ادبیات نظری تحقیق تزکیه اخلاقی، تهذیب، ذکات، جهاد اکبر، تطهیر در 46 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش
بخشی از متن :
تزکیه اخلاقی، شناخت و مبانی آن
- تعریف تزکیه
- معنای لغوی تزکیه
تزکیه از ماده "زکو" است ودر لغت آن را به معنای اصلاح دانستهاند.[1] معنای نمو و رشد نیز برای آن ذکر شده است.[2] اما از این لحاظ که این ماده در معنای مصطلح خود بیشتر به کار رفته است، متاخرین از لغتدانان معنای لغوی آن را نزدیک به معنای اصطلاحی آن گرفتهاند و برخی لغتدانان آن را تطهیر نفس از اخلاق ذمیمه معنا کردهاند.[3] در کل میتوان گفت: تزکیه در لغت به معنای پاک گردانیدن و به صلاح آمدن و رشد یافتن نفس و مال و کشت و زرع و همچنین به معنای ستودن نفس و خودستایی و به ناز زیستن در فراوانی است.[4]
««تزكیه» واژهاى عربى است و در زبان فارسى، لفظ واحدى كه دقیقاً معناى آن را برساند و معادل آن باشد، سراغ نداریم. براى بیان معناى دقیق آن در فارسى باید چند واژه را كنار هم بگذاریم. مفاهیمى از قبیل: شكوفایى استعدادها، بالندگى، و رشد و كمال یافتن، در معناى «تزكیه» مندرج است. قرآن این مفهوم را در مقابل «تدسیه» به كار برده است؛ آن جا كه میفرماید: «قَدْ أَفْلَحَ مَنْ زَكّاها. وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها.»[5]»[6]
«مورد اصلى استعمال این كلمه در پرورش درخت است؛ زمانى كه باغبانى به درخت رسیدگى مىكند، آن را هرس نموده، آب و خاك و نور مناسب آن را تأمین مىكند تا درخت رشد كرده و به ثمر برسد. در این كارِ باغبان، هم جهت اثباتى هست و هم جهت سلبى. براى رشد درخت، از یك سو دادن آب و كود و فراهم كردن نور و حرارت كافى لازم است و از سوى دیگر، قطع شاخههاى اضافه و هرس كردن آن نیز ضرورى است. علاوه بر كارهاى ایجابى و اثباتى، حذف زواید و برطرف كردن آلودگىها نیز در شادابى و بارورى هرچه بهتر و بیشتر درخت تأثیر دارد.»[7]
- واژههای مرتبط با تزکیه
- تهذیب
تهذیب در لغت به معنای پاکیزه کردن، اصلاح کردن، خالص کردن و شتاب کردن است و مُهذَّب کسی است که پیراسته از عیوب اخلاقی و آراسته به اوصاف نیکو باشد.[8]تهذیب در عرفان، از مقامات سلوک و به معنای تبدیل اخلاق مذموم به محمود یا جدا شدن از نفس اماره و شیطان است؛ ازاینرو، عبودیت جز با تهذیب به دست نمیآید.[9]
تهذیب در متون عرفانی به استقلال، کم به کار رفته و معمولاً نتیجة مقام مجاهدت یا ریاضت دانسته شده است.[10] از این اصطلاح گاه به تصفیه و تنقیة نفس تعبیر کردهاند.[11] دراغلب منابع تهذیب در کنار تزکیه به کار رفته[12] و همچنین در تعریف تزکیه معنایی نزدیک به تهذیب آورده شده است.[13]
ظاهراً تنها خواجه عبداللّه انصاری از اصطلاح تهذیب به استقلال و بتفصیل سخن گفته است.[14]
- زکات
زکات و تزکیه با یکدیگر ارتباط نزدیکی دارند و زکات مقدمهای برای تزکیة نفس و افزایش رزق و روزی به شمار میرود، چنانکه طبرسی در الاحتجاج[15] روایت کرده است که خداوند زکات را سبب پاک شدن نفس و رشد و نمو در رزق و روزی قرار داد. همچنین روایت شده است که زکات دادن موجب تزکیة نفس از بخل میشود.[16] به نظر برخی مفسران منظور از زکات در قرآن، پرداخت مقدار معیّنی از مال نیست، بلکه در بعضی موارد، منظور طهارت و پاکیزگی یا همان تزکیه نفس است، از جمله در آیه ۴۳ سوره بقره: «وَاَقیموا الصَّلو'ةَ و ا'تُوا لزَّکو'ةَ...»[17] آیه ۴ سوره مؤمنون: «وَالَّذینَ هُم لِلزَّکو'ةِ فاعِلونَ» که منظور تطهیر مال با انفاق است[18] و آیه ۳۱ سوره مریم : «... وَ اَوْصانی بِالصَّلَو'ةِ و الزَّکو'ةِ».
