
پیشینه و مبانی نظری اختلال سلوک و اختلالات رفتاری مخرب در 76 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.
بخشی از متن :
مبانی نظری و پیشینه تحقیق اختلال سلوک و اختلالات رفتاری مخرب
اختلال سلوک
برمبنای R-VІ-DSM اختلال سلوک به همراه اختلال نافرمانی مقابلهای در ذیل طبقهای به نام اختلالات رفتاری مخرب (Disruptive) طبقه بندی شدهاند. به طور کلی رفتارهای ضداجتماعی و مقابلهای نگرانی اصلی در موارد ارجاع کودکان و نوجوانان به در مانگاههای روانپزشکی کودکان و نوجوانان است(2). هزینهای که این اختلالات بر خود فرد، خانواده و جامعه تحمیل میکند بسیار زیاداست(8،4،1). محققین نشان دادهاند که بچههای مبتلا به اختلال سلوک در مقایسه با بچههایی که به طور کلی تشخیص های دیگر دارند، سن بالاتری دارند، به احتمال بیشتری دارای اختلالات هیجانی شدیدتر هستند، نیازمند درمانهای طولانیتر و شدیدتر سرپایی هستند، و میزان بستری شدن در آنها بالاتر است. هزینهی درمان این افراد در 6 ماه، 278 درصد هزینههای درمانی بچههایی بود که به سایر اختلالات روانپزشکی مبتلا بودند. در مقایسهای که بین این افراد و افرادی که 10 تشخیص روانپزشکی دیگر را داشتند، معلوم شد که افراد مبتلا به اختلال سلوک بیشترین میزان اختلال را نشان میدهند (13). صرف نظر از آسیبهای فردی و خانوادگی و باری که بر دوش سرویسهای سلامتی تحمیل میکند، بیشتر بزهکاریها در افراد کم سن و سال توسط افرادی صورت میگیرد که مبتلا به اختلال سلوک هستند(14). همچنین این افراد در بزرگسالی در معرض عواقب منفی زیادی قرار دارند. احتمال اینکه این افراد در بزرگسالی به بیماریهای روانپزشکی دچار گردند بسیار بیش از افراد عادی است، نیز این افراد به احتمال بسیار زیادتری مشکلاتی را در حوزه کاری تجربه میکنند و ارتباطات وروابط زناشویی شان خشونت آمیز است(14،8،5) .
تعریف
اختلال سلوک در کودکان و نوجوانان با طرحی تکراری از رفتارهایی که حقوق افراد دیگر یا قوانین و هنجارهای اجتماعی را مورد تعدی قرار میدهد، مشخص میگردد. این رفتارهای ضداجتماعی به طور تیپیک در موقعیتهای گوناگون وجود دارند و موجب اختلال عملکرد در مدرسه، خانه یا محل کار میگردند. در واقع علامت پاتوگونومیکی برای این اختلال وجود ندارد بلکه تشخیص براساس طیفی از علائم قرار دارد که تعداد، شدت ودوام آنها در یک دورهی 12 ماهه به اندازهی کافی برای مطرح کردن تشخیص باشد. رفتارهایی که به عنوان علائم این بیماری درنظر گرفته میشوند در 4 گروه قابل تقسیم بندی هستند: خشونت فیزیکی یا تهدید به آسیب رساندن به انسانها وحیوانات؛ تخریب اموال و وسائل؛ کلاهبرداری یا دزدی و تعدی جدی از قوانین متناسب با سن. بر اساس مفاهیمی که در مورد ایجاد یا پیش بینی عاقبت آن وجود دارد، انواع مختلفی از زیر گروهها برای آن پیشنهاد شده است. باید توجه کرد که هر چند این رفتارها ممکن است به مجرمیتهای قانونی برای افراد کم سن وسال منجر گردد، اما این تشخیص با واژه ی بزهکاری همسان نیست(2).
