
پیشینه و مبانی نظری اختلالات روانپزشكي و اختلال بدريختي بدن در 60 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.
بخشی از متن :
مبانی نظری وپیشینه تحقیق اختلالات روانپزشكي و اختلال بدريختي بدن
فصل دوم
پيشينه يا ادبيات
دو گروه عمده از اختلالات روانپزشكي عبارتند از:
1-اختلالات روانپزشكي كه موجب علايم جسمي ميشوند كه شايعترين آن عبارتند از اختلال سازگاري، تمام انواع اختلالات اضطراب و اختلال افسردگي
2-اختلالات شبه جسمي Somotoform
مشخصه اين گروه از اختلالات كه تعريف دقيقي ندارند عبارتست از نگراني مداوم در باره سلامت جسمي و وجود علايم جسمي غير قابل توجيه بدون اينكه اختلال روانپزشكي زمينهاي يا انگيختگي هيجاني وجود داشته باشد. تظاهر اصلي اين اختلالات، نگراني غير طبيعي در باره سلامتي است.
اختلالات شبه جسمي عبارتند از: اختلال جسماني كردن، خود بيمارانگاري، ترس از بدشكلي، اختلال درد شبه جسمي و اختلال شبه جسمي متمايز نيافته.
2-1اختلالات شبه جسمي در DSMIV
طبق چهارمين ويراست راهنماي تشخيصي و آماري اختلالات رواني (Dsm-Iv) اختلالات شبه جسمي با علائم جسمي حاكي از يك بيماري داخلي، در حاليكه علائم آن با اختلال طبي، مصرف مواد و يا يك اختلال رواني ديگر قابل توجه نيست، مشخص مي باشد. شدت علائم براي ايجاد ناراحتي قابل ملاحظه براي بيمار يا اختلال در عملكرد اجتماعي، شغل يا ساير زمينهها كافي است. علائم اختلالات شبه جسمي عمداَ ايجاد نميشوند؛ به گونهاي كه در اختلال ساختگي و تمارض مطرح است.
اما هيچ اختلال طبي قادر به توجيه كامل علائم جسمي نيست، براي تشخيص يك اختلال شبه جسمي متخصص بايد قانع شود كه شروع، شدت و طول مدت علائم رابطة قوي با عوامل روانشناسي دارند.
در چهارمين چاپ راهنماي تشخيصي و آماري اختلالات رواني (Dsm.Iv)پنج اختلال شبه جسمي خاص شناخته شده است؛ 1-اختلال جسماني كردن با شكايات جسمي متعدد كه به دستگاههاي مختلف بدن مربوط ميشوند مشخص است؛ 2-اختلال تبديلي با يك يا دو شكايت نورولوژيك مشخص است؛ 3-خود بيمار انگاري بيشتر با باور بيمار به داشتن يك بيماري خاص مشخص است تا تمركز روي علائم؛ 4-اختلال بدريختي بدن با باور اشتباهي يا درك اغراقآميز از معيوب بودن قسمتي از بدن مشخص است؛ 5-اختلال درد با علائم درد كه يا فقط به عوامل روانشناختي مربوطند باعث تأثير عوامل روانشناختي شدت مييابند مشخص ميباشد.
Dsm.Iv دو طبقه تشخيص ته مانده هم براي اختلالات شبه جسمي دارد : اختلال شبه جسمي نامتمايز مشتمل است بر اختلالات شبه جسمي كه به گونهاي ديگر توصيف نشدهاند و حداقل به مدت شش ماه يا بيشتر دوام داشتهاند. اختلال شبه جسمي كه به گونهاي ديگر مشخص نشده است(Nos)
طبقهاي براي آن گروه از اختلالات شبه جسمي است كه شامل ملاكهاي اختلالات شبه جسمي سابقالذكر نمي گردند.
ICD-10 2-2 اختلالات شبه جسمي در طبقهبنديICD-10 در همين باز نگري طبقه بندي آماري بينالمللي بيماريها و مسائل بهداشتي وابسته (ICD-10) اختلالات شبه جسمي را تظاهر مكرر علائم جسمي، همراه با درخواست مكرر براي ارزيابي طبي توصيف ميكند، هر چند به بيماران از طرف پزشكان معالج اطمينان داده شده است كه علائم اساس فيزيكي ندارند. اگر اختلال جسمي ، وجود داشته باشد، قادر به توجيه علائم بيماري يا ناراحتيهاي حاصل از آن نيست. و هر چند علائم ممكن است گاهي به تجارب ناخوشايند دروني يا بروني مربوط باشد بيماران از جستجوي عامل احتمالي اختلالهاي خود امتناع ميكنند.
هم پزشكان و هم بيماران ممكن است در تلاش براي فهم و رفع اين اختلالات احساس ناكامي پيدا كنند. بيماراني كه نميتوانند پزشكان خود را به جسماني بودن مسائل خود قانع كنند غالباً رفتار نمايشي نشان ميدهند. طبقات اختلالات شبه جسمي در DSM-IV و ICD-10 مشابه هستند به استثناء اينكه در ICD-10 اختلال بدريختي بدن يك زير طبقه است. ICD-10 همچنين بر اين نكته تأكيد ميكند كه تشخيص افتراتي اختلالات شبه جسمي ايجاب ميكند كه پزشك بيمار را به خوبي بشناسد. درجه اعتقاد بيمار ممكن است موقتاً با اطمينانبخشي و معاينه جسمي كاهش يابد، اما اين اختلالات يك راه مقبول فرهنگي براي ابراز بيماري جسمي و توصيف علائم جسمي است.
