ادبیات نظری تحقیق وپیشینه اختلال اضطراب اجتماعی در 68 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.
بخشی از متن :
مبانی نظری و پیشینه
2-1- مبانی نظری
2-1-1-اختلال اضطراب اجتماعی
اضطراب اجتماعی یک گستره تشخیصی نسبتاً جدید است و برای اولین بار به عنوان یک تشخیص جداگانه در DSM-III (1980) مطرح شد. DSM-III-TR (1987) دو نوع اضطراب اجتماعی را متمایز کرد:
1) اضطراب اجتماعی تعمیم یافته [1]؛
2) اضطراب اجتماعی خاص [2](هانگ[3]، 2003؛ به نقل از البرزی، 1390).
با مروری بر ادبیات اضطراب اجتماعی میتوان به این نکته پی برد که در مقاطع تاریخی، اختلال اضطراب اجتماعی با نامهای متفاوتی مانند هراس اجتماعی، اختلال اضطراب اجتماعی و اضطراب اجتماعی مشخص شده است. این تفاوت در نامگذاری بیشتر به دلایل تاریخی برمیگردد تا دلایل کیفی (بارلو[4] و لیبوویتز[5]، 2005؛ به نقل از البرزی، 1390). برخی از مولفین اختلال اضطراب اجتماعی را عنوان مناسبتری برای این اختلال دانستهاند، زیرا مشکلاتی که همراه این اختلال است بسیار فراگیرتر از هراس بوده و بر حوزههای بهنجار زندگی بسیار تاثیرگذار است (دیویدیسون[6]، 2007؛ به نقل از البرزی، 1390). هر چند در حال حاضر هراس اجتماعی و اختلال اضطراب اجتماعی در DSM- IV به یک معنا و مفهوم به کار میروند (بارلو و لایبنیتز، 2005؛ به نقل از البرزی، 1390). بر طبق این دسته بندی اضطراب اجتماعی را به 3 نوع تقسیم میشود:
تیپ عملکردی که طی آن فرد نمیتواند اعمال خاصی مانند سخنرانی، خواندن یا نوشتن را در انظار عمومی انجام دهد (اعمالی که به هنگام تنهایی به راحتی از پس آن بر میآید).
تیپ محدود که طی آن اضطراب فقط در موقعیتهای خاص اجتماعی ایجاد میشود، نظیر صحبت کردن با رییس.
تیپ فراگیر که طی آن اغلب موقعیتهای اجتماعی، اضطراب یا وحشتزدگی را برای فرد ایجاد میکند (روزنهان[7] و سلیگمن[8]، ترجمه سیدمحمدی، 1379). حال آنکه در بعضی از منابع اضطراب اجتماعی را فقط در دو نوع فراگیر و غیر فراگیر تقسیمبندی میکنند؛ که اضطراب صحبت کردن در جمع را جز نوع غیرفراگیر میدانند اضطراب اجتماعی دربرگیرنده اختلال اجتنابی دوره کودکی نیز هست (دادستان، 1385). به اعتقاد دیکسون[9] و مک لئود[10] (2004، به نقل از البرزی، 1390) اضطراب اجتماعی به طور برجسته با ترس شدید از شرمنده شدن یا بیعرضه به نظر رسیدن همراه است و به دنبال آن اجتناب از موقعیتهای تعامل اجتماعی ایجاد میشود (راسل[11] و شو[12]،2006؛ به نقل از البرزی، 1390).
2-1-1-1-شیوع اختلال اضطراب اجتماعی
اختلال اضطراب اجتماعی رایجترین اختلال اضطرابی (کاشدان[13]، 2001؛ به نقل از البرزی، 1390) و سومین اختلال شایع روانپزشکی درمیان بزرگسالان است (ویل[14]، 2003، کسلر[15]، چیو[16]، دملر[17] و والترز[18]، 2005). اطلاعات ناهماهنگی در مورد فراوانی اضطراب اجتماعی وجود دارد (16- 2 درصد) (مارتین[19]، 2003؛ به نقل از البرزی، 1390). پژوهشهای غربی تخمین میزنند که حدود 40 میلیون نفر مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی هستند؛ اما تنها 5 میلیون نفر مبتلا به این اختلال تشخیص داده میشوند (انستیتو ملی سلامت روان، 2012؛ به نقل از خلیلی طرقبه، 1391). میزان شیوع 12 ماهه این اختلال، 8/6 درصد و شیوع آن در طول عمر حداقل دو برابر گزارش شده است (کسلر، چیو، دملر و والترز، 2005).
