پیشینه و مبانی نظری تعاریف،مفاهیم و مدلها و شیوه های فرزند پروری
تعداد صفحه 52 قالب ورد قابل ویرایش
بخشی از متن :
کلیات:
از آنجایی که اولین و مهمترین واحد اجتماعی که هر نوزاد پس از تولد در آن پا میگذارد و با آن آشنا می شود خانواده است، پس خانواده بطور کلی، روابط والد و فرزند در شکلگیری هر فرد، بسیار مهم است. کودک در خانواده چگونگی روابط با بزرگترها، کوچکترها، روابط اجتماعی، طریقهی برخورد با مسائل و مشکلات، احترام، عطوفت، خشونت و پرخاشگری را میآموزد (شعاری نژاد، 1386). گرچه رابطهی نامطلوب میان والدین و فرزندان، به گونهی کلی تأثیرات منفی در پی دارد، تأثیرات منفی رابطه نامطلوب با مادر بیش از تأثیرات منفی ناشی از وجود این گونه روابط با پدر است؛ زیرا کودکان زمان بیشتری را با مادر میگذرانند و در نتیجه تأثیر بیشتری از وی میپذیرند. همچنین میتوان گفت رفتار اجتماعی کودکان بیشتر متأثر از رفتاری است که از مادر خود مشاهده کردهاند (احدی و بنی جمال، 1385).
ارتباط والد و فرزندی به ویژه ارتباط مادر و کودک یکی از عوامل خانوادگی مهم در رشد بهنجار یا نابهنجار هیجانات و رفتارهای کودک می باشد (لیفورد و همکاران، 2007). روابط والد و فرزند با همدیگر کنش متقابل دارند، به این معنا که تأثیرات کودک و والدین دو سویه است (ماسن، 1380). تحقیقات مختلف نشان دادهاند که وجوه رفتاری متعدد اختلال پایداری چون نقص توجه-بیش فعالی، میتواند به افسردگی مادران، اضطراب و احساس محدود شدن نقش والدین، احساس عدم لیاقت در امر تربیت فرزند، وابستگی ضعیف عاطفی بین کودک و والد، روابط منفیتر این کودکان با خواهران و برادرانشان، بالا رفتن سطح تنش در خانواده، بالاتر بودن میزان طلاق و از هم گسیختگی روابط خانوادگی در خانوادههای کودکان مبتلا به این اختلال منجر شود (شیبر و جانستون، 1992؛ جانستون، 1996؛ به نقل از هوش ور و همکاران، 1388).
رابطه والد-کودک (به طور نوعی رابطه مادر- کودک) به عنوان عامل خانوادگی مهم در اختلاف بین کودکان نرمال و غیر نرمال در رشد هیجان، رفتاری و اجتماعی تعریف شده است (کاکس و پالی، 1997؛ پالی و همکاران، 2000؛ واترز و کومینگ، 2000).
برخی از تحقیقات، گزارش کردهاند که رفتارهای نامناسبی در روابط والد - فرزندی افراد با اختلال نقص توجه - بیش فعالی وجود دارد (مک برنت و فیفنر، 2008). کودکان مبتلا به این اختلال، در مقایسه با کودکان عادی، رفتارهای نامناسب بیشتری دارند و فرمان بری کمتری از خود بروز می دهند و والدین آنها بیشتر منفیگرا هستند و کمتر در فعالیتهای اجتماعی شرکت میکنند (پیسترمن، فایرستون، مک گراث و همکارن، 1992؛ مک برنت و فینفر، 2008). همچنین این مادران در مقایسه با مادران کودکان سالم، هنگام تعامل با فرزند خود از رفتارهای آمرانه بیشتری بهره می گیرند، بیشتر مخالفت میکنند، پاداشهای کمتری به رفتارهای مناسب کودک می دهند و پاداشهای ایشان بیشتر جنبه اتفاقی دارد. به طور کلی، این مادران نسبت به مادران کودکان بهنجار، منفینگر هستند (بارکلیو همکاران، 1985؛ راجرزو همکاران، 2003). به علاوه این والدین ممکن است مشکلات کودک را به نقایص خود در ارتباط با عدم شایستگی در سرپرستی کودک نسبت دهند، این نتایج معمولاً همراه با خود سرزنشی است. والدین کودکان مشکلدار دارای باورهای غیر واقعبینانه در مورد کودک و خودشان هستند (محمداسماعیل، 1385).
فهرست برخی از مطالب :
کلیات در مورد فرزندپروری
تعاریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
شیوه های فرزندپروری
تاریخچه شیوه فرزندپروری
مدل های شیوه فرزندپروری
برنامه فرزندپروری مثبت
روابط مادر- کودک
دیدگاههای نظری مربوط به روابط مادر – کودک
پیشینه پژوهش
منابع
پیشینه و مبانی نظری تعاریف،مفاهیم و مدلها و شیوه های فرزند پروری_1618981781_47702_8524_1804.zip0.16 MB |