ادبیات نظری تحقیق زبان علم، نقش فرازبانی و گونۀ زبانی، مقایسۀ زبان علم و زبان روزمره در 30 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.
بخشی از متن :
تعریف زبان علم
پیش از هر چیز لازم است دربارۀ چیستی زبان علم به قطعیت برسیم. زبان علم آن گونۀ کاربردی[1] از هر زبان است که در علم به کار میرود. البته منظور از این جمله، وجوه تمایز موجود میان زبانهای علوم مختلف نیست بلکه هدف، توجه به وجوه تشابه میان همۀ زبانهای همۀ علوم است؛ این که آن کدام ویژگیها هستند که در همۀ گونههای کاربردی همۀ علوم وجود دارند و لاجرم موجب میشوند گونههای مزبور همگی از گونههای کاربردی دیگری که برای مقاصدی سوای مقاصد علمی به کار میروند، جدا و متمایز بمانند (حقشناس، 1372). برای هر چه روشنتر شدن ماهیت زبان علم میتوانیم به چند روش عمل کنیم. ابتدا بر پایۀ انگارۀ یاکوبسن که معتقد است در روند ایجاد ارتباط، عناصری چون گوینده، مخاطب، پیام، مجرای ارتباطی، رمزگان و مرجع، شش نقش ممکن را برای زبان رقم میزنند، موضع زبان علم در برابر هر یک از این نقشها را بیان میکنیم. سپس، زبان علم را با زبان روزمره و زبان ادبی مقایسه مینماییم و در آخر سعی میکنیم با معرفی معیارهای تمایز میان اثر زبانی و اثر ادبی، پیوستاری را رسم کنیم که در یک سوی آن آثار ادبی و در سوی دیگر آثار زبانی جای دارند.
- نقشهای زبانی یاکوبسن
در این بخش به معرفی نقشهای ششگانۀ زبان و موقعیت زبان علم و نیز زبان ادب در میان این نقشها میپردازیم.
- نقش ارجاعی و گونۀ زبانی
در نقش ارجاعی زبان جهتگیری پیام به سوی موضوع پیام است. زمانی که در یک ارتباط زبانی نقش ارجاعی پررنگتر باشد، هدف صحبت دربارۀ موضوعی در جهان خارج است به طوری که بتوان صحت و سقم گزاره را با توجه به ملاحظات جهان خارج محک زد. بدیهی است که صحت یا سقم یک گزاره، زمانی امکان محک خوردن دارد که آن گزاره از معنای روشن و بدون ابهام برخوردار باشد. لذا زمانی که هدف از ایجاد ارتباط زبانی، نقش ارجاعی آن باشد، لاجرم گرایش به سمت استفاده از نشانههایی است که تا حد امکان از مفهوم روشن و بدون معانی متعدد برخوردار باشند. با توجه به این مطلب مشخص است که بیشترین کارکرد این نقش از زبان را باید به هنگام پرداختن به مطالب علمی جستجو کرد چرا که گزارههای علمی بدون امکان محک صدق یا کذبشان در جهان خارج از زبان اساساً گزارههایی علمی محسوب نمیشوند (رفیعی و صحرایی، 1390: 2).
- نقش عاطفی و گونۀ زبانی
در نقش عاطفی زبان، دست کم بخشی از هدف، بیان طرز نگرش گوینده نسبت به موضوع است. این نقش زمانی شکل میگیرد که رابطۀ میان گوینده و پیام در برقراری ارتباط زبانی پررنگتر باشد. این نقش همچنین میتواند عامل شکلگیری تنوعات سبکی و دلالتهای ضمنی شود (گیرو 1973: 20). نقش عاطفی به نوعی در تقابل با نقش ارجاعی قرار میگیرد. در حالی که نقش عاطفی سعی در افزودن به تنوعات معنایی دارد، نقش ارجاعی زمانی به حداکثر کارایی خود میرسد که جلوی هر نوع چندگانگی معنایی گرفته شود (رفیعی و صحرایی، 1390: 2-3). به این ترتیب و با توجه به دو نقشی تا این جا دربارۀ آنها بحث شد، باید گفت که، حتی در صورتی که بتوان بر روی یک جمله علمی بار عاطفی نهاد، به عبارت دقیقتر نقش عاطفی نیز برایش قائل شد، این نقش زائد، مزاحم و حتی گاه مضحک به نظر میرسد (همان: 3).
- نقش ترغیبی و گونۀ زبانی
این نقش مخاطبمحور است و زمانی مطرح میشود که هدف از ارتباط زبانی ایجاد واکنش نزد مخاطب باشد. جملات دارای ساخت امری بارزترین نمونۀ نقش ترغیبی هستند. بدیهی است که امکان تعیین ارزش صدق و کذب در مورد جملات امری موضوعیت ندارد. جملۀ دارای نقش ترغیبی میتواند عقل یا عاطفۀ مخاطب را هدف قرار دهد. در اموری نظیر انجام کار، ترغیب عقل و در امور زیباییشناسانه، ترغیب احساس و عاطفه مد نظر قرار میگیرد (گیرو 1973: 21). در متون علمی امکان بهکارگیری نقش ترغیبی، البته در نوع اول آن، تا حدی وجود دارد. شاید بتوان بهترین نمونۀ جملات دارای این نقش را در دستورالعملهای نصب و راهاندازی مثلاً یک دستگاه مشاهده کرد. علیرغم حضور این نقش در متون علمی، این نقش، در مقایسه با نقش ارجاعی، جای چندانی را به خود اختصاص نمیدهد (به نقل از رفیعی و صحرایی، 1390: 3).
