ادبیات نظری و پیشینه تحقیق تعاریف اختلال بد شکلی بدن در 36 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش
بخشی از متن :
مقدمه
براى ما بسيار حائز اهميت است اگر بتوانيم مولفه های پیشبین اختلال بد شکلی بدن را بر اساس ترس از ارزیابی منفی، اختلال بد شکلی بدن و کمال گرایی مورد بررسی قرار دهیم چرا كه با پی بردن به اين رابطه می توان كمك بسزايى به مدیران و مسئولین سازمان برنامه ریزی آموزشی در راستای برنامه ریزی های موثر و تصميمات اقتضايى برای این قشر دانش آموزان آسیب دیده انجام داد. اين فصل از پژوهش شامل قسمت هاي مهم پژوهش ميباشد كه خواننده را با تعاريف بنيادين و تحقيقات و يافتههاي ديگران آشنا ميكند. با توجه به موضوع اين پژوهش در اين فصل سعي شده است تا ابتدا پايه هاي نظري مربوط به پژوهش ارائه شود و سپس يافتههاي تجربي حاصل از تحقيقات داخلي و خارجي مرتبط با آن مورد بررسي قرار گيرد.
2-2- اختلال بد شکلی بدن
1-2-2- تعریف اختلال بدشکلی بدن
اصلاح بدشکلی هراسی[1] برای اولین بار در سال ۱۸۸۶ برای توصیف علائم اختلال بدشکلی بدن به وسیله مورسلی[2]، یک روان پزشک ایتالیایی استفاده شد. این اصطلاح یک لغت بوتاتی است و به معنی زشتی به ویژه زشتی چهره است، که اولین بار در تاریخ هرودت[3] به کار رفته است و هنوز هم در بعضی مواقع به کار می رود. بدشکلی هراسی اشاره به افسانه دختر زشت در اسپارتا[4] دارد. او کسی بود که به اعتقاد مردم به دست خدایان درست شده و به حق هم زیباتر از همه بانو های اسپارت بود، با این حال، او فکر می کرد زشت است و با این که دیگران به او می گفتند او زنی زیبا است، قبول نمی کرد و اکثر اوقات اشتغال ذهنی در رابطه با افکار مربوط به بدشکلی داشت. توصيف مورسلی از بدشکلی هراسی شامل یک احساس فردی از عدم جذابیت با داشتن نقص جسمی با وجود دارا بودن ظاهری طبیعی بود (سابنسکی و اسمت[5]،۲۰۰۰).
اختلال بدشکلی بدن با مشغولیت ذهنی با یک نقص خیالی در ظاهر شخص مشخص می شود و این نگرانی به وضوح اغراق آمیز است. از مشخصات این اختلال این است که شخص وقت زیادی را جلوی آینه می گذراند، خصوصیات ظاهری خود را با دیگران مقایسه می کند، سعی می کند قسمت های باز بدن را که احساس می کند نقص دارد استتار کند و در صدد جلب اطمینان از دیگران در مورد ظاهر خود است. این افراد اغلب از صمیمیت با دیگران و موقعیت های متفاوت اجتماعی دوری می کنند (ویل[6]،۲۰۰۴)
2-2-2- ملاک های تشخیصی براساس DSM - IV
الف) افراد مبتلا به این اختلال در مورد نقص تصوری در ظاهرشان، اشتغال ذهنی دارند. حتی اگر نابهنجاری جزئی باشنده نگرانی آنها بیش از اندازه است.
ب) اشتغال ذهنی آنها، ناراحتی با اختلال قابل ملاحظه ای به وجود می آورد.
ج) اشتغال ذهنی آنها با اختلال روانی دیگری، مانند بی اشتهایی عصبی، بهتر توجه نمی شود (انجمن روانپزشکی آمریکا[7]، 2000).
3-2-2- ملاک های تشخیصی براساس 5-DSM
الف) مشغولیت ذهنی با یک یا چند نقص یا عیب تصوری در ظاهر جسمی که قابل مشاهده نیستند یا از نظر دیگران بی اهمیت اند.
ب) در مرحله ای از سیر این اختلال، فرد رفتارهای تکراری (مثل وارسی خود در آینه، آرایش مفرط خراشیدن پوست، اطمینان خاطر جویی از دیگران) با فعالیت های ذهنی (مثل مقایسه ظاهر خود با دیگران) در واکنش به دلواپسی های مربوط به ظاهر را انجام می دهد.
پ) این مشغولیت ذهنی از لحاظ بالینی، ناراحتی یا اختلال عمده در کارکرد اجتماعی، شغلی با سایر حوزه های مهم کار کردی ایجاد می کند.
ت) مشغولیت ذهنی در مورد ظاهر خود را نمی توان با نگرانی هایی در مورد چربی یا وزن بدن در افرادی که علائم شان با ملاک های تشخیصی یک اختلال خوردن تناسب دارد، توجه کرد (انجمن روان پزشکی آمریکا،1393).