ICD-10 همچنين تشخيص واجد علائم و نشانههاي بسيار منطبق بر طبقات اضطرابي، افسردگي و جسماني كردن DSM-IV است در اينجا منظور ميكند.
2-4-اختلال بدريختي بدن:
در DSM-IV اختلال بدريختي بدن (body dysmorphic disorder) عبارتست از اشتغال ذهني با يك نقص جسمي تصويري (مثلاً، بيني بدريخت) يا دگرگوني مبالغهآميز يك عيب خفيف و جزئي. براي اينكه اينگونه نگراني اختلال رواني شمرده شود بايد ناراحتي قابل ملاحظه براي بيمار به وجود آورده و با ايجاد اختلال در زندگي شخصي، اجتماعي يا شغل بيمار همراه باشد، اين اختلال بيش از 100 سال قبل شناخته شده و نامگذاري گرديد.
اختلال به وسيلة اميلكريلين شناخته شد، كه آن را يك نوروز وسواسي تلقي نمود و پيرژانه، كه آن را وسواس شرم از شكل بدن، ناميد. فرويد در مورد اين اختلال در شرح خود از Wolf man كه نگراني شديد در مورد دماغ خود داشت قلمفرسائي كرد.
هرچند ترس از بدريختي (dysmorpho-phobia) در اروپا بسيار شناخته شده و مطالعه ميگرديد، فقط در سال 1980 و با چاپ DSM III اين اصطلاح به عنوان يك نمونه آتيپيك اختلال شبه جسمي، اختصاصاً در ملاكهاي تشخيصي ايالت متحده ظاهر گرديد.
در DSM III-R و DSM-IV اين اختلال به اختلال بدريختي بدن تغيير يافته است چون تدوين كنندههاي DSM معتقدند كه ترس از بدريختي بطور نادرست تلويحاً وجود الگوي رفتاري اجتناب فوبيك را ميرساند.
A: اختلال جسماني كردن: 1 سابقة شكايات فيزيكي متعدد به قبل از 30 سالگي شروع شده، چندين سال دوام يافته و منجر به درمان جزئي يا اختلال قابل ملاحظه در كاركرد اجتماعي، شغل يا ساير زمينههاي مهم گرديده است. هر يك از ملاكهاي زير بايد موجود بوده و علائم به طور منفرد زماني در طول سير، اختلال روي دهند.
(1)چهار علامت درد: سابقه درد مربوط به حداقل چهار محل يا كاركرد (مثل سر، شكم، كمر يا پشت، مفاصل، اندامها، سينه، مقعد، در جريان رابطه جنسي، قاعدگي يا ضمن دفع ادرار)
(2)دو علامت معدي-رودهاي: سابقه حداقل دو علامت معدي-رودهاي به غير از درد (مثل تهوع، اسهال، نفخ، استفراغ، خارج از دوره حاملگي، و عدم تحمل چندين نوع غذاي متفاوت)
(3)يك علامت جنسي: سابقه حداقل يك علامت جنسي يا تناسلي به غير از درد (مثل بيتفاوتي جنسي، اختلال كنشي نعوطي يا مربوط انزال، بينظمي قاعدگي، خونريزي شديد قاعدگي، استفراغ در تمام دوره حاملگي)
(4)يك علامت نمررولوژيك كاذب: سابقه حداقل يك علامت يا نقص يادآور اختلال عصبي كه محدود به درد نباشد (علائم تبديلي نظير كوري، دوبيني، كري، فقدان حس لمس يا درد، توهم، آفوني، اختلال هماهنگي يا تعادل، فلج يا ضعف موضعي، اشكال در بلع، اشكال در نفس كشيدن، احتباس ادراري، تشنج، علائم تجزيهاي مثل آمنزي، يا فقدان هوشياري به غير از حالت ضعف).
-وجود يك يا دو
(1)پس از تحقيق كافي، هر يك از علائم موجود در ملاك B به طور كامل برحسب يك بيماري عمومي شناخته شده يا تأثير مستقيم يك ماده (تأثير صدمات، داروهاي مجاز يا غيرمجاز يا الكل) قابل توجيه نيست.
(2)وجود يك اختلال طبي عمومي وابسته وجود دارد، شكايات جسمي يا ناتواني اجتماعي و شغل حاصل فراتر از آن است كه با توجه به سابقه، معاينه جسمي، يا يافتههاي آزمايشگاهي انتظار ميرود.
-علائم عمداً ايجاد نشده و بيمار اداي علائم را درنميآورد (به طوري كه در اختلال ساختگي يا تمارض است)
پیشینه و مبانی نظری اختلالات روانپزشكي و اختلال بدريختي بدن_1621411437_48501_8524_1554.zip0.04 MB |