در ایران بر اساس مطالعهای که سردارآبادی (1385) به منظور بررسی میزان شیوع اختلال اضطراب اجتماعی در دانشجویان دانشکده روانشناسی دانشگاه فردوسی مشهد انجام داده است، 7/6 درصد افراد را دارای اضطراب اجتماعی خیلی زیاد، 7/11 درصد را دارای اضطراب اجتماعی زیاد، 9/1 درصد را دارای اضطراب اجتماعی خفیف و 8/8 درصد را بدون اضطراب اجتماعی ارزیابی کرده است. همچنین در یک مطالعه مقطعی– توصیفی، 2944 دانشآموز در شهر کرمان توسط ملاکهای تشخیصی DSM-IV مورد سنجش قرار گرفتند. 6/14 درصد از دانشآموزان مبتلا به اختلال اضطراب اجتماعی بودند. نسبت زن به مرد 8/1 بود و بین سابقه خجالتی بودن در کودکی و سابقه تنبیه بدنی نیز رابطه معنادار وجود داشت. بهطور کلی در پژوهش طالعپسند و نوکانی (2010) میزان شیوع اختلال اضطراب اجتماعی در ایران را 1/10 درصد گزارش کردهاند که این آمار بالاتر از تحقیقات مشابه در غرب است (غفاری نژاد، 1387).
2-1-1-2-تفاوتهای جنسیتی در اضطراب اجتماعی
در مطالعات همهگیرشناسی زنها 4/1 بار بیشتر از مردها به اختلال اضطراب اجتماعی مبتلا میشوند (ایتون[20]، ویچن[21] و مگی[22]، 1996؛ به نقل از انگ[23] و هیمبرگ، 2007) اما در نمونههای بالینی عکس این موضوع صادق است. دلایل این تفاوت معلوم نیست (سادوک و سادوک، 2003) اما ممکن است بدین دلیل باشد که نقشهای مردانه سنتی به جرات بیشتری در طول زندگی نیاز دارند؛ بنابراین علائم اختلال اضطراب اجتماعی احتمالاً برای مردان نگرانکنندهتر است (چپمن[24]، 1995؛ به نقل از لیهی و هالند، 2000؛ ترجمه دهقانی، 1385).
2-1-1-3-سبب شناسی
2-1-1-3-1- تبیینهای روان پویشی
در سال 1905 فروید نظریهای مطرح کرد که بر مبنای آن، هراس ناشی از سرکوبگری کشانندههای لیبیدویی بر اثر منعهای والدینی است و منجر به ایجاد اضطراب میشود که در نهایت به اشیا یا موقعیتهای خنثی که مهار آنها آسانتر و مقابله با آنها سهلتر است جابجا میشود. در سال 1925 فروید با بازنگری نظریهٔ خود درباره هراس به این نتیجه رسید که ترس اضطرابی در هراس، ترس از یک خطر تهدیدکننده یا خطری که فرد آن را تهدید کننده میداند، است. به طور خلاصه میتوان گفت که از دیدگاه فروید در افراد مبتلا به هراس نه تنها تضعیف و از هم پاشیدگی مکانیزمهای دفاعی مانند مبتلایان به اختلال اضطراب تعمیم یافته مشاهده نمیشود؛ بلکه بالعکس، از مکانیزمهای دفاعی سرکوبگری و جابجایی به صورت مفرط استفاده میشود (دادستان،1385).
2-1-1-3-2- تبیینهای انسانی نگر و هستی نگر
نظریه پردازان انسانینگر و هستینگر بر این باورند که هراس و اختلالهای تعمیم یافته مانند هر اختلال روانی دیگر، هنگامی بروز میکند که افراد خود را صادقانه مورد پذیرش قرار نمیدهند و در عوض به افکار و تغییر افکار، هیجانها و رفتار خود میپردازند. این موضع گیریهای دفاعی، در نهایت خاصیت ترسآور پیدا میکند و در مرحله بعد پاسخهای گریز یا اجتنابی فرد که برای تقلیل اضطراب لازم است، منجر به تشکیل علایم بیماری میشود.
