پیشینه تحقیق و مبانی نظری امید به زندگی در 39 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.
بخشی از متن :
اُمید به زندگی:
یکی دیگر از جنبه های روان شناختی اُمید به زندگی می باشد که ارتباط نزدیکی با اضطراب اجتماعی و تصور بدنی دارد که هر چقدر اُمید در افراد پایین باشد به همان میزان اضطراب بیشتری را تحمل می کنند و از نظر شاخص تصور بدنی احساس کهتری بیشتری می کنند. از نظر اشنایدر[1] (1995)، اُمید یک هیجان انفعالی نسیت که تنها که در لحظات تاریک زندگی پدیدار می شود بلکه فرآیندی شناختی است که افراد به وسیله آن، فعالانه اهداف خود را دنبال می کنند. ار نظر اشنایدر اُمیدواری فرآیندی است که طی آن افراد 1- اهداف خود را تعیین می کنند 2- راهکارهایی برای رسیدن به آن اهداف خلق می کنند 3-انگیزه لازم برای به اجرا در آوردن این راهکارها را ایجاد کرده و در طول مسیر حفظ می کنند. این سه مؤلفه به عنوان اهداف، تفکر گذرا و تفکر عامل (کار گزار) شناخته می شوند. اهداف، نقاط پایان رفتارهای هدفمند هستند (اشنایدر و همکاران، 1997). به عبارت دیگرتقریباً همه آنچه که یک فرد انجام می دهد به سمت دستیابی به یک هدف است. هدف شامل هر چیزی است که فرد مایل به دستیابی انجام و تجربه یا به خلق آن است (اشنایدر و همکاران، 2002).
علاوه بر این درنظریه اُمید، اهداف منبع اصلی هیجان هستند. هیجان مثبت ناشی از دستیابی به هدف یا تصور شدن نزدیک شدن به آن است، در حالی که هیجان منفی ناشی از شکست در دستیابی به هدف یا تصور دور شدن از آن است (اشنایدر، 2002 ). با توجه به پیوند بین دستیابی به هدف و عاطفه مثبت، ممکن است به نظر برسد که بهترین راهکار، تعیین اهداف آسان و کاملاً قابل دستیابیست. اما افراد دارای اُمید بالا معمولاً به دنبال اهدافی هستند که دارای میزانی از عدم قطعیت و سطح دشواری متوسط باشند (اشنایدر، 1994)، تفکر گذرا، توانایی ادراک شده ی فرد برای شناسایی و ایجاد مسیرهایی به سمت هدف است (اشنایدر، 1994). از آنجا که برخی طرح ها و نقشه ها ممکن است با شکست مواجه شوند، افراد دارای اُمید بالا، به منظور مقابله با موانع احتمالی، چندین گذرگاه را در نظر می گیرند. (اشنایدر و همکاران، 1996، ایرونیگ و همکاران، 1998). لازم به ذکر است که آثار سودمند اُمید ناشی از توانایی واقعی در ایجاد گذرگاه ها نیست بلکه ناشی از این ادراک است که چنین گذرگاه هایی در صورت لزوم می توانند تولید شوند (اشنایدر و همکاران، 1991).
تفکر عامل (کارگزار)، تفکری است که افراد در مورد توانایی خود برای شروع و تداوم حرکت در مسیر انتخاب شده به سمت هدف دارند (اشنایدر و همکاران، 1999). این افکار در خود گویه های مثبت همچون " من می توانم این کار را انجام دهم" یا "رها نخواهم کرد" نمایان می شود (اشنایدر و همکاران ، 1998). تفکر عامل، فرد را برای شروع و حفظ حرکت در طول مسیر به سمت هدف بر می انگیزد.
این سه مولفه اُمید (هدف، تفکر گذرگاه و تفکر عامل) بر یکدیگر اثر متقابل دارند (کار، ترجمه حسن پاشا شریفی، جعفر نجفی زند و باقر ثنایی، 1385). تعیین اهداف مهم منجر به افزایش انگیزه می شود. و این انگیزه برانگیخته شده به نوبه ی خود ممکن است به یافتن گذرگاه کمک کند.
