توضیحات :
ادبيات نظري بهزیستی روانشناختی در 14 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.
بخشی از متن :
بهزیستی روانشناختی
1-3-2-2-تعریف بهزیستی روانشناختی
بهزیستی مفهوم کلیدی و اصلی تفکر گستردهای است که شامل رضایت معمولی فرد از زندگی، احساسات مثبت و فقدان احساس منفی میباشد. اولین مؤلفهی آن یک قضاوت شناختی دربارهی این است که زندگی فرد چه طور میگذرد، مؤلفه بعدی شادکامی فرد در سطوح تجارب شخصی است (داینر، اویشی و لوکاس[1]، 2003).
علی رغم پیشرفتی که در حیطه سلامت و بهزیستی وجود دارد، هنوز تعریف یکسانی از سلامت روان شناختی و بهزیستی روانی اائه نشده است و در واقع هیچگونه اتفاق نظری در اینخصوص وجود ندارد. به عنوان مثال در حالی که بعضی از اندیشمندان ، بهزیستی را معادل شادی و تعادل عاطفی می دانند نظریه پردازان دیگر این سازه را متشکل از ابعاد و مولفه هایی خاص مثل معناداربودن زندگی،نیرومندی روانی و شادی می پندارند(سیف،1386). بعضی دیگرموارد مشمول احساس بهزیستی را رضایت کلی از زندگی، احساس انسجام و پیوستگی در زندگی و تعادل عاطفی بر شمرده اند(کارادمس[2]،2006 ).
بهزیستی روانی بیانگر آن است که افراد چه احساسی از خودشان دارند و شامل پاسخ های هیجانی افراد، رضایت مندی از زندگی و قضاوت درباره کیفیت زندگی می شود. بهزیستی روانی ساختار مهمی است که در سطح پایین منجر به افسردگی و انزوای اجتماعی و باعث فقدان احساس رضایت و اعنماد به نفس و احساس بوده و به کاهش سلامت روانی و جسمی منجر می شود(کینگ[3]،2001).
مفهوم بهزیستی شخصی به انواع ارزیابیهای گوناگون (مثبت و منفی) افراد از زندگیشان اشاره دارد که شامل ارزیابیهای شناختی و فکری (مانند رضایت از زندگی، رضایت شغلی، علائق و تعهدات) و واکنشهای عاطفی به حوادث زندگی (مانند لذتها، شادیها، غمها و دلتنگیها) میباشد؛ بنابراین بهزیستی روانشناختی اصطلاحاً چیزی است که برای ارزیابی گوناگونی که مردم از زندگی خود، اتفاقاتی که برای آنها میافتد، جسم و ذهنشان و شرایط محیطی که در آن زندگی میکنند، دارند. بهزیستی روانشناختی به درک افراد از زندگی خودشان در حیطه رفتارهای هیجانی و عملکردهای روانی و ابعاد سلامت روانی تعریفشده است. تحقیقات در مورد بهزیستی روانشناختی قلمروهایی از شخصیت، انگیزش و عاملهای شناختی (ادراک، اعتمادبهنفس، خوشبینی) را نشان داده است که همهی این عوامل در رضایتمندی افراد از زندگی مشارکت دارند (داینر،2006).
ویژگیهای مهم روانی که فرد واجد سلامت میبایست از آن برخوردار باشد، احساس بهزیستی یا رضایتمندی است. احساس بهزیستی اصطلاحاً اینگونه تعریف میشود: احساس مثبت و احساس رضایتمندی عمومی از زندگی که شامل خود و دیگران در حوزههای مختلف است. احساس بهزیستی هم دارای مؤلفههای عاطفی و هم مؤلفههای شناختی است. افراد با بهزیستی بالا بهطور عمدهای هیجانات مثبت را تجربه میکنند و از حوادث و وقایع پیرامون خود ارزیابی مثبتی دارند، درحالیکه افراد با بهزیستی روانشناختی پایین، حوادث و موقعیت زندگیشان را نامطلوب ارزیابی میکنند و بیشتر هیجانات منفی نظیر اضطراب، افسردگی و خشم را تجربه میکنند (می یرز و داینر[4]، 1995). علاوه بر این افرادی که سطوح بالای بهزیستی را تجربه میکنند بهطور متوسط بیشتر قابلاعتماد هستند و همکاری بیشتری با افراد دیگر دارند (تو و داینر[5]، 2008).