2-1-1-3-3- تبیینهای رفتاری
از دیدگاه رویکرد رفتاری یکی از راههای اکتساب واکنشهای هراس بر اساس الگوبرداری یعنی از راه مشاهده و تقلید است. مشاهده ترس دیگران از پارهای اشیا یا رویدادها میتواند ترسهایی را در برابر همان اشیا و رویدادها در مشاهدهکننده ایجاد کند (دادستان، 1385). آنها که واجد اختلالهای هراسی هستند ترس یا اجتناب از تعداد محدودی از موقعیتها یا اشیا را آموختهاند؛ در حالیکه طیف اینگونه ترسها در مبتلایان به اضطراب تعمیم یافته بسیار گسترده است. اساسیترین شیوههای معمول اکتساب واکنشهای ترس نسبت به اشیا یا موقعیتهایی که به خودی خود خطرناک نیستند عبارتاند از: الف) شرطی شدن کلاسیک، ب) الگوبرداری، ج) یادگیری اجتنابی (دادستان، 1385).
2-1-1-3-4- تبیینهای شناختی
اغلب نظریه پردازان شناختی بر این نکته تاکید دارند که اختلالهای اضطرابی از باورهای نامناسب ناشی میشوند. در آغاز دهه 1960، بک و الیس[25] با گسترش نظریههای شناختی به قلمرو روانشناسی مرضی، فرایندهای شناختی را به منزله محور اصلی رفتار، فکر و هیجان تلقی کردند (دادستان، 1385). بیشتر شواهد شناختی مربوط به پردازش سوگیرانه اطلاعات به ویژه سوگیریهای توجه، تفسیر و قضاوت میباشد. تا آنجا که مدلهای شناختی تبیینکننده اختلال اضطراب اجتماعی (نظیر نظریه بک، امری و گرینبرگ، 1985؛ کلارک و ولز، 1995؛ راپی و هیمبرگ، 1997؛ به نقل از راپی و اسپنس، 2004)، همگی به نقش یک عامل مهم در ایجاد و حفظ اختلال اضطراب اجتماعی اشاره کردهاند و آن پردازش سوگیرانه اطلاعات است. به منظور احاطه بیشتر بر سببشناسی شناختی اختلال اضطراب اجتماعی مدلهای شناختی ارائه شدند.
2-1-1-3-4-1- الگوی طرحوارهای بک
بر طبق الگوی بک (1976؛ بک، امری و گرینبرگ، 1985) چندین سطح پردازش شناختی شناختی وجود دارد که بر هیجانهای فرد تاثیر میگذارد. سطحیترین لایه شناخت، افکار منفی خودآیند است که به صورت خودبهخودی به ذهن میآیند و نشاندهندهٔ تفسیر فرد از رویدادها هستند. این افکار مبتنی بر مثلث شناختی هستند که شامل دیدگاه منفی نسبت به خود (من شکستخورده هستم)؛ دنیا (دنیا مکان خطرناکی است)؛ و آینده (من هرگز نخواهم توانست زیر بار حقیقت که او مرا ترک کرده است، کمر راست کنم) میشود. افکار خودآیند را میتوان بر اساس سوگیریها یا تحریفهای ویژه طبقهبندی کرد. به عنوان مثال استنباط دلبخواهی (رسیدن به نتیجه خاص در غیاب شواهد کافی)، شخصیسازی (گرایش به نسبت دادن رویدادهای بیرونی به خود)، تفکر همه یه هیچ (گرایش به دیدن رویدادها به صورت سیاه یا سفید و خوب یا بد)، بزرگنمایی و کوچکنمایی (اغراق یا تغریق در ارزش یک رویداد) و تعمیم بیش از حد (استنباط الگوهای کلی بر مبنای یک حادثه) (بک، شاو[26]، راش[27] و امری، 1979). این تحریفها یا خطاهای شناختی، تفسیرهای نادرستی از رویدادها هستند که به عنوان پردازش اطلاعات به صورت غلط (یا به طرزی سودار) شناخته میشوند و آسیبپذیری نسبت به آن را میتوان