
پيشينه و مباني نظري ارزيابي و مديريت بحران در 61 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.
مبانی نظری ارزیابی ومدیریت بحران
فصل دوم : مفاهيم،مباني نظري وروش ها
2-1-5- انواع بحران به لحاظ منشأ و خاستگاه حادثه. 9
2-1- 8- تعريف بحران و مديريت بحران. 11
2-1-10- مراحل مديريت بحران. 14
2-1-11- ويژگيهاي مديريت بحران. 15
2-1-13- سازمانهاي متولي بحران. 16
2-1-14- تعريف و تحليل آسيبپذيري.. 16
عنوان
صفحه
2-1- 18- خواص فيزيکي مصالح ساختماني.. 17
2-1- 19- تعريف و مفهوم پي.. 17
2-1- 21- تير و ستون و انواع آن. 19
2-1- 23- تعريف سقف و انواع آن. 22
2-1- 24- سقف در ساختمانهاي فلزي.. 23
2-1- 25- سقف در ساختمانهاي صنعتي.. 23
2-1- 27- تعريف و مفهوم پله. 23
2-1- 29- ارتفاع و تعداد طبقات.. 25
2-1- 33- سيستم هاي گرمايشي.. 27
2-1- 34- انواع ساختمان از لحاظ مصالح مصرفي.. 27
2-1- 36- ويژگيهاي بنا - سازه 29
2-1- 38- سيستم هاي مقاوم در برابر نيروهاي جانبي ساختمان. 30
2-2- ديدگاهها و مباني نظري.. 34
2-2-4- محدوديت ارتفاع ساختمان و طبقات آن. 37
2-2- 5-وضعيت ارتباطي و دسترسي.. 37
عنوان
صفحه
2-2-9- سرانة فضا براي هر نفر. 40
2-2-10- اصول کلي براي طرح سازههاي مقاوم در برابر زلزله. 40
2-2- 11- دستهبندي ساختمانها از نظر ترافيک (ترافيک جمعيت) 40
2-2- 12- گروهبندي ساختمانها بر حسب شکل.. 41
2-2- 13- تقسيمبندي ساختمانها به لحاظ اهميت.. 41
2-2- 14- ديدگاهها و الگوهاي واکنش در برابر مديريت بحران. 42
2-2- 15- نظريات مکاتب مختلف در رابطه با مديريت بحران. 43
2-2- 16- ديدگاههاي مديريت بحران. 44
2-2- 17- رويکردهاي مديريت بحران. 45
2-2- 18- تجارب برنامهريزي و مديريت بحران در کشورهاي مختلف جهان و ايران. 46
2-3- 1- معرفي تکنيک فرايند تحليل سلسله مراتبي(AHP) 49
2-3-3- شاخص پراکندگي در اطراف مرکز ميانه 52
1فصل دوم
مفاهيم، مباني نظري و روشها
در اين فصل ابتدا واژههاي کليدي تعريف و مفهوم آنها توضيح داده ميشود سپس استانداردهاي ساختوساز و وظايف سازمانهاي متولي بحران و نقش آنها در بحران اشاره ميشود در ادامه نيز نظريات و ديدگاههاي مختلف در رابطه با مديريت بحران ارائه ميگردد و در آخر نيز تکنيک ها و روشهايي که در اين پژوهش مورد استفاده قرار ميگيرند، بيان ميشوند.
