پیشینه تحقیق و مبانی نظری تاثیر متغیرهای اقتصادی بر فساد در 23 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.
فهرست مطالب و بخشی از متن :
2-3- علل پيدايش فساد اقتصادي.. 12
2-3-1- قوانین و مقررات و مجوزها 12
2-3-3- مخارج دولت برای پروژه های سرمایه گذاری.. 13
2-3-4- تهیه کالاها و خدمات در قیمت هایی پایین تر از قیمت بازار. 13
2-3-6- سطح دستمزدها در بخش دولتی.. 14
2-3-8- منابع طبیعی خدادادی.. 15
2-5- فساد و نابرابری درآمدی.. 18
2-9- فساد، اندازه دولت و دموکراسی.. 21
2-10-کنوانسیون ملل متحد و مبارزه با فساد. 21
2-12- جمع بندی ……………………………………………………….28
2-1- مقدمه
جدی بودن مشکلات و تهدیدات ناشی از فساد بر ثبات و امنیت اقتصادی از طریق به تحلیل بردن نظام ارزشی و لطمه به عدالت و توسعه پایدار مسئلهای است که غفلت از آن پیامدهای جبران ناپذیری را به دنبال دارد. از سوی دیگر سوء استفاده سیاسی برخی کشورها و مخصوصا قدرتها از سازوکار کنوانسیون برای تحت فشار قراردادن کشور، مسئلهای است که نباید از کنار آن به سادگی گذشت (نواده توپچی، 1389).
فساد اداری عارضهای است که امروزه گریبانگیر همه کشورها توسعهیافته یا کمتوسعه یافته است. به سخن دیگر هیچ کشور پاکی به لحاظ فساد اداری در جهان وجود ندارد. در واقع هرجایی که دولت وجود داشته باشد، فساد اداری نیز کم و بیش وجود خواهد داشت (تقوی و همکارن، 1390).
اصولا مسالهای همچون فساد مالی و اداری پدیده جدیدی نیست و قدمتش به اندازه قدمت دولت و خزانه است. با این دیدگاه نه فقط فساد به اندازه دولت و خزانه قدمت دارد بلکه همه کارکنان دولتها در معرض فساد مالیاند. مقوله فساد اقتصادی از قرن هفدهم به این سو در ارتباط با سوء استفاده کارکنان ارگانهای دولتی برای بهدست آوردن منافع شخصی از موسسات خصوصی به کار برده شده است. فساد اداری و همچنین فساد مالی با فساد اقتصادی مترادف است. در سالهای اخیر خصوصا از دهه 1990 به بعد، پدیده فساد و آثار و تبعات آن بر عملکرد اقتصاد توجه بسیاری را به خود جلب کرده است (صمیمی و همکارن، 1390).
2-2- تعریف فساد
گرچه فساد به روشهای متفاوتی تعریف شده است اما سادهترین و رایجترین آنها تعریف بانک جهانی از فساد است. از دیدگاه بانک جهانی فساد عبارت است از بهکارگیری امکانات دولتی در جهت منافع شخصی، البته گاهی اوقات استفاده از امکانات دولتی لزوما برای تأمین منافع یک فرد خاص صورت نمیگیرد بلکه این امر در جهت تأمین منافع یک حزب، طبقه، طایفه، دوستان و آشنایان، خانواده و مانند اینها انجام میشود. در حقیقت در بسیاری از کشورها فرآیند فساد در جهت تأمین مالی فعالیتهای حزبهای سیاسی صورت میگیرد. البته لازم به ذکر است که از این تعریف نمیتوان استنتاج کرد که در فعالیتهای بخش خصوصی فساد وجود ندارد، بویژه در تشکیلات بزرگ اقتصادی خصوصی که آشکارا قابل مشاهده است (همان، 1390).
در تعریف پدیدهی فساد، ابعاد مختلفی به عنوان ریشههای آن مطرح شده است که یکی از مهمترین این ریشهها در حوزهی مخارج دولت و نقش و سیاستگذاریهای آن در اقتصاد است. در کشورهای در حال توسعه، گرایش قابل توجهی، خواسته یا ناخواسته، در جهت گسترش مخارج و بزرگتر کردن اندازهی دولت وجود دارد. دلیل و منطق پشت این تصمیمات، سازماندهی مجدد ساختار اقتصاد و افزایش سرعت رشد اقتصادی به عنوان هدف صریح سیاست اقتصادی است. در اواخر قرن بیستم و با اعمال سیاستهای تعدیل در کشورها، این نوع سیاستهای اقتصادی با تردید طرفداران
سیاستهای تعدیل مواجه شدهاند. آنچه که بیشتر مورد نقد قرار گرفته، نحوهی تأمین مالی این نوع مخارج و گسترش روزافزون سهم دولت در سرمایهگذاری (اعم از زیربنایی و روبنایی) کل اقتصاد است. با این نوع تحلیلها، این فرضیه قوت گرفته که ممکن است افزایش مخارج دولت لزوما باعث افزایش رشد نشود (برومند، 1387).
به موازات توسعه اقتصاد کلان، سهم دولت در اقتصاد نیز رو به افزایش بوده است و در بسیاری از حوزهها شاهد تاثیر مداخله دولت بر روندهای اقتصاد و بازار بودهایم. امروزه، در کمتر جای عالم اثری از اقتصاد خصوصی و دولتی خالص میتوان یافت، بلکه اکثر جوامع دارای اقتصاد مختلطاند و ویژگیهای آنها این نیست که اصلا مداخله نکنند، بلکه کمتر یا بیشتر بودن سهم دولت از تولید ناخالص داخلی است. اکثر اقتصاددانان جهان، بدون توجه به مکتب فکریشان، متفقالقولاند که برای چیره شدن بر تنگناهای موجود در کشورهای در حال توسعه، دخالت دولت در فعالیتهای اقتصادی ضروری است و دولت باید در روند توسعه اقتصادی دخالت داشته باشد. دولت، در واقع نمیتواند همچون ناظری بیطرف عمل کند. مشکلات کشورهای در حال توسعه آنچنان پیچیده و گسترده است که نمیتوان حل آنها را به عهده بازار آزاد و سازوکار قیمت گذاشت. بخش خصوصی توانایی حل این معضلات را ندارد، زیرا شاید توانایی مالی، ابتکار، رشد کافی و انگیزههای لازم در آن نباشد. بنابراین، دخالت دولت در فعالیتهای اقتصادی بخش جداییناپذیر توسعه اقتصادی این کشورهاست (صیادزاده، 1386).
گرچه فساد طبق تعریف ذکر شده در ارتباط با فعالیتهای دولت و خصوصا انحصارهای دولتی است اما نمیتوان نتیجه گرفت که برای مبارزه با فساد دولت را از بین برد، زیرا همانطور که قبلا اشاره کردیم فساد در بخش خصوصی هم وجود دارد، به خصوص این که وجود یک جامعه پیشرفته و مدرن بدون دولت امکانپذیر نیست. بنابراین دولتها باید برای جلوگیری از فساد، روش انجام وظایف خود را بررسی کنند، زیرا اقدامات دولتیای وجود دارد که زمینه مساعدی برای فساد ایجاد میکند (صمیمی و همکارن، 1390).
پیپیشینه تحقیق و مبانی نظری تاثیر متغیرهای اقتصادی بر فساد_1618816732_47624_8524_1463.zip0.07 MB |