
پیشینه و مبانی نظری اختلالات تنظیم هیجان در 28 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.
عنوان:
اختلال تنظیم هیجانی
مقدمه
تعریف هیجان
ویژگی هیجان¬ها
عوامل ایجاد هیجان
تنظیم هیجان
مهارتهایی که در تنظیم هیجانی آموخته می¬شوند
راهبردهای مقابله با هیجان¬ها
دیدگاههای زیر بنای هیجانها
اختلال تنظیم هیجانی
تاریخچه و پیشینه پژوهش
تحقیقات داخلی
تحقیقات خارجی
منابع
مقدمه
یکی از موضوعاتی که در طی دو دههی گذشته تلاش و توجهات تجربی و نظری فراوانی را به خود جلب کرده است، بحث هیجانها است. این علاقه و توجه تا حدی میتواند به دلیل نقشی باشد که هیجان و تنظیم هیجان در رفتارهای بیرونی (فردی) ایفا مینماید. نظریهپردازان و دانشمندان مختلف، تعاریف متعددی از هیجان ارائه دادهاند، اما در مجموع میتوان گفت که هیجان رویدادی پیچیده و چند بعدی است که منجر به آمادگی برای عمل میشود هر فرد عادی میداند که دارای عواطفی است و زندگی بدون عواطف، زندگی تیره، مکانیکی، و بیرنگ خواهد بود. از طرف دیگر سلامت روانی و عقلی شخص به سلامت عاطفی او بستگی دارد. زیرا نظر شخص نسبت به خودش، دیگران، اوضاع اجتماعی، و زندگی به طور کلی از چگونگی رشد و تکامل عواطف وی متاثر میشود. به بیان دیگر، داوریهای هر فرد دربارهی خود و دیگران و مسائل اجتماعی به کیفیت عواطف او بستگی دارد و شخصی که از رشد سالم هیجانی و عاطفی بهرمند نباشد هرگز فردی واقع بین، نیکاندیش، درست کردار، و در نتیجه فرد مفید و موثر در پیشرفت جامعه نخواهد بود (شعاری نژاد، 1388).
هیجانها بسیار پیچیدهتر از آن هستند که ابتدا به چشم میخورند. در نگاه اول همگی هیجانها را به عنوان احساس، میشناسیم. ما شادی و ترس را میشناسیم زیرا جنبهی احساسی آنها را طبق تجربهی ما خیلی بارز هستند. وقتی با تحدیدی مواجه میشویم یا به سمت هدفی پیشرفت میکنیم، تقریباً غیر ممکن است که متوجه جنبهی اساسی هیجان نشویم. اما به همان صورتی که بینی بخشی از صورت است، احساسها نیز فقط جزئی از هیجانهاهستند (ریو، 2005، ترجمهی سیدمحمدی، 1390). امروزه علی رغم ایجاد تغییرات عمیق فرهنگی و تغییر در شیوهی زندگی و تجدد گرایی،بسیاری از افراد، در رویارویی با مسائل زندگی فاقد تواناییهای لازم و اساسی هستند و همین امر آنان را در مواجهه با مشکلات و مسائل روزمرهی زندگی ناتوان و آسیب پذیر ساخته است. پژوهشهای بیشماری نشان دادهاند، که بسیاری از مشکلات بهداشتی و اختلالات روانی- هیجانی، ریشههای روانی- اجتماعی دارند. بسیاری از آسیبهای اجتماعی ریشه در، عزت نفس پایین، ناتوانی در بیان احساس و فقدان مهارتهای ارتباطی دارد. انسانها برای مقابلهی سازگارانه با موقعیتهای تنشزا و کشمکشهای زندگی نیاز به آموختن برخی مهارتها دارند. هدف از این مهارتها کمک به افراد جهت شناخت هر چه بهتر نیازهای خود، برقراری روابط بین فردی مناسب و موثر، کنترل هیجانات، مدیریت داشتن بر شرایط تنشزا و حل کردن هر چه بهتر مسائل و مشکلات افراد است. هیجان یک پدیده اساسی کارکرد انسان است که بصورت بهنجار دارای ارزش سازگارانهای برای افزایش اثربخشی ما در پیگیری اهداف میباشد همه ما هیجانهای مختلفی را تجربه میکنیم و تلاش میکنیم از طریق روشهای اثر بخش با آنها مقابله کنیم (امامی نائینی، 1385).
هیجانها بسیار پیچیدهتر آز آن هستند که ابتدا به چشم میخورند. در نگاه اول، همگی، هیجانها را به عنوان احساس، میشناسیم زیرا جنبهی احساسی آنها، طبق تجربهی ما خیلی بارز هستند. وقتی با تهدیدی مواجه میشویم یا به سمت هدفی پیشرفت میکنیم، تقریباً غیر ممکن است که متوجه جنبهی احساسی هیجان نشویم. اما به همان صورتی که بینی، بخشی از صورت است، احساسها نیز فقط جزئی از هیجانها هستند (ریو[1]، 2005، ترجمهی سید محمدی، 1390). زمانی که شخص دست به کاری میزند و متوجه میشود که این کار در راستای اهداف خویش بوده است هیجانها بوجود میآیند (لازاروس[2]، 1991). انسانها پس از تجربه وقایع تنش زا، از طریق افکار و دستگاه شناخت، هیجانهایشان را تنظیم مینمایند و این موضوع به طور تفکیک ناپذیری با زندگی در هم آمیخته است (گارنفسکی، کریج و ون اتن[3]، 2005) .با این وجود توانایی فرد در کنترل هیجانهایش یکی از مهمترین قابلیتها است که باید آموخته شود. تنظیم هیجانی بعنوان فرآیند آغاز، حفظ، تعدیل و یا تغییر در بروز شدت یا استمرار احساس درونی و هیجان مرتبط با فرآیندهای اجتماعی-روانی، فیزیکی در به انجام رساندن اهداف فرد تعریف میشود (ویمز و پینا[4]، 2010).