آثار سودمند سازه های مثبت (مثل خوش بینی و اُمید) بر سلامت جسمانی و روانی در تحقیقات مختلف تأیید شده است (شیر، کارور و بریدجز، 2001). در این میان سازه اُمید توجه فزاینده ای را به خود اختصاص داده است (اشنایدر، 2001). پس از طرح نظریه اُمید از جانب اشنایدر و همکاران (1991)، و ایجاد مقیاسی برای اندازه گیری آن، حجم وسیعی از پژوهش ها به برسی رابطه اُمید با متغیرهای مختلف سلامت روانی و حتی جسمانی پرداختند. به عنوان مثال تحقیقات مختلف نشان دادند که اُمید با عاطفه مثبت (اشنایدر و همکاران، 1997) همبستگی مثبت دارد و همچنین به طور منفی با افسردگی (الیوت، ویتی، هریک، هافمن، 1991، اشنایدر و همکاران، 1991، اشنایدر و همکاران، 1997، چانگريال رند، استرانک و دی سیمون، 1999، ماگالتا و اُلیور، 1999، چنج، 2001، ونر، 2005، فلدمن و اشنایدر، 2005)، اضطراب (اشنایدر و همکاران، 1991)، از نظر اشنایدر (1994) ملامت و افسردگی با انسداد یا عدم تحقق اهداف رابطه دارد که برای فرد اهمیت بسیار زیادی دارد. اُمید پایین می تواند سطح افسردگی و نقص روانی اجتماعی پائین تری را پیش بینی کند (الیوت ویتی، هافمن، 1991).
رابینسون (1983، به نقل از اسلامی نسب)، معتقد است اُمید یکی از پایه های اصولی توازن و قدرت روانی است که مشخص کننده دستاوردهای زندگی است. اُمید، توانایی باور یک احساس بهتر از آینده است. اُمید با نیروی نافذ خود، سیستم فعالیتی را تحریک می کند تا سیستم بتواند تجارب نو را به سطح بالایی از عملکردهای روانی و رفتاری نزدیک می کند و در نتیجه اُمید، انسان را به تلاش و کوشش واداشته و او را به سطح بالایی از عملکردهای روانی و رفتاری نزدیک می کند و اُمید یکی از نشانه های سلامت است (امینی، 1388).
اُمید یکی ازویژگی های زندگی است که ما را به جستجوی فردایی بهتر وا می دارد. اُمید یعنی موفقیت و آینده بهتر برای زیستن، هنگامی که اُمید در دل و ذهن وجود داشته باشد، شادی و سرور در زندگی حضور خواهد داشت. سیلیگمن و زیکزنتمیهالی[2] (2000)، روانشناسی طی 60 سال گذشته به گونه ای گسترده به علم تبدیل شده است آنها چنین پیشنهاد می کنند که روان شناسان نه تنها باید به این موضوع که با رخدادهای قبلی زندگی کنار بیاید و آنها را درمان کنند، بپردازند بلکه باید به فهم آن چیزهایی که زندگی را ارزشمند می سازند نیز کمک کنند. دینر (2000)، بر این باور است که حتی در جوامع مادی، دستیابی به اشیای مادی فقط به میزان متوسطی به احساس شادی مربوط است. پژوهش نشان داده است که شرایط زندگی خانوادگی، دوستان همدل و زمان کافی برای انجام علائق گوناگون با شادمانی مربوط است. دینر توصیه می کند همان گونه که شاخص های ملی برای تولید، تمرکز دارند، کشورها باید چگونگی تداوم و شدت احساس خشنودی و شادی افراد را در موقعیت های مختلف زندگی اندازه گیری کنند.
در تعریف دیگر اُمید می توان گفت به خود اُمید داشتن، برابر با اعتماد به خویش است. برای داشتن هر یک از این دو، داشتن هر دو ضرورت دارد. در معنای اُمید، اعتقاد بر این است که شخص می تواند نیروهای خلاقه ی خویش را در راه بهبود چگونگی زندگیش به کار برد. برای به اجرا در آوردن این کار، نیازمند اعتماد هستند و اعتماد از رفتار پدید می آید نه از آرزو کردن یا تفکر درباره ی چیزی. اُمید بخش ذهنی و اعتماد، بخش رفتاری است و باید با این اندیشه آغاز کرد که هیچ چیز چاره پذیر نیست. صرف نظر از هر گونه شرایط باز هم می توان تصمیم به تفکر اُمیدوارانه گرفت و این کار شخص را یاری می دهد که رفتارهای اعتمادآمیز را برگزیند (دایر[3]، 1991؛ ترجمه نیک فطرت، 1388).