زیر گروه های اختلال سلوک
با توجه به هتروژن بودن این اختلال، طبقه بندی انواع مختلف آن در تعیین رویکردهای پیش گیرانه، درمانی و تخمین پیش آگهی اهمیت دارد. اما در این مورد اختلاف نظرهای زیادی وجود دارد. در ІІІ-DSM اختلال سلوک بر اساس ترکیبهای ممکن از دو بعد جمعی بودن و خشونت ، به چهار زیر گروه تقسیم بندی گردید. در R-ІІІ-DSM این زیر گروهها به دو دسته انفرادی و گروهی و یک دسته باقی مانده با نام نامتمایز تقلیل یافت و در VІ-DSM سن شروع (قبل یا بعد از 10 سال) اساس تقسیم بندی قرارگرفت. در ICD-10 اختلال به زیر گروههای اجتماعی، غیراجتماعی، موارد دیگر، غیر اختصاصی و محدود به خانواده تقسیم گردید(2). در یکcluster analysis علائم کودکان مبتلا به اختلال رفتاری Wolff دو گروه از بچههای مبتلا به اختلال رفتاری را تشخیص داد: خشن- بیش فعال و دیگری گروه ضد اجتماعی. تقسیم بندی رفتار خشن به طبقههای predatory و عاطفی یک تقسیمبندی مفید دیگر است(16،15). Patterson در بررسی خود برروی اختلال سلوک دو دستهی علامتی را در کودکان تشخیص داد: در یکی ازگروهها ، مشکل اولیه خشونت بود و در گروه دیگر مشکل برجسته دزدی بود. ساختار خانواده و پاسخ به درمان در دو گروه متفاوت بود؛ گروهی که مسئلهی اصلیاش دزدی بود پیش آگهی بدی داشتند(13). به تازگی تلاشهایی برای طبقه بندی افراد مبتلا بر اساس صفت سنگدلی صورت گرفته است(13). در واقع نشان داده شده است که وجود این صفت با مواجهات بیشتر با پلیس و تعداد وتنوع بیشتر علائم مرتبط است(17). بعضی از محققین بر اهمیت افتراق بین علائم آشکار (مانند مواجهه و دعوا) و پنهان (مانند فریبکاری،دزدی و دروغگویی) تاکید کردهاند، این دو دسته با افتراق بین گروه خشن و غیر خشن همپوشانی دارد. یافتههایی در دسترس است که نشان میدهد دو نوع مختلف از رفتارهای ضد اجتماعی پنهان وجود دارند: تعدی به وسائل( مثل دزدی) و تعدی از موقعیت ( مانند فرار از مدسه یا خانه). صاحب نظرانی دیگر متذکر شدهاند که افتراق بین موارد مداوم در تمام عمر ( که در کودکی شروع میشود تا بعد نوجوانی ادامه مییابد) و محدود به نوجوانی ، می تواند از نظر بالینی وتحقیقاتی سودمند باشد(8).
همه گیرشناسی
شیوع اختلال سلوک از 1 تا 16 درصد گزارش شده است و اکثر مطالعات میزان آنرا در جمعیت عمومی تقریبا 5 درصد برآورد میکنند(8). بعضی از مطالعات با تغییر سن اختلافی را در شیوع اختلال سلوک مشاهده نکردهاند، در حالی که گروهی دیگر افزایش اندکی را با افزایش سن گزارش کردهاند. یک یافتهی ثابت در طول زمان این است که اختلال سلوک در کودکان و نوجوانانی که از خانوادههایی با وضعیت اقتصادی – اجتماعی پایین هستند و نیز در در محل زندگیشان میزان جرم و بی سازمانی اجتماعی بالا است، بیشتر است. مقایسههای شیوع بین نواحی شهری و روستایی نتایج متناقضی را نشان داده است(2). بررسیهای میدانی در کشورهای در حال توسعه اندک هستند و دارای نارساییهای روش شناسی میباشند. یک مطالعه که در بنگلادش انجام شده است، شیوع اختلال سلوک را از 6 درصد (در مناطق شهری پرجمعیت حاشیهای) تا 4/0 درصد (در مناطق شهری معمولی) گزارش کرده است. بررسی میدانی دیگری که در بنگلور انجام گردیده است میزان بسیار پایینتری را گزارش کرده است( حدود 2/0 درصد). یک بررسی که برروی یافتههای پرسشنامهها تکمیل شده برای افراد 6 تا 17 ساله از 9 فرهنگ مختلف صورت گرفته است، نشان داده است که اختلافات فرهنگی برروی رفتارهای بزهکارانه (حدود1 درصد) و رفتارهای خشن ( با شیوع حدود 5درصد) اثر چندانی ندارند(8).