راغب اصفهانی در بیان معنای واژهی زکات مینویسد: «زکات، رشد و نموی است که ناشی از برکت خداوند است و هم به امور دنیوی و هم امور اخروی را شامل میشود.»[19]
- جهاد اکبر
پیغمبر اكرم (صلى الله علیه و آله) گروهى از مجاهدان اسلام را به سوى میدان جهاد فرستاد، هنگامى كه از جهاد بازگشتند فرمود: «مرحبا بقوم قضوا الجهاد الاصغر وبقى علیهم الجهاد الاكبر فقیل یارسول الله ماالجهاد الاكبر، قال (صلى الله علیه و آله): جهاد النفس; آفرین بر جمعیتى كه جهاد اصغر را انجام دادند و جهاد اكبر بردوش آنها مانده است؛ كسى عرض كرد: اى رسولخدا! جهاد اكبر چیست؟ فرمود: جهاد با نفس.»[20]
امام باقر (علیهالسلام) میفرماید: «هیچ برتری و فضیلتی همانند جهاد نیست و هیچ جهادی در قدر و منزلت با جهاد با نفس برابری ندارد.»[21]
- تطهیر
بسیاری از مفسران، تزکیه و تهذیب و تطهیر را مترادف یکدیگر آوردهاند.[22] البته گاه تزکیه مبالغه در تطهیر و زیادت در آن نیز دانسته شده است.[23]
- تقوا
تقوا اسم مصدر از ریشه «و ق ی»، در لغت به معنای پرهیز، حفاظت و مراقبت شدید و فوق العاده است.[24] با توجه به معنای تقوا در ادبیات معارف اسلامی به معنای حفظ خویشتن از مطلق محذورات؛ اعم از محرمات و مکروهات،[25] میتوان آن را هم معنای تزکیه نامید به نظر میرسد که تقوا در اثر تزکیه به دست میآید و یا ابزاری برای تزکیه است درواقع نمیتوان آن را هم معنای تزکیه دانست.
- معنای اصطلاحی
در اصطلاح، تزکیه به معنای پاکیزه کردن و پالایش روح و قلب و نفس از صفات رذیله است به این معنا که انسان تلاش نماید، روح نفس و قلب خویش را پاک و منزه ومطهر نماید و این همان تزکیه اخلاقی است که مراد ما در این نوشتار است، که به رفتار شخص تعلق میگیرد و شخص رفتار خود را پاکیزه میگرداند. و نیز گفته شده تزکیه نفس یا خودسازی کوششی است که هر فرد به کار میبرد تا بدن یا روان خود را مطابق معیاری که قبول کرده و برگزیده است در آورد.[26]
در متون دین اسلام برای ارائه معنای اصطلاحی تزکیه تنها از این ماده و مشتقات آن استفاده نکردهاند؛ بلکه تعبیرهای دیگری نیز به کار رفته است مانند جهاد با نفس، خود سازی و جهاد اکبر.[27]و...
- تزکیه در قرآن
«تزکیه در اصطلاح قرآنی به دو شکل معنایی به کار رفته است؛ در شکل نخست عملی مذموم است که از آن به خودستایی تعبیر میشود و در حقیقت ادعای طهارت و پاکی نفس است و در شکل دوم عملی ممدوح است که به رفتار شخص تعلق میگیرد و شخص رفتار خود را پاک و پاکیزه و با خیر و برکت میگرداند.»