2-1- تعاريف و مفاهيم
2-1-1- ارزيابي[1]
از نظر لغوي واژة ارزيابي به معني تعيين ارزش چيزي است . به گفته برخي از صاحبنظران، ارزيابي با دو واژة ارزشيابي و سنجش مترادف است و نميتوان بين اين سه واژه تفاوت معنايي و مفهومي قائل شد . عدهاي نيز اين سه واژه را از يكديگر تفكيك كرده و حيطة كاربرد آن را درجهبندي کردهاند . به عنوان مثال ابيلي ارزشيابي را جامع تر از ارزيابي ميداند و حيطة كاربرد آن را وسيع تر از ارزيابي ميشمارد، درحاليکه سيف ارزشيابي را جامع تر از سنجش دانسته و سنجش را جزئي از ارزشيابي ميداند . به نظر كيامنش ارزيابي به منظور ارزيابي عملكرد فراگير يا فراگيران و ارزشيابي به منظور ارزشيابي برنامه، دوره، درس و يا مؤسسه به كار گرفته ميشود (evalautoinedu.persianblog.ir/post/1) . عمل يافتن ارزش و بهاي هر چيز، سنجش و بررسي حدود هر چيز و برآورد کردن ارزش آن (معين،۱۳۶۲: 199). ارزيابي عمل يافتن ارزش هر چيز (دهخدا، 1328: 1814).کرونباخ «ارزيابي» را عبارت از: «گردآوري و استفاده از اطلاعات براي تصميمگيري درباره برنامههاي آموزشي» ميداند. دکتر ماروين الکين در تعريف «ارزيابي» مينويسد: ارزيابي «فرا گرد تشخيص حيطههاي تصميمگيري مورد نظر و انتخاب نوع اطلاعات متناسب براي تصميمگيري درباره انتخاب گزينههاي تصميمگيري» است (بولا،1362: 9و8).
2-1- 2- برنامهريزي[2]
فرايند ذهني و عملي مجموعهاي از تصميمگيريهاي سنجيدهاي است که بر اساس قيودات کمي،کيفي، زماني و مکاني شيوة دخالت انسان را در موضوعي مشخص بيان ميکند( رهنمايي و شاه حسيني، 1386: 6). کوششي در جهت انتخاب بهترين برنامهها در جهت رسيدن به هدفهاي مشخص است(شيعه، 1386: 86).فرايند انتخاب راهبردي، کسب توانايي، پيشبيني آينده و انطباق با امور پيشبينينشده است (Friend & Jessop,1969:7 ).
يک جريان آگاهانه که به منظور دستيابي به اهداف معين و مشخص، انجام يک سلسله اقدامات و فعاليتهاي مرتبط به يکديگر را در آينده پيشبيني ميکند(معصومي اشکوري، 1370: 46).
برنامهريزي فرايندي است آيندهنگر که به شدت تأثيرپذير از گذشته و حال است، برنامهريزي دانشهاي عملي و تکنولوژيک را با فعاليتهاي ساخت اجتماعي مرتبط ميسازد(Friedman,1987:61).
2-1-3- بحران[3]
بحران از ريشة يوناني krisis به معني تصميم عاجل ميآيد( Larousse,2003: 386).
يک تغييراست که ممکن است ناگهاني واقع شود و منجر به مشکلات اضطراري شود.به هر حال بحرانها رويدادهاي غيرقابلپيشبيني هستند (Efficiency unit vision and mission, 2009:1).
بحران موقعيتي است که افراد، گروهها و سازمانها با آن مواجه گشته و با استفاده از رويههاي مورد عمل معمول قادر به مقابله با آن نيستند. بروز استرس فراوان ناشي از تغييرات ناگهاني، در ذرات چنين موقعيتهايي نهفته است( Booth,1993: 86).
حوادثي که در اثر رخدادها و عملکردهاي طبيعي و انساني به طور ناگهاني به وجود ميآيد و خساراتي را به يک مجموعه يا جامعة انساني تحميل ميکند و برطرف کردن آن نياز به اقدامات و عمليات اضطراري و فوقالعاده دارد، بحران ناميده ميشود(شکيب و مقدسي، 1385: 52). بحران، دورۀ بيثبات به خصوص دورهاي با مشکلات و خطرات شديد است(استاد سرائي، 1385: 7).
بحران يک حادثة طبيعي يا ساختة دست بشر است که به طور طبيعي منجر به مرگ، جراحت و ويراني ميشود، به نحوي که نميتوان آن را از طريق اقدامات معمول، منابع و تجهيزات محلي مهار کرد. اينگونه رخدادها نياز به پاسخ فوري، هماهنگ و مؤثر براي برآوردن نيازهاي دارويي، تجهيزاتي و رواني افراد آسيبديده که به وسيلة بخش دولتي و يا خصوصي اعمال ميشود را دارد (Brower& Charles, 2000:12). به عبارت ديگر بحران، حادثهاي است که به طور ناگهاني و يا فزاينده روي ميدهد، زندگي بشر را تهديد نموده و تلفات و خسارات بسياري را به جامعة انساني تحميل ميکند، به طوري که مقابله با آن نيازمند بسيج امکانات و انجام اقدامات اساسي و فوقالعاده نسبت به حالت عادي است((Geneva, 1992:253.