- نقش فرازبانی و گونۀ زبانی
این نقش زمانی محقق میشود که از زبان برای صحبت دربارۀ خود زبان استفاده میشود. به عبارت دیگر، وضعیتی که در آن هدف از ارتباط زبانی روشن ساختن معنی نشانههایی باشد که احتمال میرود مخاطب آنها را یا کلاً نداند و یا لازم باشد معنای خاص آن را که مد نظر گوینده است درک کند (همان).
نقش فرازبان در متون علمی به وفور به کار میرود. به طور کلی، در هر رشته علمی برای بیان مفاهیم خاص و فنی آن رشته و شکلگیری مجموعه اصطلاحات آن، از دو شیوه استفاده میشود: محدودسازی[2] و بسط[3]. محدودسازی برگرفتن واژههای موجود در زبان و ارائه تعریف یا بازتعریف کاملاً کنترل شدهای برای آن در رشته علمی مورد نظر است. در مقابل در فرایند بسط، عناصری به فهرست واژگانی افزوده میشوند که معمولاً در گفتمان روزمره جایی ندارند (لاینز 1995: 8-7). اصطلاحات بهدستدادهشده به کمک هر یک از این دو روش، ناگزیر نیاز به معرفی دقیق در یک متن علمی دارند تا با قائل شدن به تنها یک معنی، تا جایی که امکان دارد از چندگانگی معنایی جلوگیری به عمل آید. در چنین مواقعی است که نقش فرازبان خود را در متون علمی نمایان میسازد (همان).
- نقش همدلی و گونۀ زبانی
این نقش زمانی مطرح میشود که هدف اصلی از برقراری ارتباط زبانی، نه محتوای پیام بلکه حصول اطمینان از عمل کردن مجرای ارتباط باشد. به عبارت دیگر، در اینجا اهمیت محتوای پیام به مراتب کمتر از اهمیت مجرای ارتباطی است. از این نقش در برقراری، تداوم یا قطع یک ارتباط زبانی میتوان استفاده کرد. نقش همدلی میتواند کارکرد زیادی در آیینها، تشریفات، مراسم، گفتگوهای خانوادگی یا عاشقانه داشتهباشد که در آنها محتوای پیام به اندازه نفس حضور فرد و تایید حضور وی تأثیر ندارد (گیرو 1973: 23). با توجه به کماهمیتتر بودن محتوای پیام در مقایسه با مجرای انتقال آن، میتوان انتظار داشت که پیام موردنظر از معنای ارجاعی چندانی برخوردار نباشد و لذا چندگانگی و تنوعات معنایی در آن به چشم بخورد. از آنجایی که هدف یک متن علمی معلوم کردن مجهول یا توصیف پدیدهای است، طبعاً محتوای پیام همواره بالاترین ارزش را دارد و لذا نمیتوان جای چندانی برای نقش همدلی در متون علمی قائل شد (به نقل از رفیعی و صحرایی، 1390: 4).
- نقش ادبی و گونۀ زبانی
این نقش زمانی مطرح میشود که پیام فارغ از ابزار ارتباط، خود موضوع خود باشد. از این رو در این نقش از زبان آنچه بیشترین اهمیت را دارد شیوۀ بیان مطلب است و برخلاف نقش ارجاعی، امکان تعیین ارزش صدق و کذب جملات موضوعیت ندارد. این دسته از جملات به سبب موضوعیت نداشتن تعیین ارزش صدق و کذب در آنها، نمیتوانند جای چندانی در یک متن علمی داشته باشند. در مواقعی نیز که چنین جملاتی در متون علمی به کار روند، صرفاً دارای نقشی تزئینی خواهند بود (همان).
تا این جا دانستیم که مهمترین نقشهای زبان علم، نقشهای ارجاعی و فرازبانی است. چنان که اشاره شد، در نقش ارجاعی زبان، موضوع متن (در نوشتار یا گفتار)، امری در جهان خارج است و از آن جا که این امر باید قابلمحک باشد، متن موردنظر باید کمترین میزان ابهام و تیرگی را داشتهباشد و قاعدتاً باید نشانههایی در آن به کار رود که معنی شفاف و بیابهامی داشتهباشد. این همان خصوصیتی است که در متون علمی جستجو میکنیم، بدین معنی که در متون علمی، به طور طبیعی، خواهان پایینترین درجۀ استفاده از واژههای چندمعنا و چندپهلو هستیم. نقش فرازبانی نیز، که هدف از بهکارگیری ان، به بیان ساده، تعریف و توضیح اصطلاحات علمی است، مطمئناً و مسلماً در متون علمی قابلجستجوست چرا که این دست متون غالباً مملو از اصطلاحات و مفاهیم فنی هستند. همچنین، در شمار معدودی از نوشتههای علمی نیز یافتن نقش ترغیبی دور از انتظار نیست. در این نقش، همان طور که از نامش پیداست، نویسنده یا گوینده به دنبال ترغیب مخاطب از نظر عقلی یا عاطفی است که از بین این دو، بعید نیست که گاهی ترغیب عقلی را در متون علمی شاهد باشیم. اما نقشهای عاطفی، همدلی و ادبی به هیچ وجه در متنهای علمی قابلردیابی نیستند و موضوعیت ندارند. حال که نقشهای زبانی و موضع زبان علم نسبت به این نقشها مشخص شد، در ادامه، وجوه تمایز زبان علم و زبان روزمره و همچنین زبان علم و زبان ادبیات را از دیدگاه حقشناس (1372)، از نظر میگذرانیم.
[1] register
[2]regimentation
[3]extension
ادبیات نظری تحقیق زبان علم، نقش فرازبانی و گونۀ زبانی، مقایسۀ زبان علم و زبان روزمره_1615275437_46720_8524_1831.zip0.06 MB |