توضیحات:
پیشینه و مبانی نظری هوش، هیجان، هوش هیجانی ابعاد و تعاریف آن32صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.
بخشی از متن :
هوش چیست؟
استنبرگ[1] و کافمن[2] (1998) در مقاله ای با عنوان تواناییهای انسان[3] در خصوص مطالعه هوش اظهار ميکنند :
« عجیب این است که توافق در مورد جوابها بیش از توافق درباره این است که واقعا جوابها به چه پاسخ ميدهند. مثلا بحثی نیست که در آزمونهای متعارف هوش، نمره متوسط اعضاء گروههای خاص نژادی و قومی متفاوت است. اما این تفاوت چه چیزی را نشان ميدهد؟ به چه سوالی جواب ميدهد؟ به این سوال که آیا بین گروهها تفاوت هوش وجود دارد ؟ آیا آزمونها برای اعضای گروههای مختلف سوگیری دارند؟ آیا گروههای مختلف فرصتهای متفاوت آموزشی داشتهاند؟ یا اینکه آیا گروههای مختلف در یک زیر مجموعه محدود، مهارتهایی که تشکیل دهنده بخش کوچکی از هوش هستند تفاوت دارند ؟ یا شاید سوالهای دیگر؟ برای فهم تواناییها و هوش انسان، باید پرسشها را هم به اندازه پاسخها در نظر گرفت».
با توجه به اظهارات اشترنبرگ، هوش هیجانی از جمله مفاهیمی است که در راستای همین نگرانیها و محدود سازیها متولد شده است. لذا پیش از رسیدن به لحظه و شرایط پدیدآیی این مفهوم لازم است مختصری درباره هوش بیان شود.
از زمان پیدایش آزمون هوشی بینه ـ سیمون[4] در سال 1905 به منظور متمایز کردن کودکان عقب مانده ذهنی از کودکان عادی، مفهوم هوش به عنوان عمده ترین مشخصه متمایز کننده افراد عادی و عقب مانده و پیش بینی پیشرفت تحصیلی افراد مطرح شد. از این نظر هوش در مقابل هیجان قرار گرفت. روان شناسانی که هوش را مطالعه کرده اند، تفکر منطقی را در مقابل تجارب هیجانی قرار دادند(وودورث[5]، 1920، به نقل از سالوی و مایر، 1990). تعریف هوش در دورههای متعدد تغییرات زیادی را از سر گذرانیده است، برای مثال دکارت(به نقل از سالوی و مایر، 1990)هوش را توانایی قضاوت درست از غلط ميدانست.امروزه تعاریف هوش دقیق تر و منسجم تر شده است ؛ شاید یکی از تعاریف نسبتا کامل تعریف وکسلر[6] است که هوش را ظرفیت کلی افراد برای عمل به صورت هدفدار، تفکر عاقلانه و بررسی موثر محیط ميداند(به نقل از سالوی و مایر، 1990). وکسلر بین تواناییهای عقلی و رفتار هوشمندانه یا هوش عمومی تمایز قایل شد. او بر خلاف نظریه پردازان قبلی هوش، تاکید کرد که هوش عمومی همان تواناییهای عقلی نیست، بلکه اندازهگیری آن باید کل شخصیت یک فرد را مدنظر قرار داد.
البته استفاده وکسلراز مفهوم شخصیت با آن چیزی که امروزه روان شناسان شخصیت به کار ميبرند،متفاوت بود.وکسلر این واژه را برای یک مفهوم کلی که شامل تواناییهای شناختی، رگههای شخصیتی،رفتارهای هیجانی و نگرشها ميباشد، به کار برده است (لردنگلو، 2008).
وکسلر (1975، به نقل از کافمن، 2000) به عوامل عیر اخلاقی که رفتارهای هوشمندانه یک فرد را تسهیل ميکنند، همچون، پشتکار، کنجکاوی، علاقه، انگیزه و وظیفه شناسی و یا موجب بازداری آنها ميشوند همچون اضطراب، ناامنی و تحریک پذیری توجه نمود و سعی کرد که این عوامل را در مفهوم هوش عمومی خود بگنجاند. بنابراین وکسلر نیز به نقص آزمونهای هوشی قبلی در نادیده گرفتن عوامل هیجانی و انگیزیشی در برآورد هوش پی برد و بین تواناییهای عقلی و عملکرد عاقلانه تمایز قائل شد.
وکسلر (1975، به نقل از کافمن، 2000) بدون استفاده از وازه هوش هیجانی سعی کرد جنبههایی تواناییهایی را که امروزه جزئی از مفهوم هوش هیجانی ميدانید در آزمون خود بگنجاند و آن را هوش عمومی بنامد. او چس از طراحی آزمون خود بر این اساس، در تحلیل عوامل متوجه شد که آزمون فقط 60 درصد از واریانس نهایی را پوشش ميدهد. او 40 درصد باقی مانده را به عوامل تاثیر گذار غیر عقلانی هوش نسبت داد و تلاش 30 ساله اش برای یافتن این عوامل بی نتیجه ماند.
1. Sternberg
2. Kaufman
3. Human abilities
1. Binet -Simon
2. Wood worth
3. Wechsler
فهرست برخی از مطالب :
2-8-1- هوش، هیجان، هوش هیجانی ابعاد و تعاریف آن. 3
2-8-3- هوش هیجانی از دیدگاه مایر، سالوی و کاروسو. 9
2-8-4- ارزیابی و ابراز هیجان در دیگران. 10
2-8-5- نظم جویی هیجان در خود و دیگران. 10
2-8-6- به کار بستن هیجان ها 11
2-8-7- برخی از مدلهای هوش هیجانی.. 13
2-8-8- هوش هیجانی و تاثیر آن بر استرس... 15
2-8-9- هوش هیجانی و کاربردهای سازمانی.. 16
2-8-10- هوش هیجانی و کاربرد آن. 16
2-8-11- هوش هیجانی و جریان مقابله با بحران. 18
2-8-12- آیا هوش هیجان را ميتوان افزایش داد. 19
2-8-13- چارچوب مفهومی هوش هیجانی از دیدگاه برادبری و گریوز. 20
2-11- تحقیقات انجام شده در داخل و خارج کشور. 23
2-11-1- تحقیقات انجام شده در داخل کشور. 23
2-11-2- تحقیقات انجام شده در خارج از کشور. 24
پیشینه و مبانی نظری هوش، هیجان، هوش هیجانی ابعاد و تعاریف آن_1624348025_50237_8524_1413.zip0.05 MB |