4-2-2- شیوع
شیوع نقطه ایی در بزرگسالان ایالات متحده، 4/2( 5/2 درصد در زنان و 2/2 درصد در مردان) است. در خارج از ایالات متحده آمریکا (آلمان) شیوع فعلی تقریبا 7/1 تا 8/1 درصد و با همان توزیع جنسی ایالات متحده است. شيوع هم زمان در بیماران پوست، ۹ تا ۱۵ درصد و در بیماران جراحی زیبایی در ایالات متحده ۷ تا ۸ درصد و در اقدام کنندگان به جراحی زیبایی در جهان، ۳ تا ۱۶ درصد و در بیماران بزرگسالان ارتودنسی، ۸ درصد و در ۱۰ درصد مراجعه کنندگان برای جراحی دهان و فک و صورت است (انجمن روان پزشکی آمریکا،1393).
اثنی عشری و همکاران (۱۳۹۳) در پژوهشی به بررسی میزان شیوع اختلال بدشکلی بدن در نوجوانان دختر یزد پرداختند. در این مطالعه توصیفی- مقطعی، ۳۷۱ دانش آموز دختر مقطع متوسطه شهر یزد در سال تحصیلی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که ۴۱ درصد از افراد گروه نمونه دارای نگرانی های نامتعارف در خصوص شکل ظاهری و بدن، در طیف ضعیف تا خیلی شدید بودند که بیشترین افراد شدت متوسطی از اختلال را تجربه می کردند و 1/7 درصد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن شدید بودند که نیازمند مداخله روانشناختی فوری بودند. میزان شیوع در نوجوانان دختر،1/7 درصد برآورد شد و شایع ترین سن ابتلا ۱۷ سالگی بود.
همچنین، طلایی و همکاران (۱۳۸۸) در پژوهشی به بررسی ارزیابی الگوی علامتی و فراوانی اختلال بدشکلی بدن در دانشجویان پرداختند. این مطالعه توصیفی در سال ۱۳۸۵ روی ۵۰۰ نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی مشهد انجام شده است. میانگین سن افراد ۴۵-۲۳ سال بود. از جمعیت مورد مطالعه، ۱۷۲ نفر (4/34 درصد) در مورد ظاهر خود نگران بودند که در بین آنها بیشترین نگرانی مربوط به صورت و به خصوم بینی و پوسته بود(68 نفر، 8/39 درصد) شیوع اختلال بدشکلی بدن در دانشجویان علوم پزشکی مشهد 4/7 درصد بود و فراوانی دو جنس در گروههای میتلا و غير مبتلا تفاوت آماری معنی داری نداشت. تمام دانشجویان مبتلا به اختلال بدشکلی بدن مجرد بودند.
5-2-2- سبب شناسی
1-5-2-2- رویکرد زیست شناختی
در مطالعات فیلیپس[8](2014) در حدود ۲۰ درصد افراد مبتلا به اختلال بدریخت انگاری بدن، حداقل یک فامیل درجه اول مبتلا به اختلال بدریخت انگاری بدن دارند. این میزان سه تا شش برابر، بیشتر از نسبتی است که در جامعه عادی وجود دارد. بنابراین، با این میزان به نظر می رسد که این اختلال در خانواده ها بیشتر دیده می شود. این میزان احتمالا ناشی از هر دو عامل محیطی و ژنتیکی است. به عبارت دیگر، اختلال بدشکلی بدن احتمالا به این دلیل است که ژن های مشترک اعضای خانواده، خطر ابتلا به آن را افزایش می دهد. علاوه بر این اگر خانواده به زیبایی ظاهر ارزش زیادی قائل شود ممکن است احتمال ابتلا به اختلال بدشکلی بدن را افزایش دهد که می توان این را به عامل محیطی نسبت داد. نیاز به مطالعات مربوط به دو قلوها و فرزند خوانده ها وجود دارد تا تأثیر عوامل زیستی از عوامل محیطی جدا گردد.
احتمالا یک فعل و انفعالات پیچیده ای از بدکار کردی های چندین منطقه مغزی وجود دارد که اساس پاتوفیزیولوژی اختلال بدشکلی بدن را تشکیل می دهد. یک ترکیبی از بد کار کردی ها در مسیرهای زیر قشری لب پیشانی، گیجگاهی، آهیانه ای و لیمبیک سیستم، و همچنین بی تعادلی های تیمکره ایی در پردازش اطلاعات وجود دارد که می تواند نشانه های تشخیصی و نقصان های عصب شناختی دیده شده در اختلال بدریخت انگاری بادان را توجیه کند (فرستر، یاریورا- تابیاس و ساکسنا[9]، ۲۰۰۸).
2-5-2-2- رویکرد تکاملی
بعضی پژوهشگران بر این عقیده اند که ترجیح مردم برای خصیصه چهره معین ممکن است فطری باشد. یعنی این ترجیح برای ملت میلیون ها سال در مغز همه ما شکل گرفته است. برای مثال، کودکان قبل از این که با هنجارهای فرهنگی مربوط به زیبایی مواجه شوند، چهره های جذاب را بیشتر ترجیح می دهند. ترجيح تقارن بلتی که یک نگرانی برای حدود یک سوم از افرادی است که از اختلال بدشکلی بدن رنج می برند، ممکن است اساس زیست شناختی و تکاملی داشته باشد. پژوهشگران کشف کردند که حتی بعضی حیوانات هم تناسب و زیبایی را در جفت خود ترجیح می دهند(دمیرچلی،1395).