صورتهای گوناگون تزکیه در قرآن ناظر بر معنایی عام است و آن دور ساختن غیرحق از حق و ناپاکی از پاکی است که شامل پالودن نفس از گناه و خوهای ناپسند و پالایش مال از چیزهای حرام و فاسد است؛ بنابراین، تزکیه هم در مورد نفس هم در مورد مال به کار میرود. پالودن نفس موجب میشود که انسان در دنیا به اوصاف پسندیده و در آخرت به اجر و پاداش نایل شود.[28] پالودن مال از چیزهای حرام نیز همین اثر را دارد، زیرا عمده اسباب وصول به شهوات مال است. پس با ترک مال جمیع اسباب شهوات دنیوی قطع میشود و تزکیه و رسیدن به آثار آن میسر میگردد[29] و این تزکیه میسر نیست الا به خواست خداوند و او به لطف و فضل خویش هر که را بخواهد تزکیه میکند.[30] به گفتة راغب اصفهانی[31]تزکیهی نفس دو معنای متفاوت دارد: از راه کِردار بدین معنا که نفس خود را با انجام اعمال صالح از گناه پاک سازد، و این همان حقیقت تزکیه است[32] و در قرآن[33] نیز به کسی که خود را تزکیه کند، وعدهی رستگاری داده شده است؛ از راه گفتار که ناپسند، و مدح نفس و خودستایی است و در قرآن نیز از آن نهی شده است.[34]
تفسیر و تعبیر بعضی قرآن شناسان و مفسران از معانی گوناگون تزکیه در قرآن به این شرح است: نمو دادن و زیاد کردن و نیز پاک و اصلاح کردن[35] و به معنای افزایش تقوا نیز آمده است [36].پاکیزه کردن وجود انسان از شرک و گناهان به واسطة مبعوث شدن پیامبران، به تعبیر دیگر، یکی از وجوه بعثت پیامبران تزکیه بوده است [37]و به قولی دیگر[38] پاک کردن مردم با گرفتن زکات از اموالشان؛ اخلاص و فرمانبرداری از خداوند؛[39] پاک کردن و زایل کردن پلیدیها و آلودگیها که شامل اعتقادات فاسدی چون شرک و کفر و ملکات رذیلهای چون تکبر و بخل و گناهان کبیرهای چون قتل نفس و زنا و شرابخواری است؛[40] تربیت و رشد دادن چیزی به نحو شایسته؛[41] پاک شمردن نفس و خودستایی و مدح خویشتن.[42]
همانطور که گفته شد به نظر برخی مفسران منظور از زکاة در قرآن، پرداخت مقدار معیّنی از مال نیست، بلکه در بعضی موارد، منظور طهارت و پاکیزگی یا همان تزکیه نفس است.[43]
[1]. خلیل بن احمد فراهیدى، العین، قم: انتشارات هجرت، 1410 ق، چاپ دوم، ج 5، ص394.
[2]. محمد بن مكرم ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دارالسان العرب ودارالجیل، 1408 ه.ق و1988م، ج 14، ص358.
[3]. فخر الدین طریحى، مجمع البحرین، تهران، المكتبه المرتضویه، 1375 ش، ج 1، ص 204.
[4]. خلیل بن احمد فراهیدى، همان، ذیل «زکو» ص 394؛ أبي الحسين احمد بن فارس بن زكريا الرازي، معجم مقابيس اللغه، قم، مركز دراسات الحوزه والجامعه، 1387 ش، ذیل «زکی »؛ احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، چاپهادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۵ ش، ج۱، ص۹۹؛ محمد بن مكرم ابن منظور، همان، ج 14، ص 358؛ سعید شرتونی، اقرب الموارد فی فصح العربیة و الشوارد، ذیل «زکا».
[5]. شمس، 7 – 10.
[6]. محمد تقی مصباح یزدی، اخلاق در قران، قم: موسسه آموزشي و پژوهشي امام خميني، چاپ اول، 1378ش، ص22.
[7]. محمد تقی مصباح یزدی، همان، ص22.
[8]. خلیل بن احمد فراهیدى، همان، ج5، ص 420.
[9]. عبداللّه بن محمد انصاری، منازل السایرین، ص 71؛ روزبهان بقلی، عبهر العاشقین، ص 104 و 25.
[10]. عبدالکریم بن هوازن قشیری، الرسالة القشیریة، ص 179؛ علی بن عثمان هجویری، کشف المحجوب، ص 253؛ ضیاءالدین نخشبی، سِلک السلوک، ص 128.
[11]. منصوربن اردشیر عَبّادی، صوفی نامه : التصفیة فی احوال المتصوفة، ص 56؛ حسین بن حسن خوارزمی، شرح فصوص الحکم محی الدّین بن عربی،قاهره:بی چا، 1339ق، ج 1، ص 406.
[12]. محمدبن محمد غزالی، احیاء علوم الدین، بیروت: 1412/ 1992،ج 3، ص 60؛ محمد بن شاه مرتضی فیضکاشانی، تفسیر الصافی،تهران، الصدر، 1415 ه.ق، ص61ـ64.
[13]. عبداللّه بن محمد نجم رازی، مرصادالعباد، تهران: چاپ محمدامین ریاحی، 1352 ه.ش، ص 178ـ 179.
