پیشینه تحقیق و مبانی نظری نیمرخ روانی و شخصیت در 40 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.
نیمرخ روانی و شخصیت
روانشناسان براي كليت افراد و تفاوت هاي فردي اهميت خاصي قائل هستند و کليت روان فرد را يکي از معيارهاي شناسايي تفاوت هاي بين افراد مي دانند. به منظور شناخت کليت روان افراد و تفاوت هاي فردي از مفهوم نیمرخ روانی و همچنین شخصيت استفاده مي کنند. اگرچه روانشناسان شخصيت وجود شباهتهاي بين افراد را قبول دارند، توجه آنها بيشتر به تفاوتهاي افراد معطوف است. چرا عده اي موفق و عدهاي ناموفق هستند؟ چرا برداشت هاي افراد از امور متفاوت است؟ تنوع استعدادها ناشي از چيست؟ چرا عدهاي به بيماري هاي رواني دچارند ولي ديگران در همان شرايط سالمند؟ هر انسان و رويدادي در نوع خود منحصر به فرد است. با وجود اين، بين بسياري از انسان ها و رويدادهاي زندگي آنها آن قدر شباهت وجود دارد كه ميتوان نكات مشتركي را در نظرگرفت و درست همين الگوهاي رفتاري است كه روانشناسان شخصيت در پي درك آن هستند (پروين، 1381). نظريههاي شخصيت از زمان يونان باستان آغاز شده است و از آن زمان تاكنون نظريههاي گوناگوني با گرايش ها و زمينههاي تفاوت شخصيت انسان عرضه شده است. بنابراين، بديهي است كه با توجه به زمان و شخصيت خود روانشناس، از شخصيت تعاريف متفاوتي ارائه شود كه هر يك از اين تعاريف بر رفتارهاي متفاوتي تكيه دارد و روش هاي مختلفي را اقتضاء ميكند. اين تعاريف ممكن است عيني تر و يا انتزاعي تر باشد. تعاريف ميتوانند رويدادهايي را تشريح كنند كه در درون افراد ميگذرد و يا چگونگي تعامل آنها با يكديگر را مدنظر قرار ميدهند. همچنين ميتوانند عاملي را توصيف كنند كه مستقيماً قابل مشاهده است و يا از آن استنباط ميشود و ممكن است خصوصياتي را تشريح كنند كه از آن عده اي خاص باشد و يا به توصيف ويژگيهايي بپردازند كه اكثريت يا همه افراد را مربوط ميشود. در تعريف شخصيت بايد چند نكته را در نظر گرفت:
1) هر فردي از نظر ويژگي هاي شخصيتي يگانه و بي همتاست (هيچ دو فردي از نظر خلق و علايق و رفتار كاملاً مشابه نيستند).
2) افراد در همه موقعيت ها به شيوه يكساني عمل نميكنند يعني رفتار شخص ممكن است از موقعيتي به موقعيت ديگر متفاوت باشد.
3) گرچه هر فرد يگانه و بي همتاست اما در رفتار آدمي وجه اشتراك قابل ملاحظهاي وجود دارد (هر چند در جزئيات رفتار آدمي تفاوتهاي ديده ميشود بيشتر مردم الگوهاي رفتاري نسبتاً ثابتي دارند) (گروسي و همكاران، 1380).
2-7-1- نظريه مك كري و كوستا درباره ابعاد شخصيت بهنجار
نظريه مك كري و كوستا درباره ابعاد شخصيت يک ديدگاه جديدي است که در آن بر وجود پنج بعد براي شخصيت تاکيد شده است. الگوي پنج عاملي فرض ميكند كه شخصيت بهنجار مفهومي چند بعدي است كه در مجموع از پنج بعد اساسي تشكيل يافته است (مک کري و کوستا، 1381).
نوروزگرايي: وجود نوروزگرايي مانع سازگاري افراد مي شود. در مردان داراي نمرات بالا در نوروزگرايي مستعد داشتن عقايد غيرمنطقي هستند و كمتر قادرند تكانش هاي خود را كنترل كرده و خيلي ضعيف تر از ديگران با استرس كنار مي آيند. افرادي كه نوروزگرايي پاييني دارند داراي ثبات عاطفي بوده و معمولاً آرام، معتدل و راحت هستند و قادرند كه با موقعيت هاي فشارزا بدون آشفتگي يا هياهو روبرو شوند (گروسي، 1380). و دو عامل روان رنجورخويي و روانپريشي با ناراحتي هاي روانشناختي مرتبط هستند (كاوياني، 1382).
برون گرايي: برون گراها داراي ويژگي هائي چون: ريسك پذيري، فعاليت بالا، هيجان خواهي، ماجراجويي، شاد خويي، شوخ طبعي، سرزندگي ، با انرژي و پر حرف هستند. و معمولاً به عنوان اشخاص خونسردي توصيف ميشوند كه نميتوانند احساسات شان را به اندازه درونگراها كنترل كنند. مشخص شده است كه سطح بالاي برون گرايي و سطح پايين روان رنجورخويي با رفتارهاي سازگار و سلامت روانشناختي مرتبط مي باشد (شولتز و شولتز، 1386).