به رویدادهای منفی زندگی مانند فقدان یا تهدید نسبت داد. زیر بنای مثلث شناختی، دستهای از این باورها و فرضهای ناکارآمد قرار دارند که دومین لایه شناخت را تشکیل میدهند (بک، 2005). آنها باورهای مشروط یا قواعد محکمی برای زندگی هستند که بهطور معمول به عنوان باورهای "اگر –پس[28]" شناخته میشوند به عنوان مثال اگر آنها ببینند که من اضطراب دارم، (پس) فکر خواهند کرد که من شخص ضعیفی هستم. زیر بنای این فرضهای تحریف شده، باورهای ناکارآمدی هستند که در ساختارها یا طرحوارههای شناختی نسبتاً پایدار جای میگیرند. این فرضهای زیربنایی با طرحوارهها یا باورهای هستهای در عمیقترین سطح از پردازش اطلاعات ارتباط دارند. بر طبق تعریف بک، طرحوارهها، ساختارهای نسبتاً پایدار درونی از ویژگیهای ذخیره شده کلی یا قالبی یک محرک یا تجربه هستند که به منظور سازماندهی اطلاعات جدید به شیوهای معنادار مورد استفاده قرار گرفته و از این رهگذر تعیین میکنند که چگونه پدیدهها ادراک شده و مجسم میشوند (بک، 1996). زمانیکه این طرحوارهها توسط رویدادهای بیرونی، داروها و یه عوامل درونریز فعال میشوند، گرایش دارد تا پردازش اطلاعات را دچار سوگیری کرده و محتوای شناختی اختلال خاصی را ایجاد کنند (بک، 2005)؛ بنابراین، اختلالات روانی با طرحوارههای ناسازگاری مشخص میشوند که از تجربههای اولیه زندگی مانند فقدان، محرومیت، سوءاستفاده و سایر رویدادهای تروماتیک ناشی شدهاند. الگوی شبکهای باور و الگوی طرحوارهای بک به جهت پیشبینی و توضیح فرآیندهای شناختی که در ارتباط با هیجان ناکارآمدی مانند افسردگی و اضطراب رخ میدهند، پدید آمدند در حالیکه این دو الگو از نظر مفهومی کاملاً متفاوت به نظر میرسند، پیشبینیهای مشابهی درباره رابطه بین فرایندهای شناختی و هیجانی دارند. هر دو الگو پیشبینی میکنند که وقتی یک تحریک هیجانی وجود داشته باشد، سیستمی مثل طرحواره (که شامل شناختهای به هم مرتبط است) در الگوی بک و مجموعهای از گرهها یا ساختارهای مبهم مرتبط در الگوی باور فعال میشوند که منابع توجه و پردازش هیجانی مربوط به یک هیجان خاص را افزایش میدهند، الگوی شبکهای باور و الگوی طرحوارهای بک سوگیریهای همخوان با خلق در توجه، تفسیر و حافظه را در ارتباط با هرگونه از حالات برپایی هیجانی پیشبینی میکنند؛ بنابراین هر دو الگو پیشنهاد میکنند که دامنهٔ گستردهای از سوگیریهای شناختی در اختلالات اضطرابی باید وجود داشته باشد.
[1]Generalized social anxiety (GSA)
[2]Specific social anxiety (NGSA)
[3]Hung
[4]Barlow
[5]Liebowitz
[6]Davidson
[7]Rosenhan
[8]Seligman
[9]Dikson
[10]Mac Leod
[11]Russell
[12]Showe
[13]Kashdan
[14]Will
[15]Kessler
[16]Chiu
[17]Demler
[18]Walters
[19]Martin
[20]Eaton
[21]Wittchen
[22]Magee
[23]Eng
[24]Chapman
[25]Ellis
[26]Shaaw
[27]Rush
[28]If- Then
ادبیات نظری تحقیق وپیشینه اختلال اضطراب اجتماعی_1617257842_47122_8524_1798.zip0.13 MB |