یک یافتهی ثابت دیگر این است که اختلال سلوک در پسران شیوع بیشتری دارد، به طوری که در اکثر مطالعات انجام شده در کودکان و نوجوانان این میزان در پسران 3 یا 4 برابر است(2). به طور خاص در مواردی که پیش از 10 سالگی شروع میشوند ( موارد زود آغاز) غلبهی پسران در میزان شیوع برجستهتر است ولی در موارد دیر آغاز ( بعد از 10 سالگی) تفاوتهای جنسیتی در میزان شیوع کم رنگتر است(13).
سبب شناسی
از آنجا که اختلال سلوک تشخیصی است که نه توسط یک شمای واحد بلکه با ترکیب رفتارهایی خاص از طیفی وسیع تعریف میگردد، عجیب نیست که تاکنون علتی اختصاصی که قادر به توجیه تمام موارد باشد یافت نشده است. در عوض با تایید قابل ملاحظهای که از تحقیقات مختلف به دست آمده است تعداد زیادی از عوامل تعریف شدهاند که باعث افزایش خطر شروع و تکمیل بیشتر فرآیند ایجاد بیماری میگردند. بسیاری از این عوامل خطر ممکن است به عنوان عامل علی عمل کنند یا اینکه با ساز وکارهای علی مرتبط باشند. امروزه در جامعهی علمی در مورد سبب شناسی این بیماری مدل واحد مورد توافقی وجود ندارد و بسیاری از متخصصین این حوزه پیشنهاد میکنند که باید نظریههایی را در آنها تعامل عوامل مختلف در ایجاد اختلال مورد نظر قرار میگیرد، مورد آزمون قرار گیرد. عموماً این نظریه مورد قبول است که این اختلال هتروژن ماهیتی تکاملی دارد و تأثیرات محیطی ناخوشایند برروی شخصی آسیبپذیر در یک مرحلهی رشدی حیاتی است که نهایتاً به ایجاد اختلال میانجامد(2).
عوامل بیولوژیک:
عوامل ژنتیک: رخداد مواردی از اختلال در درون خانوادهها و اختلافاتی که در میزان خطر بروز آن با توجه به جنس وجود دارد، در تایید نقطه نظری است که احتمال تأثیرات ژنتیک را بر بروز این اختلال مطرح میکنند. هرچند مطالعات انجام شده در دو قلوهای یک تخمکی و دو تخمکی نقش تأثیرات ژنتیکی را بر رفتارهای ضد اجتماعی در بزرگسالان مورد تأیید قرار میدهند، در مورد کودکان این موضوع شواهد چندان روشنی به دست نیاورده است. مطالعات دو قلویی اولیه نشان دادهاند که به نظر میرسد محیط مشترک نسبت به عوامل ژنتیکی نقش بیشتری در بروز این اختلال داشته باشند، اما مطالعات جدیدتر پیشنهاد کردهاند که در اجزای مختلف این اختلال ممکن است اهمیت نسبی عوامل ژنتیکی و محیطی متفاوت باشد. مطالعات فرزند خواندگی رویکرد دیگری برای بررسی نقش عوامل ژنتیکی و محیطی است. هرچند در این گونه مطالعات نقش عوامل ژنتیکی نسبت به مطالعات دوقلویی کمتر گزارش شده است، در این تحققیقات تعامل قابل ملاحظهای مابین عوامل ژنتیکی و محیط مشاهده شده است. یک حوزهی نسبتا جدید امیدوارکننده، حوزهی تحقیقاتی ژنتیک مولکولی است. در این حوزه توجه زیادی به ژن مرتبط با مونوآمین اکسیداز نوع A معطوف شده است، ژنی که در متابولیسم تعدادی از ناقلهای عصبی نقش دارد. در بین