تجربه پذيري (انعطاف پذيري): عناصر انعطاف پذيري شامل تصور فعال، احساس زيبا پسندي، توجه به احساسات دروني، تنوع طلبي، كنجكاوي ذهني و استقلال در قضاوت مي باشد. افراد منعطف هم درباره دنياي دروني و هم درباره دنياي بيروني كنجكاو هستند و زندگاني آنها از لحاظ تجربه غني است. آنها مايل به پذيرش عقايد جديد و ارزش هاي غير متعارف بوده و بيشتر و عميق تر از اشخاص غيرمتعارف هيجان هاي مثبت و منفي را تجربه مي كنند (گروسي، 1380).
همسازي (مطبوع/دلپذير بودن): همانند برون گرايي، دلپذير بودن بعدي از تمايلات بين فردي است. يك فرد دلپذير اساساً نوع دوست است، او نسبت به ديگران همدردي كرده و مشتاق است كه كمك كند و باور دارد كه ديگران نيز متقابلاً كمك كننده هستند. در مقابل فرد غيردلپذير، ستيزه جو، خودمدار و شكاك نسبت به ديگران بوده و رقابت جو[1] است تا همكاري كننده دلپذير بودن صفات همكاري و اعتماد را ميسنجد، همچنين نشان دهنده صفات زير نيز ميباشد: رك گويي، نوع دوستي، دلرحم بودن، تواضع (گروسي، 1380).
وظيفه شناسي (با وجدان بودن): افراد باوجدان، هدفمند، بااراده و مصمم مي باشد. افراد موفق، موسيقيدانان بزرگ و ورزشكاران بنام اين صفت را در حد بالا دارند. برخي اين عامل را تمايل به موفقيت ناميده اند. اساساً نمره بالا در وظيفه شناسي با موفقيت شغلي همراه است. نمره پايين در آن ممكن است موجب شود فرد از دقت لازم اجتناب کند و از پاكيزگي زياد اجتناب كند. افراد با نمره بالا در اين بعد، بسيار وظيفه شناس، دقيق، خوش قول و مطمئن هستند (کاوياني، 1382).
2-8- اختلال شخصيت
بر طبق آنچه در نسخه چهارم راهنماي تشخيصي و آماري تجديدنظر شده (DSM-IV-TR) آمده است، اختلال شخصيت عبارت است از: «يک الگوي با دوام و پايدار از رفتار و تجربه دروني که به طور قابل ملاحظهاي با انتظاراتي که از شرايط فرهنگي فرد وجود دارد متفاوت باشد، فراگير و غيرقابل انعطاف باشد، شروع آن به دوران نوجواني يا اوايل بلوغ برگردد، در طول زمان پايدار باشد و به ناراحتي يا آسيبديدگي روحي منجر گردد.» به دليل آن که اين اختلالات، مزمن و فراگير هستند. ميتوانند به اختلال جدّي در کارکرد و زندگي روزمره بيانجامند (انجمن روانپزشكان آمريكا، 1391). اختلال هاي شخصيت دهها سال است كه براي بررسي روان شناختي، منبع جالبي فراهم آورده اند زيرا كه آنها ثبات و استحكام چنان نيرومندي به شخصيت و رفتار مي بخشند كه در طول زمان و مكان ادامه مي يابند. اختلال هاي شخصيت اساساً اختلال هاي صفات هستند، اختلال هايي كه در گرايش فرد به درك پاسخ دهي به محيط به شيوه هاي ناسازگارانه انعكاس مي يابند (ديويسون، 1384).
در کار گروه بخش شخصیّت و اختلالات شخصیت DSM-5، اختلالات شخصیّت به اینگونه تعریف شده است؛ در اختلال شخصیّت، فرد باید مختل شدن معناداری را به طور شاخص در دو حوزه از کارکرد شخصیّت – خود و بین فردی- تجربه نماید. بنا به تعریف خود نه تنها به چگونگی دیدگاه فرد از خود بلکه به شیوهای که فرد اهداف خود را در زندگی تعیین و دنبال میکند اشاره دارد. بین فردی نیز به توانایی یک شخص در درک نقطه نظر دیگران و ایجاد روابط نزدیک با آنان اشاره دارد. مقیاسی که از طریق آن این موارد مورد قضاوت قرار خواهند گرفت، از کم تا شدید درجهبندی میشود (ویدیگر[2]، 2012).
2-8-1-نظريه اختلال شخصيت ميلون
2-8-2- نظريه ميلون درباره اختلالات شخصيت
از نظر ميلون محيط و شخصيت يك سيستم است. سيستمي كه ويژگي اصلي آن، سلسله مراتبي و از چند سطح سازماني تشكيل گرديده است: سطوح زيستي، خانوادگي، اجتماعي و فرهنگي كه هر سطح روي لايه يا سطح قبلي بنا گرديده است (شريفي، 1386).
1- Stough
[2] - Widiger
پیشینه تحقیق و مبانی نظری نیمرخ روانی و شخصیت_1620383687_48245_8524_1954.zip0.06 MB |