تناسب و پوست زیبا و هموار ممکن است پایه های زیستی و تکاملی داشته باشد و علامتی از شایستگی باروری با سلامت باشد. در دنیای حیوانات، بدن بزرگ بعضی امتیازات را برای آنها به بار می آورد. حیوانات بزرگی بیشتر به سلطه گری گرایش دارند. در واقع، یک مدل تکاملی و حیوانی در مورد سلطه گری و سلطه پذیری اجتماعی در مقابل دیگران وجود دارد و بیان می دارد که ممکن است احساس حقارت و کمرویی در افراد مبتلا به اختلال بدشکلی بدن با این مدل در ارتباط باشد(فیلیس، ۲۰۰۹)۔
6-2-2- مدل شناختی- رفتاری مبتنی بر شرطی سازی کلاسیک و کنشگر
1-6-2-2- شرطی سازی کنشگر دوران کودکی
تجربه های اولیه تقویت مثبت یک فرد به دلیل ظاهر جسمانی اش می تواند نقش بدریخت انگاری بدن ایفا کند (نظیرقلو، خملاتی- پل[10] و ویل، ۲۰۰۸). نظیر قلو، روبرتز[11] و بارورا- تابیاس (۲۰۰۴) در مصاحبه های بالینی با افراد مبتلا به اختلال بدریخت انگاری بدان دریافتند که برای بخش مهمی از افراد مبتلا، ظاهر یکی از مهم ترین عوامل تقویت شده در طول دوران کودکی شان بوده است. اگر چه همه افراد مبتلا به اختلال بدریخت انگاری بدن به طور مثبت یا متناوب به خاطر ظاهر کلیشان مورد تقویت واقع نشده اند، بسیاری از آنها به دلیل یک بخش خاصی از بدن شان مثل بلندی قد، پوست، توازن، وزن و با شکل بدن در کودکی با نوجوانی تقویت دریافت کرده اند.
تجربه های اولیه طرد شدن، برای مثال مورد آزار و اذیت قرار گرفتن، مورد غفلت، تهدید و زورگویی واقع شدن می تواند شرایطی را فراهم کند که فرد در آینده با مشاهده بخش هایی از بدن خود عاطفه و هیجان متقی را تجربه کند (ویل، ۲۰۰۴). پژوهشگران نشان داده اند که مورد آزار و اذیت همتایان قرار گرفتن، به طور مثبتی با نارضایتی بدنی حتی در کودکان دبستانی ارتباط دارد (اسمولاک[12]، ۲۰۰۲).
کاش، ونیستد و جاندا[13] (۱۹۸۶) دریافتند که زنان و مردانی که در طول دوره کودکی به وسیله همتایان به دلیل ظاهر جسمانی شان مورد تحقیر و طرد واقع شده اند، نارضایتی بدنی بیشتری را در مقایسه با گروه کنترل گزارش کرده اند. همچنین، کاش (۱۹۹۵) گزارش کرده است که مورد تحقیر و آزار شدید واقع شدن با تصویر بدنی منفی همبستگی بالایی دارد.
2-6-2-2- یادگیری اجتماعی[14]
افراد می توانند یاد بگیرند که جذابیت جسمانی به پاداش هایی منجر می شود و این مسأله در رسانه های گروهی و فرهنگ عمومی بسیار برجسته است. پیدا کردن زنی غیر جذاب به عنوان مثاره فیلم ها بسیار مشکل است. علاوه بر این، کودکان و نوجوانان یاد می گیرند که جذابیت جسمانی لازمه موفقیت است و از سوی تبلیغات آرایشی و جراحی زیبایی بمباران می شوند. محیط اجتماعی - فرهنگی، محیط بی واسطه شخص و خانواده می توانند فرصت های یادگیری متعددی را به همین شکل فراهم سازند. این نوع از یادگیری نمایشی به فرد اطمینان بیشتری می دهد که ظاهر یک ویژگی با ارزش و مهم در جامعه است (نظیرقلو و همکاران، ۲۰۰۸). برای مثال، ریویس[15] و كاش (۱۹۹۶) دریافتند که بین خاطرات دختران از نگرش های تصویر بدنی اولیه مادرانشان و تجربه های تصویر بنتی جاری خود دختران رابطه وجود دارد.
[1] dysmorphobia
[2] Morselli
[3] Herodutos
[4] Sparta
[5] Sobanski & Schmidt
[6] Veale
[7] American Psychiatric Association
[8] Phillips
[9] Feusner & Yaryura-Tobias & Saxena
[10] Neziroglu & Khemlani-Patel
[11] Roberts
[12] Smolak
[13] Cash & Winstead & Janda
[14] social learning
[15] Rieves
ادبیات نظری و پیشینه تحقیق تعاریف اختلال بد شکلی بدن_1644039564_55091_8524_1688.zip0.14 MB |