بهزیستی روانشناختی را میتوان واکنشهای عاطفی و شناختی به ادراک ویژگیها و توانمندیهای شخصی، پیشرفت بسنده، تعامل کارآمد و مؤثر با جهان، پیوند و رابطه مطلوب با جمع و اجتماع و پیشرفت مثبت در طول زمان تعریف کرد. این حالت میتواند مؤلفههایی مانند رضایت از زندگی، انرژی و خلق مثبت را نیز در برگیرد (کارادماس،2007).
2-3-2-2-مولفه های بهزیستی روانی
احساس بهزیستی هم دارای مولفه های عاطفی و هم مولفه های شناختی است. افراد با احساس بهزیستی بالا به طور عمده ای هیجانات مثبت را تجربه می کنند و از حوادث و وقایع پیرامون خود ارزیابی مثبتی دارند، در حالی که افراد با احساس بهزیستی پایین حوادث و موقعیت زندگی شان را نامطلوب ارزیابی می کنند و بیشتر هیجانات منفی نظیر اضطراب، افسردگی و خشم را تجربه می کنند( حسینی،1391).
باید توجه داشت که تجربه هیجانات خوشایند و مثبت همزمان با تجربه ی هیجانات ناخوشایند و منفی صرف کند به همان نسبت زمان کمتری را برای هیجانات منفی باقی می گذارد. از سوی دیگر باید توجه داشت که هیجانات مثبت و منفی حالات دو قطبی نیستند که فقدان یکی وجود دیگری را تضمین کند. یعنی احساس رضامندی مثبت تنها با فقدان هیجانات منفی پدید نمی آید و عدم حضور هیجانات منفی لزوما حضور هیجانات مثبت را به همراه نمی آورد، بلکه برخورداری از هیجانات مثبت خود به شرایط و امکانات دیگری نیازمند است.
بنابراین، احساس بهزیستی(شادی ) سه مولفه مجزا و در عین حال مرتبط با یکدیگر را می بایست مورد شناسایی قرار داد:
الف) حضور نسبی هیجانات مثبت
ب) فقدان و عدم حضور هیجانات منفی
ج) رضامندی از زندگی( حسینی،1391).
در مطالعات گوناگون افراد شاد را با ویژگی های زیر تعریف می کنند:
اول آنکه از عزت نفس و احترام به خود بالایی برخوردارند و خودشان را دوست دارند. در یکی از آزمون های عزت نفس با جمله هایی نظیر« من از با خود بودن لذت می برم » و « من ایده های خوبی دارم کاملا موافق هستندِِ. این افراد به اخلاقیات توجه بسیار دارند و عقلانی رفتار می کنند(زنجانی طبسی،1383).
دوم آنکه افراد شاد احساس کنترل شخصی بیشتری را در خود احساس می کنند، آنهایی که انجام امور بیشتر به توانایی های خود می اندیشند تا به درماندگی و ناتوانایی هایی خویش، با استرس بیتشری مقابله می کنند
سوم آنکه افراد شاد خوش بین هستند. افراد خوش بین با این جملات موافقت کامل دارند که: «وقتی با کار دیدی روبرو می شوم، انتظار موفقیت در آن کار را دارم». بااین افراد موفق تر، سالم و شادتر از افراد بدبین هستند (زنجانی طبسی،1383).
چهارم آنکه افراد شاد برون گرا هستند و در ارتباط و همکاری با دیگران توانمندند افراد شاد در مقایسه با افراد ناشاد، چه در تنهایی و چه در حضور دیگران، احساس شادی می کنند و از زندگی خود ودیگران، از زندگی در نواحی گوناگون شهری یا روستایی، و یا اشتغال در مشاغل گوناگون انفرادی و اجتماعی به یک اندازه لذت می برند(زنجانی طبسی،1383).