پسرانی که مورد سوء رفتار قرار گرفته اند، آنهای که دارای نوع خاصی از ژن مزبور هستند که فعالیت کم آنزیم مونوآمین اکسیداز نوع A را باعث می گردد، نسبت به آنهایی که دارای این نوع خاص ژن نیستند، دو برابر بیشتر احتمال دارد که مبتلا به اختلال سلوک گردند. با در نظر داشتن شیوع بیشتر اختلال در بین پسران، می توان گفت که واضح ترین عامل خطر ارثی جنسیت است. اختلاف جنسیتی موجود در این اختلال موجب شده است که تحقیقات در این زمینه عمدتاً برروی پسران صورت گیرد ، اگرچه به تازگی مطالعات بیشتری بر روی دختران در حال شکل گیری و انجام است. نقش آندروژن های خاص جنسی در این اختلال، به خصوص در زمینهی خشونت در این افراد مورد توجه قرار دارد، اما یافتههای موجود هنوز در گروههای سنی پایین هماهنگی چندانی نشان نمیدهند. همچنین باید توجه داشت که اختلاف جنسیتی منحصراً مسئلهای ژنتیکی نیست و نگرشهای و شرایط اجتماعی نیز در این مورد حائز اهمیت هستند. بیشترین احتمال در مورد ژنتیک این بیماری این است که یک ژن واحد و حتی ترکیب ثابتی از ژنها در آن مسئول نباشند. بلکه فرضیهی قوی تر آن است که ژنهایی که مشخصات بخصوصی چون تکانشگری یا خشونت یا سایر عوامل خطر مانند توجه را کنترل میکنند بر احتمال بروز اختلال تأثیر این است که عوامل ژنتیکی بر انتخاب وشکل دهی محیط فرد موثر می باشند (8).
عوامل هورمونی :عموما پذیرفته شده است که تغییرات هورمونی بر رفتار نوجوانان تاثیر میگذارند. با این وصف مطالعاتی که نشان دهندهی اثر مستقیم این عوامل باشند ، از نظر تعداد محدود هستند. مطالعاتی چند ارتباط سطوح تستوسترون ،آندروستندیون، دهیدرواپی آندروسترون (DHEAS)، کورتیکوتروپین، کورتیزول بزاقی، یاکورتیزول پلاسمایی را با رفتارهای مخرب یا خشن نشان دادهاند (13). نتایج به دست آمده در این موارد اما کامل و خالی از تناقض نیستند.
ناهنجاری در ناقل های عصبی: تحقیقات همچنین وجود تعدادی عوامل بیولوژیک وفیزیولوژیک را که با اختلال سلوک و رفتار ضد اجتماعی در افراد کم سال ارتباط دارند نشان دادهاند. اختلافاتی در ناقلهای عصبی (بخصوص با در نظر گرفتن اینکه این ناقلها در برانگیختکی سمپاتیک نقش قابل ملاحظهای ایفا میکنند ) توجه زیادی را جلب کردهاند، اما یافتههای به دست آمده در این زمینه چندان ثابت نبودهاند. گزارشهای متناقضی در مورد سطوح متابولیتهای نوراپی نفرین و دو پامین در ارتباط با اختلال سلوک و رفتارهای خشونت آمیز وجود دارند. به همین ترتیب مطالعاتی که در مورد متابولیتهای سروتونین انجام شده است بسته به نوع اندازه گیری انجام شده، هم افزایش و هم کاهش فعالیت آنها را در سیستم عصبی مرکزی افراد ضد اجتماعی کم سن وسال نشان دادهاند(2).
پیشینه و مبانی نظری اختلال سلوک و اختلالات رفتاری مخرب_1621405758_48491_8524_1716.zip0.10 MB |