اُمیدواری، درخواستی است که یک فرد برای آینده خود دارد (کلارک، کیزان[4] ،2002؛ ون دانگن[5] ،1998). اُمید، ادراک افراد در رابطه با توانایی های گسترش راهبردها در جهت رسیدن به هدف و حفظ انگیختگی تا رسیدن به هدف را نشان می دهد ( اشنایدر و لوپز، 2003). اُمید در بردارنده تصورات و توجه افراد به آینده است و با این تصور که احتمال دارد نتایج مثبت حاصل گردد، باعث تلاش فرد می شود. هر نوع مفهوم سازی از اُمید، ویژگی های چند بُعدی، چویایی، آینده نگر و فرآیند نگری آن را منعکس می کند (مک کلمنت و چوکنیوف[6]، 2008؛ بالجانی و همکاران، 1390).
مطابق نتایج برخی از پژوهش ها، افراد اُمیدوار و شادمان، روابط اجتماعی قویتری با دوستان، همسر، همسایگان و بستگان خود دارند (فردیکسون[7]، 2009، گیلتی[8] و همکاران، 2004، دانر و همکاران، 2001، فاولر و کریستاکیز[9]، 2008).
وضعیت اُمید به آینده، پیامدهای مختلفی برای افراد در پی دارد که در بالاترین سطح آثار خود را در قالب پیشرفت یا رکود و توقف جامعه نشان می دهد ( قریشی، 1388).
به اعتقاد اشنایدر، برگزیدن هدف های مناسب و تلاش برای رسیدن به آنها، همان چیزی است که می توان به آن تفکر هدفمدار یا اُمید گفت (نصیری و جوکار، 1387) ریمان[10] (1997)، نیز تعیین هدف، نیروی راهیابی و نیروی اراده را سه جزء اصلی اُمید تعریف کرد (علی پور و اعراب شیبانی، 1390).
جون و نیکولای چوک[11] (1998)، اُمید را با هفت مؤلفه مشخص می کنند که در زبان انگلیسی با حرف "c" شروع می شوند و نشان کنارآیی، اقدام، شادی، اجرا، ارتباط، خُلق و جمع گرایی است (قریشی، 1388).
نااُمیدی، حالت تکان دهنده ای است که با احساس عدم امکانات، ناتوانی و بی علاقگی آشکار می شود و فرد در اثر نااُمیدی به شدت غیر فعال شده و نمی تواند موقعیت های زندگی را بسنجد و در نتیجه این مشکلات، قدرت تطبیق با تغییرات زندگی را ندارد. همچنین اُمید و نااُمیدی با هدف های فرد و امکان موفقیت او و رسیدن به هدف ها تأثیر دارد. در واقع نااُمیدی، رسیدن به هدف را مشکل می کند و روابط بین فردی دچار اختلال می شود (اشنایدر، 1980؛ به نقل از اسلامی نسب،1373).
فرانکل معتقد است که افراد نااُمید، افسرده و بی قرار و آنهایی که احساس تنهایی می کنند غالباً از بی معنایی و پوچی زندگی شکایت دارند. در زندگی هیچ چیز آنها را به خود پایبند نمی شازد و برایشان ارزشی ندارد (رحیمیان، 1377).
اُمید، به اختیار خود انسان است و از آنجا ناشی می شود که تصمیم بگیرد که هیچ گاه خود را کمتر از موجودی بی همتا و مهم نپندارد. شخص، اُمید را با تصمیم به داشتن آن بدست می آورد. فقط به سادگی تصمیم می گیرد که دیگر به وسیله هیچ چیزی بیرون از وجود خویش، خرد و فرسوده نخواهد شد و مسئولیت تغییر زندگی خویش را در صورت نا مطلوب بودن، بر عهده گرفته و علیرغم مخاطرات مربوطه اینکار را انجام خواهد داد (دایر، 1991؛ ترجمه نیک فطرت، 1388). میزان اُمید یا نااُمیدی می تواند بر تعاملات بین افراد تأثیر بگذارد.این تعاملات در قالب سرمایه اجتماعی افراد مشخص می شود. زتومکا (2003) اُمیدواری و تمایل به آینده را یکی از خلقیات اجتماعی افراد دانسته، این خلقیات را در ایجاد فرهنگ اعتماد در جامعه دخیل می داند.
[1].Eshnider
[2].Seligman & Csikszentmihalyi
[3].Dayer
[4].Clark & Kissane
[5].Van Dongen
[6].Mc Clement & Chochinor
[7].Fredrickson
[8].Guilty
[9].Fowler & Christakis
[10].Riemann
[11].Jeven & Nekolai Chuk
پیشینه تحقیق و مبانی نظری امید به زندگی_1606549170_43700_8524_1880.zip0.04 MB |