يك بحران ميتواند از فرآيند زماني كوتاه و يا بلند برخوردار باشد، ولي بدون ترديد، اين فرآيند بيپايان نبوده و سطح بالايي از شدت تعامل نسبت به شرايط عادي را ميطلبد، شگفتزدگي از ديگر شاخصههاي يك بحران است . ( Keritner, 2001:90)
بحرانها از لحاظ ماهيت، بزرگي و شدت متفاوتاند، اما تمامي آنها عواقبي به بار ميآورند كه ميتواند توانايي كاركردي سازمان يا نظام را مختل سازد . روبرتز تصريح ميکند كه : " به راستي تعريف بحران، امر سادهاي نيست . زيرا اين مفهوم از يك خلاء معنايي، تكنيكي، عملياتي و مورد اجماع ع به سبب ماهيت بهره وري فراگير آن، رنج ميبرد Roberts,1988: 9)) .
2-1- 4- انواع بحران
بحران،سوانح و مخاطرات به لحاظ منشأ و خاستگاه، تأثير و حوزه نفوذ با توجه به پراکندگي وسعت، ميزان تخريب و خسارت، شرايط اقليمي و همچنين از نظر تأثير و حوزه نفوذ داراي انواع مختلفي است که شناخت هر يک از آنها از ضرورتهاي اوليه در مديريت بحران است. بر اساس برنامة راهبردي بينالمللي کاهش بلاياي سازمان ملل، کلية مخاطرات دو منشأ دارند: مخاطرات طبيعي و مخاطرات ناشي از فناوري( Moe & Patharkul,2006: 396).
2-1- 5- انواع بحران به لحاظ منشأ و خاستگاه حادثه
2-1-5-1- مخاطرات و بحرانهاي طبيعي
سوانحي که بدون دخالت انسان و توسط يکي از عناصر طبيعي، نظير هوا (طوفان، آتشسوزي، خشکسالي) زمين (زلزله، رانش زمين، لغزش و ريزش کوه، آتشفشان) يا آب (سيل) و يا ترکيبي از 3 عوامل رخ ميدهد.
2-1- 5-2- مخاطرات با منشأ انساني
مخاطراتي هستند که انسانها به گونهاي در ايجاد آن نقش داشته باشند اين نقش ممکن است عمدي و
بااراده و غير عمدي و بدون اراده باشد.
به صورت مفصل و پيچيدهتر عبارتاند از:
- طبيعي غيرقابل اجتناب يا غيرمترقبه (مانند زلزله، طوفان)
- طبيعي قابل اجتناب (مانند سيل، رانش زمين)
- انساني- طبيعي (آتشسوزي جنگل)
- انساني- غيرطبيعي (خطاي انساني مانند آتشسوزي در مساکن) (پژوهشکده علوم انساني و اجتماعي جهاد دانشگاهي، 1385: 21).
2-1- 6- سطوح بحران
آنچه که ما به عنوان بلا يا فاجعه ميشناسيم، بستگي به اندازه جامعه مورد بحث، امکانات مقابله با شرايط غيرعادي و سيستم هاي پيشبيني اين وقايع با توجه به تجارب گذشته دارد و نميتوان تعريف مجردي از آن ارائه نمود، پس مديريت بحران و دستگاههاي مسئول در مقابله با بروز شرايط بحراني در جامعه، پيش از هر کاري و به عنوان يک اقدام اساسي، بايد سطوح و مراحل مختلف بحران را تعريف و آنچه را که موجب ميشود يک وضعيت اضطراري يا بروز يک بحران در جامعه به فاجعه منجر شود، شناسايي کنند.