3-3-2-2-نظریات در خصوص بهزیستی روانی
1-3-3-2-2-نظریه ریف
يكي از مهم ترين مدلهايي كه بهزيستي روانشناختي را مفهوم سازي و عملياتي كرده، مدل ريف و همكاران است. ريف بهزيستي روانشناختي را تلاش فرد براي تحقق تواناييهاي بالقوه واقعي خود میداند. اين مدل از طريق ادغام نظريه هاي مختلف رشد فردي عملكرد سازگارانه شكل گرفته و گسترش يافته است (حسینی ،1386). بهزيستي روانشناختي در مدل ريف و همكاران از شش مؤلفه تشكيل شده است:
1-پذيرش خود : يکی از مولفه های کليدی بهزيستی، داشتن نگرش مثبت در مورد خود است البته نه به معنای خودشيفتگی يا عزت نفس خيلی بالا و غير معمول بلکه به معنای احترام به نفسی که بر اساس آگاهی از نقاط قوت و ضعف خود باشد. بطوری که جانگ ( 1933) و رنز ( 1964 ) تاکيد داشتند که آگاهی از کاستيهای خود و نيز پذيرش اشتباهات خويش، يکی از مشخصه های بسيار مهم داشتن شخصيتی کامل و تکامل يافته است. اريکسون ( 1959) بيان داشت که يکی از عوامل يکپارچگی خود، رسيدن به آرامش در عين وجود پيروزيها و شکستها و نااميديهای گذشته است. چنين خودپذيری بالايی براساس خودسنجی واقع بينانه، آگاهی از اشتباهات و محدوديتهای خود، و عشق نسبت به خود و ديگران، بنا شده است(نقل از حسینی ،1386).
2-هدف و جهت گيری در زندگی : توانايی پيدا کردن معنا و جهت گيری در زندگی، و داشتن هدف و دنبال کردن آنها، که تمامی اينها در تقابل با خوشبختی قرار دارند، از وجوه مهم بهزيستی هستند. اولين و روشن ترين نظريه در مورد هدفمند بودن دز زندگی را فرانکل ( 1992) داده است. فرانکل 3 سال بسيار سخت را در اردوگاه نازيها گذراند و در طول اين سالها با داشتن اهداف خويش زنده ماند. ديد او نسبت به ارتقاء سطح زندگی، اهداف و معنای زندگی آنقدر عميق بوده که توانسته در سالهای پس از آزاديش، روشی از روان درمانی ( معنا درمانی ) را برای کمک به همنوعانش در يافتن معنايی در زندگی پيدا کند. با استفاده از اين روش افراد می توانند در مقابل سختيها و رنجها پايداری و مقاومت کنند(زنجانی طبسی،1383).
3-رشد شخصی : يا توان شکوفا ساختن کليه نيروها و استعدادهای خود. پرورش و بدست آوردن تواناييهای جديد که مستلزم روبرو شدن با شرايط سخت و مشکلات می باشد، زيرا روبرويی با اين شرايط باعث می شود فرد نيروهای درونی خويش را بجويد و نيز تواناييهای جديد بدست آورد. چه زمانی بيشترين احتمال يافتن اين نيروها می رود؟ زمانی که فرد تحت فشار است، اين استعدادها مکررا" کشف می شوند و قدرت خود در تغيير شرايط را نشان می دهند. خودشکوفايی انسانها در طی چالشها و شرايط نامطلوب، بيانگر توانايی روانی انسان در کنار آمدن با مشکلات، تحمل بسياری از مصيبتها و برگشت به حالت طبيعی پس از پشت سر گذاشتن آن و پيشرفت پس از گذر از موانع، می باشد(زنجانی طبسی،1383).
[1] Diener, E., Oishi, S., & Lucas, R. E
[2]- Karademas
[3]-king
[4] Myers, D. G., & Diener, E
[5] Tov, W., & Diener, E
ادبيات نظري بهزیستی روانشناختی_1592113219_41039_8524_1487.zip0.02 MB |