[14]. خواجه عبداللّه انصاری، همان، ص 71ـ73.
[15]. احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، بیروت، داراحیاء الترث العربی، 1406 ه.ق، ج 1، ص 97.
[16]. محمد باقر بن محمد تقی مجلسی، همان، ج 6، ص 104.
[17]. حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، پیشین، ص27.
[18]. محمد حسین طباطبائی، همان، ج۱۵، ص۹.
[19]. حسين بن محمد راغب اصفهاني، همان، ج1، ص107. لويس معلوف، المنجمد فی اللغه،تهران: قدس نوبت چاپ:چهارم، 1378ش، ج1، ص202.
[20]. محمد بن حسن الحر عاملي، همان، ج 11، ص 122.
[21]. محمد تقی فلسفی، گفتار فلسفی اخلاق از نظر همزیستی و ارزش های انسانی،تهران: انتشارات فرهنگ اسلامی، چاپ سوم، 1378ش، ج2، ص162.
[22]. محمود بن عمر زمخشری، تفسیر کشاف، تالیف علیرضا باقر، تهران: خانه كتاب،۱۳۸۸ش، ج۴، ص۶۹۵و۷۴۰. محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، بيروت:مکتب تحقیق دار احیاء التراث، بی تا، ج۳۰، ص۳. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، تفسیر القرآن الکریم، قم: چاپ محمد خواجوی، 1379ه.ش، ج۷، ص۳۸۹، طنطاوی بن جوهری، الجواهر فی تفسیرالقرآن الکریم،ج۱،ص۲۱۰.
[23]. محمود بن عمر زمخشری، همان، ج۲، ص۳۰۷.
[24]. محمد بن مكرم ابن منظور، لسان العرب، بیروت، دارالسان العرب ودارالجیل، 1408 ه.ق و1988م، ج۱۵، ص۴۰۲. محمد بن حسن طوسی، مصباح المتهجّد، قم، دارالمعارف الاسلامیه، 1411 ه.ق، ص۶۶۹.
[25]. حسین ابن محمد راغب اصفهانی، همان، ص۵۳۰-۵۳۱؛ دائرة المعارف قرآن کریم ج۸، ص۴۴۶.
1.محمد حسن آموزگار، اسلام و تزکیه نفس، تهران، انتشارات انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی، چاپ اول، 1375 هـ. ش، ص 58.
[27]. همان، ص 61 – 59.
[28]. راغب اصفهانی،همان، ذیل «زکا»؛ محمد بن عزیز سجستانی، غریب القرآن، بیروت ۱۴۰۲/۱۹۸۲، ص 60.
[29]. محمد بن ابراهیم صدرالدین شیرازی، همان، ج 7، ص 391.
[30]. محمد حسین طباطبائی، همان، ج 15، ص 93.
[31]. همانجا.
[32]. حسین بن محمد دامغانی، الوجوه و النظائر لالفاظ کتاب اللّه العزیز، قاهره: چاپ محمدحسن ابوالعزم زفیتی، ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲، ج 1، ص 398.
[33]. اعلی،14وشمس، 9.
[34]. ابو الفضل طبرسی،همان، ج 9، ص 272.
[35]. فیض کاشانی،همان، ج 1، ص 352؛ محمد حسین طباطبائی، همان، ج 9، ص 377.
[36]. محمود بن عمر زمخشری، همان، ج 4، ص 740؛ صدرالدین شیرازی، همان، ج 7، ص 391.
[37]. ابوالفتوح رازی، همان، ج 2، ص 173؛ کاشفی، همان، ج 1، ص 36؛ فیض کاشانی، ج 1، ص 173.
[38]. حسین بن محمد دامغانی، همان، ج 1، ص 398.
[39]. محمدبن حسن طوسی، التبیان فی تفسیرالقرآن، بیروت: چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیتا، ج 1، ص 467.
[40]. محمد حسین طباطبائی، همان، ج 1، ص 330، ایشان مقصود از رسالت پیامبران را ابتدا تربیت انسان میدانند.
[41]. همان، ج 3، ص 265.
[42]. فضل طبرسی، همان، ج 3، ص 91، ج 9، ص 272؛ ابوالفتوح رازی، همان، ج 5، ص 391.
[43]. راغب اصفهانی، همان، ذیل «زکا».
ادبیات نظری تحقیق تزکیه اخلاقی، تهذیب، ذکات، جهاد اکبر، تطهیر_1613638623_45970_8524_1102.zip0.18 MB |