شناخت سطوح و مراحل بحران به آمادگي و اقدامات اولية مقابله با آن کمک ميکند، از همه مهم تر اينکه به اين ترتيب ميتوان بحران و وضعيت اضطراري در جامعه را هشدار داد، در چه صورت براي مقابله با بحران به امکانات و کمکهاي ويژه احتياج خواهيم داشت، چه زماني شرايط فوقالعاده اعلام شود و آيا تحت چنين شرايطي، نيازي به بسيج ساکنين و تخليه منطقه هست يا نه. ( اي درابگ و جي هواتمر، 1383 : 3).
بحران به سطوح ملي، منطقهاي، استاني، شهري و محلي قابل تقسيمبندي است. بحران ملي بحراني است که مقابله با آن خارج از توان مجموعه مديريت بحران و امکانات يک منطقه يا استان باشد. و بسيج نيروهاي ملي را ميطلبد ساير موارد به عنوان بحران منطقهاي، استاني، شهري يا محلي محسوب ميشود. اين نوع بحران اغلب توسط مديران محلي قابلکنترل و ساماندهي هستند. نوع بحران از حيث ملي، منطقهاي يا محلي بودن بر اساس حجم بحران مشخص ميشوند.
2-1- 7- مديريت بحران[4]
بلاياي طبيعي به طور ناگهاني رخ ميدهند، در طول بحران هدف کلي پاسخگويي به شرايط اضطراري و مديريت بحران است (raines;2012). ماهيت غيرمترقبه بودن غالب حوادث طبيعي و لزوم اتخاذ سريع و صحيح تصميمها و اجراي عمليات، دانشي را تحت عنوان مديريت بحران به وجود آورده است. اين دانش به مجموعه فعاليتهايي اطلاق ميشود که به منظور کاهش آسيبپذيري انجام ميگيرد. با بهکارگيري اصول و ضوابط شهرسازي و تعيين مفاهيم موجود در اين دانش مانند فرم، بافت و ساخت شهر، کاربري اراضي شهري، شبکههاي ارتباطي و زيرساختهاي شهري و غيره ميتوانيم تا حد زيادي اثرات و تبعات ناشي از حوادث طبيعي را کاهش دهيم (محمود زاده، پيراسته، 1388، 7).
فرايند برنامهريزي و اجرا توسط نهادهاي دولتي و غيردولتي براي پيشگيري و كاهش اثرات بحرانها، ايجاد آمادگيهاي لازم براي مقابله، مقابله در حين بحران و بازسازي پس از بحران (مصوبات هيئتوزيران،1388: 1).
فرايند مشخص کردن يک راه حل بالقوه براي بحران است درحاليکه واکنش سازمانها را در صورت نياز با همديگر هماهنگ ميکند ((Efficiency unit vision and mission, 2009.1 .
فرايندي است براي پيشگيري از بحران و يا به حداقل رساندن اثرات آن به هنگام وقوع، براي انجام اين فرايند بايد بدترين وضعيتها را برنامهريزي و سپس روشهايي را براي اداره و حل آن جستجو کرد( Bertrand & Hawarence,1986:15).
اصطلاحي است که تمام جنبههاي برنامهريزي براي بحران و مرتبط با بحران مشتمل بر فعاليتهاي قبل و بعد از بحران را در بر ميگيرد . همچنين اين اصطلاح به مديريت هردو جانبه مخاطرات و پيامدهاي بحران نيز ميپردازد( شکيب و مقدسي، 1385: 52). مديريت بحران در واقع عبارت است از ايجاد آمادگي و فراهم کردن تمهيدات و تدارکات لازم براي رويارويي با بحران و يا به حداقل رساندن آثار تخريبي آن ( آهنچي، 1376: 8). مديريت بحران به طرحها و روشهاي پيشرفته و خاصي گفته ميشود که جهت پيشگيري و مهار بحرانها مورد استفاده قرار ميگيرند( Nudell, 1988:14).
