توضیحات:
پیشینه و مبانی نظری هوش معنوی31صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.
بخشی از متن :
هوش معنوی
هوش
هوش رفتار حل مسئلۀ سازگارانهاي است که در راستاي تسهيل اهداف کاربردي و رشد سازگارانه جهتگیری شده است. رفتار سازگارانه، شباهت اهداف متعددی را که باعث تعارض درونی میشوند، کاهش مینهد. این مفهوم هوش، مبتنی بر گزارهاي است که فرایند حرکت بهسوی اهداف، انجام راهبردهایی را برای غلبه بر موانع و حل مسئله ضروری میسازد. (ایمونز، 1999؛ استرنبرگ[1]، 1997؛ به نقل از: نازل، 2004)
گاردنر[2] هوش را مجموعه تواناییهایی میداند که برای حل مسئله و ایجاد محصولات جدیدی که در یک فرهنگ ارزشمند تلقی میشوند، به کار میرود. ازنظر وی انواع نهگانه هوش عبارتاند از: هوش زبانی، موسیقیایی، منطقی ـ ریاضی، فضایی، بدنی ـ حرکتی، هوشهای فردي (که شامل هوش درون فردی و بین فردی ميشود)، هوش طبیعتی و هوش وجودی که شامل ظرفیت مطرح کردن سؤالات وجودی است. (آمرام[3]، 2005)
مفهوم تحلیلی غرب[4] از هوش، بیشتر شناختی است و شامل پردازش اطلاعات میشود؛ درحالیکه رویکرد ترکیبی شرق[5] نسبت به هوش، مؤلفههای گوناگون عملکرد و تجربه انسان، ازجمله شناخت، شهود و هیجان را در یک ارتباط کامل[6] (یکپارچه) در برمیگیرد. (نازل[7]، 2004)
درمجموع، هوش عموماً باعث سازگاری فرد با محیط میشود و روشهای مقابله با مسائل و مشکلات را در اختیار او قرار مینهد. همچنین توانایی شناخت مسئله، ارائه راهحل پیشنهادی برای مسائل مختلف زندگی و کشف روشهای کارآمد حل مسائل از ویژگیهای افراد باهوش است.
2-6-2 معنویت
معنویت[8] بهعنوان یکی از ابعاد انسانیت شامل آگاهی و خودشناسی میشود بیلوتا معتقد است معنویت، نیاز فراتر رفتن از خود در زندگی روزمره و یکپارچه شدن باکسی غیر از خودمان است، این آگاهی ممکن است منجر به تجربهای شود که فراتر از خودمان است، این آگاهی ممکن است منجر به تجربهای شود که فراتر از خودمان است. (جانسون، 2001)
معنویت امری همگانی است و همانند هیجان، درجات و جلوههای مختلفی دارد؛ ممکن است هشیار یا ناهشیار، رشد یافته یا غیر رشد یافته، سالم یا بیمارگونه، ساده یا پیچیده و مفید یا خطرناک باشد. (وگان[9]، 2002)
ایمونز[10] تلاش کرد معنویت را بر اساس تعریف گاردنر از هوش، در چارچوب هوش مطرح نماید. وی معتقد است معنویت میتواند شکلی از هوش تلقی شود؛ زیرا عملکرد و سازگاری فرد (مثلاً سلامتی بیشتر) را پیشبینی میکند و قابلیتهایی را مطرح میکند که افراد را قادر میسازد به حل مسائل بپردازند و به اهدافشان دسترسی داشته باشد. گاردنر ایمونز را موردانتقاد قرار مینهد و معتقد است که باید جنبههایی از معنویت را که مربوط به تجربههای پدیدار شناختی هستند (مثل تجربه تقدس یا حالات متعالی) از جنبههای عقلانی، حــل مسئله و پردازش اطلاعات جدا کرد. (آمرام، 2005) میتوان علت مخالفت بعضی از محققان، همانند گاردنر، در مورد این مسئله که هوش معنوی متضمن انگیزش، تمایل،[11] اخلاق[12] و شخصیت است را به نگاه شناختهشده آنان از هوش نسبت داد. (نازل، 2004)
وگان بعضی از خصوصیات معنویت را چنین عنوان کرده است:
1 ـ بالاترین سطح رشد درزمینههای مختلف شناختی، اخلاقی، هیجانی و بین فردی را در برمیگیرد.
2 ـ یکی از حوزههای رشدی مجزا میباشد.
3 ـ بیشتر بهعنوان نگرش مطرح است. (مانند گشودگی نسبت به عشق)
[1]. Sternberg R.
[2]. Gardner H.
[3] Amram
[4]. Western analytic concept
[5]. Eastern synthetic aproach
[6]. Integrative relation
[7] Nasel
[8] Spirituality
[9] Vaughan
[10]. Emmons
[11]. Intention
[12]. Morality
فهرست برخی از مطالب :
2-6-3 هوش معنوی و مؤلفههای آن. 3
2-6-4 مؤلفههای هوش معنوی در اسلام. 9
2-6-6 هوش معنوی و سلامت روانی.. 13
2-6-7 مقایسه هوش معنوی باهوشهای دیگر. 14
2-7-1پژوهشهای داخلی و خارجی.. 17
پیشینه و مبانی نظری هوش معنوی_1624346329_50223_8524_1939.zip0.07 MB |