طبق نظریه بک[5] (1967) اختلال تنظیم هیجانی[6]با فعال شدن طرحوارههای بد کنش رابطه دارد. ریشههای تحولی طرحوارههای ناسازگار اولیه[7] ازعدم ارضاء نیازهای هیجانی اساسی، تجارب اولیه زندگی و خلق و خوی هیجانی نشأت میگیرند. طرحوارهها به دلیل ارضاء نشدن نیازهای هیجانی اساسی دوران کودکی به وجود میآیند. فردی که از سلامت روان برخوردار است، میتواند این نیازهای هیجانی اساسی را به طور سازگارانهای ارضاء کند. علاوه بر محیط زندگی اولیه عوامل دیگری نیز در شکل گیری طرحوارهها نقش بازی میکنند که در این میان خلق و خوی هیجانی کودک از اهمیت بسزایی برخوردار است (یانگ و همکاران، 2003، ترجمهی حمید پور و اندوز، 1392). افرادی که تنظیم هیجانی پایینی دارند، در پیش بینی خواستههای دیگران توانایی کمتری دارند. آنها فشارهای محیط را درک نمیکنند و هیجانهای خود را به خوبی مهار نمیکنند و در نتیجه در مقابل وقایع مقاومت کمتری نشان میدهند (ترینداد و جانسون[8]، 2000).
تنظیم روابط هیجانی با دیگران موضوعی لایهدار و پیچیده و از دغدغــههای درونی افراد است؛ چرا که احساس و عاطفهی انسانها، درگیر و دخیل در عملکرد آنان خواهدبود. به عبارت دیگر تنظیم هیجان، شامل به کارگیری تجربه ذهنی و فیزیولوژیگی هیجانها برای رسیدن به یک هدف میباشد (گراس[9]، 2002؛ تومسپون[10]، 1994). تفاوت قائل شدن بین تلفیق و اجتناب از هیجانها امری ذاتی است، که این شامل تغییر در شدت یا طول مدت تجربه هیجان، به جای تلاش برای جلوگیری یا به طور کامل خاموش کردن هیجانهای منفی است. اختلالات تنظیم هیجانی[11]، به عنوان یک عامل مشترک در سراسر طیفی از مشکلات هیجانی اشاره میکند (برکینگ، اورت، وپرمن، مایر و کاسپر[12]، 2008).
2-4-2 تعریف هیجان:
واژه هیجان که با واژههای شور، احساس و عاطفه شباهت زیادی دارد به معنای هر نوع برانگیختگی ذهن و بدن است. همانطور که اشاره شد، هیجانات، احساسات و عواطف بخشی از وجود ما هستند. در واقع هیجان، احساس و عاطفه پدیدههایی هستند که ما هر روز با انواع مختلفی از آن درگیر هستیم. مسائلی مانند عشق، غم، شادی، خشم و عصبانیت و بسیاری دیگر از حالتها که قطعاً همهی ما تک تک آنها را به خوبی میشناسیم و همهی آنها را احساس کردهایم، محتوای هیجان، احساس و عاطفه ما را تشکیل میدهد (امامی نائینی، 1385).
روانشناسان در تعریف هیجان و عاطفه اختلاف نظر دارند زیرا هر کدام در تعریف خود زاویهای از آن را در نظر میگیرند. چنان که بعضی از ایشان به منشاء و دگرگونی هیجان توجه دارند، برخی جنبههای عضوی آن را مورد توجه قرار میدهند، و گروهی نیز میخواهند ماهیت هیجان و عاطفه را به فطری و فرهنگی تقسیم کنند. استانلی[13] هیجان را نخستین پایهای که انرژی روانی در پیدایش و دگرگونی خود برآن استوار است تعریف میکند. جیمزلانکه[14] معتقد است که ادراک حالات عضوی یا بدنی باعث پیدایش حالات هیجانی و عاطفی میشود و هیجان و عاطفه در واقع همین ادراک است. مکدوگال[15] هیجان را نشانه بروز غرایز میداند (شعاری نژاد، 1388).
تعریف هیجان خیلی پیچیدهتر از تعریف مجموع اجزای آن است. هیجان نوعی ساختار روانشناختی است که این چهار جنبهی تجربه را در یک الگوی هم زمان، هماهنگ میکند. هیجان همان چیزی است که عناصر احساس، انگیختگی، هدفمندی و یا بیانگری را در واکنشی منسجم به رویداد فراخوان، تنظیم میکند (ریو،2005، ترجمهی سید محمدی، 1390).
پکرون، گتز و پری [16](2005) در راستای مدل فرآیند مولفه از هیجان، هیجان را به عنوان مجموعهای از فرآیندهای روانی به هم مرتبط میدانند که شامل مولفههای عاطفی، شناختی، فیزیولوژیکی، و انگیزشی میباشد.
[1] .Reeve
[2].lazarus
[3].Garnefeski,krauij, & van etten
[4].Vimz, & pina
[5].Beck
[6].Emotional Regulation disorders
[7] Early maladaptive schemas
[8]. Trinidad, & Jahnsone
[9].Cross
[10] .Thompsom
[11]. Emotional regulation disorders
[12]. Berking, Orth, Wupperman, Meier, & caspar
[13] .Stanley
[14].Mc dougall
[15] .James Lankh
[16]. Pekru, Goatz, & Perry
پیشینه و مبانی نظری اختلالات تنظیم هیجان_1621410754_48499_8524_2000.zip0.05 MB |