برنامهريزي، سازماندهي، هدايت و کنترل بهينة بحران را اصطلاحاً مديريت بحران ميگويند. به عبارت ديگر کلية مکانيسم ها و فرايندهايي را که به منظور مديريت بهينة اجزاي سيستم به گونهاي که در حداقل زمان ممکن بتواند حداکثر تأثيرگذاري لازم را در راستاي کاهش اثرات بردارد، مديريت بحران ميگويند(Mirzaei & Etal,2008: 5).
مديريت بحران به عنوان چرخهاي از فازهاي پيشگيري و کاهش اثرات، آمادگي، پاسخگويي و بازسازي تعريف ميشود و اختلالي جدي است که در کارکرد يک جامعه ايجاد ميشود و خسارات فراواني به جان و مال افراد، اقتصاد و محيطزيست وارد ميآورد، به گونهاي که جامعه بحرانزده به تنهايي نميتواند از عهدة جبران خسارات واردشده برآيد(Mansourian,2006:303).
2-1-8- تعريف بحران و مديريت بحران
2-1-8-1- بحران
عدم انطباق بين نيازها و منابع است، بدين معني که در شرايط عادي، توازن بين نيازهاي جامعه از يک طرف و توانمنديها و منابع موجود از طرف ديگر برقرار است. با بروز شرايط بحراني که ميتواند نتيجه بروز هر اتفاق غيرعادي و پيشبينينشده طبيعي و غيرطبيعي همچون زلزله، سيل، طوفانهاي بزرگ، جنگ و ... باشد، به دليل شرايط خاصي که بر جامعه تحميل ميشود، ديگر شاهد توازن بين نيازها و منابع نخواهيم بود.
با بروز شرايط بحراني توانمنديها به دليل آسيبديدگي زيرساختها به شدت کاهش مييابد که معمولاً با روانه کردن کمک به مناطق بحرانزده سعي در جبران اين افت منابع ميکنند. از سوي ديگر، با وجود اينکه تعداد نيازها در شرايط بحراني بسيار محدود ميشود، ولي ميزان تقاضا براي همين تعداد اندک نيازها آن چنان افزايش مييابد که بار بسيار زيادي را به جامعه تحميل مينمايد.
براي مثال در يک منطقه آسيبديده از زلزله، با تخريب و از بين رفتن انبارها و راههاي ارتباطي توان ارائه خدمات کاهش مييابد. نياز به برخي موارد همچون امکانات ورزشي و تفريحي به صورت موقت از بين رفته و حجم بسيار بالايي از تقاضا براي نيازهاي اوليه از جمله خوراک، پوشاک، سرپناه موقت و ... ايجاد ميگردد.
www.vojoudi.com/articles/article_05.htm#_edn1)).
2-1-8-2-مديريت بحران
يعني بازگرداندن تعادل دوباره بين منابع و نيازها. از شکل 2-1 کاملاً آشکار است که سه ابزار مهم براي برقراري شرايط موازنه وجود دارد:
-افزايش منابع
-کاهش نيازها
- جابجايي تکيهگاه (فرماندهي بحران)
الف) افزايش منابع
بررسي عملکرد در بحرانهاي گذشته در ايران نشان ميدهد که توجه و هدف کلي بر مبناي افزايش منابع بوده است. يعني مديران دولتي، تمام تلاش خود را در جهت سرازير کردن خيل کمکهاي مردمي و دولتي در منطقه بحرانزده نمودهاند و تا کنون کوچکترين توجهي به کاهش نيازها و يا جابجايي تکيهگاه براي کنترل بحران در ايران نکردهايم. تجربههاي گذشته نشان ميدهد که فقط باعرضه اقلام مورد نياز و بدون داشتن برنامهريزي دقيق در جهت توزيع و ... بسياري از اين کمکها عقيم مانده و به نحو صحيحي به دست نيازمندان نخواهد رسيد. شکل 2-1- به صورت شماتيک رابطه بين عرضه و تقاضا در شرايط عادي و بحراني را نشان ميدهد.
1Evaluation
[2] planning
[3] Crisis
1 urban crisis management
پيشينه و مباني نظري ارزيابي و مديريت بحران_1621922010_48603_8524_1464.zip0.43 MB |