توضیحات:
پیشینه و مبانی نظری دروغگویی و علل آن23صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.
بخشی از متن :
مقدمه
از حكيميپرسيدند : تربيت از چه سالي آغاز ميشود ؟ پاسخ داد : بيست سال قبل از تولد و اگر اين مدت كافي نباشد بايد برآن افزود.
آري ! واقع امر اين است كه فرايند تربيت به معناي اخص آن سالهاي قبل از تولد فرزند آغاز ميشود. هر كودكي كه پاي به عرصه وجود ميگذارد و چشم به تماشاي جهان هستي ميگشايد، تبريك خالق كمال آفرين بدرقة راهش ميشود. اين كودك خود بالقوه پدر است و مادر. پس برنامههاي جامع تربيتي او ميبايست متضمن انديشههاي پدرپروري و مادرپروري نيز باشند، به ديگر سخن كودكان و نوجوانان امروز، پدران و مادران فردا ميباشند. [1]
يكي از صفات پسنديده كه هماهنگ با سرشت با آدميان است. راستگويي است.
هرانساني بالقوه مايل است راست بگويد و همچنين سخناني را كه از ديگران ميشنود راست تلقي كند. دروغ گفتن انحراف از صراط مستقيم و فطرت و خلقت است و بدون ترديد مخالف وجدان اخلاقي بوده و در نظر كلية ملل و اقوام جهان ودر تعاليم قاطبة پيامبران الهي عملي ناپسند و مزموم است. بدبختانه اين مرض خطرناك از دوران كودكي بچههاي كوچك به اين ناخوشي خانمان برانداز دچار ميشوند و به دروغگويي عادت ميكنند و گاهي چنان به اين خوي ناپسند انس ميگيرند كه از دروغ گفتن لذت برده و از اينكه ديگران را به گفتههاي نادرست و غير واقعي خود جذب كنند، مسرور ميشوند، پدران و مادران و مربيان ارجمند بايد بدانند كه اگر از دوران كودكي جلوي اين ناخوشي خطرناك گرفته نشود، ممكن است فرد تا پايان عمر به آن مبتلا باشد.
بدبختانه بعضي از خانوادهها اين ناراحتي را كوچك و ناچيز تلقي كرده و اساساٌ در فكر پيشگيري يا درمان آن نيستند. اگر فرزند آنها شب تب كرده يا عطسه بي موقعي بكند سخت ناراحت ميشوند و فوراٌ براي درمان او اقدام ميكنند ولي از دروغ گفتن فرزند خويش تأثري ندارند. خانوادههاي ديگري هستند كه كم و بيش به اهميت و خطر دروغگويي واقف اند و از اينكه فرزندشان دروغ ميگويد ناراحت ميشوند ولي راه جلوگيري و درمان آن را نميدانند. [2]
بسيار طبيعي است كه كودك 2 ساله، درك صحيحي از اهميت راستي و و درستي نداشته باشد. لكن همين كودك تا سن 10 سالگي بايد تفاوت بين راستي و درستي را درك كند.
براي كودك 5 يا 6 ساله طبيعي است كه در افكار رويارويي و تخيلي غوطه ور شود و داستانهاي بلند و طولاني تعريف كند. اما در واقع قصد فريب كسي را ندارد. بنابراين هيچ جاي سرزنش و يا تنبيه وجود نخواهد داشت. والدين زماني كه آگاهانه در مورد مطلبي اغراق آميز حرف مي زنند، دروغ هم ميگويند با اين هدف كه مستمعين را تحت تأثير قرار دهند البته بدون اينكه قصد فريب آنان را دانسته باشند اما احتمالاٌ اغراقهاي آنان را سخاوتمندانه تفسير و تعبير نميكند.
الگوهاي ارائه شده توسط والدين بسيار اهميت دارد. اگر آنها براي فريب دادن دروغ بگويند ( براي مثال هنگاميكه مادر از ديگران مي خواهد تا در پاسخ كسي كه براي ملاقاتش مراجعه كرده بگويند در منزل نيست ) غير منطقي است از كودك انتظار راستگويي و درستكاري داشته باشيم، دروغ ممكن است درارتباط با نا امني باشد. مثلاٌبراي مسائلي چون تمايل به جلب توجه و تحسين ديگران. كسب اعتبار و پرستيژ به دست آوردن تعدادي دوست و يا فرار او از وضعيتي نامطلوب هنگاميكه كودكي براي به زحمت انداختن دوستش دروغ ميگويد، ضروري است كوشش به عمل آيد تا دليل اين رفتار را كشف گردد. [3]
[1] - مجلة پيوند 197، ص 5 و 7.
[2] - رشد معلم ص 53.
[3] - رونالدس – ايلندگورث – كودك و مدرسه – لشكر. نوابي نژاد، ص 101 و 102.
فهرست برخی از مطالب:
مقدمه
برخورد با دروغگويي و عدم صداقت كودك
علائم و نشانههاي دروغگو
علل دروغگويي
الف ) عوامل اجتماعي :
ب – عوامل تربيتي :
فهرست منابع و مأخذ :
پیشینه و مبانی نظری دروغگویی و علل آن_1623910201_49549_8524_1146.zip0.03 MB |