توضیحات :
مبانی نظریهی هوشهای چندگانه در 32 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.
بخشی از متن :
2-1- مقدمه
گوهرهی وجود انسان به هوش و اندیشه مزین بوده، به طوری که بزرگترین موهبت الهی در خلقت آدمی است. به عبارتی دیگر، بستر تمام تحولات بشر در گسترهی هستی، سیطرهی انسان بر قلهی رفیع علمی و تسخیر کرات و کهکشانها، بهرهگیری از منابع و معادن و کوهها و دریاها و دستیابی به برترین علوم و فنون و شبکههای ارتباطی نوین، محصول اندیشه و رفتار خردمندانه و خلاقانه است. افروز (1387)
امروزه هوش به عنوان یک مفهوم انتزاعی، فقط بهرهی هوشی با معیار استعداد تحصیلی شناخته نمیشود. پژوهشگران انواع متعددی از هوش را شناسایی و کاربردهای آن را در زندگی افراد مشخص کردهاند. بر این اساس در مدارس و دورههای آموزشی، با هدف فراهم ساختن آمادگی فرد برای ورود به زندگی موفق و رضایت بخش، دیگر تأکید بر هوش عقلانی قابل قبول نیست. از نظر روانشناسان عملکردهای افراد به دلیل داشتن انواع متفاوت هوش است که در زندگی آنها آثار تعیینکنندهای دارد. از اینرو باید با شناسایی قابلیتهای هوشی هر فرد، مسیر زندگی او را بهتر و دقیقتر جهتدهی کرد. (طباطبایی، 1388 ، ص 25).
يكي از كاربردهاي مهم مطالعهي هوش، تشخيص ضرورت توجه به تفاوت هاي فردي در برنامهي درسي و در كلاسهاي درس توسط معلمان مي باشد. معلمان بايد از سطوح شناختي دانشآموزان خود مطلع و بر اساس آن تدريس نمايند. معلمان خوب، به دانشآموزان خود كمك مي كنند تا تجارب خود را در شكلهاي هرچه پيچيده تر و راههاي مناسب تر سازمان دهي يا تجديد سازمان كنند آنان بايد به اين نكته واقف باشند كه ساختارهاي ذهني خود دانشآموزان، كليد رشد آنها در تمام زمينه ها است. (گلاورر وبرانینگ، 1949، ص 114)
آموزش با روش هوشهای چند گانه از جمله حیطه های مهم آموزش است که باید در تدریس مورد توجه قرار بگیرد. در این فصل ابتدا نظریه های مختلف در ارتباط با هوش، ابعاد و جنبه های هوش و تعریف آن پرداخته خواهد شد و سپس به اهمیت و کاربرد نظریه های هوشهای چند گانه و تفاوت تئوری های سنتی هوش با تئوری هوش چند گانه را مورد بحث و بررسی قرار خواهیم داد. و سپس تحقیقات داخلی و خارجی مربوط به هوشهای چندگانه مورد بررسی قرار می گیرد. بنابراین فصل دوم شامل مباحث زیر می باشد. مبانی نظری پژوهش، پیشینه تحقیق و نتیجه گیری از مبانی نظری و پیشینهی پژوهش و ارائه برنامه درسی پیشنهادی.
2-2- تاریخچه هوش
هر چند از آغاز تمدن تاكنون، آدمي درباره ماهيت هوش و اهميت آن انديشه فراوان كرده است، اما بايد اذعان داشت كه مطالعه علمي هوش از اواخر قرن 19 آغاز شد. در دهه 1860 چارلز داروين نظريه تكامل گونهها را مطرح كرد. وي همچنين در مورد ويژگيهاي روانشناختي مثل خصوصيات عقلاني و احساسي نيز كنجكاو بود. چندي نگذشت كه وي روي گروههاي انساني (مثل نوزادان، كودكان، بزرگسالان، كند ذهنها و تيزهوشان) شروع به مطالعه كرد اما مطالعات وي بيشتر به صورت نظري بود (گاردنر، 1999).
در همان زمان هربرت اسپنسر و سرفرانسيس گالتون تحت تأثير نوشتههاي داروين در مورد منشأ تفاوتهاي انواع، اصطلاح لاتين هوش را بهكار بردند. آنها اين اصطلاح را براي اطلاق به تفاوتهاي افراد در توانشهاي ذهني در نظر گرفتند (روحاني، 1385).
برخلاف اسپنسر، گالتون با فلسفي نمودن ماهيت هوش موافق نبود. وي سعي كرد تا مبناي وراثتي آن را ثابت كند (همان منبع). وي براي اولين بار آزمايشگاهي تأسيس كرد كه در آن مدارك و شواهدي در مورد اختلاف ذهني افراد به صورت تجربي گردآوري كرد (گاردنر، 1999).
تاريخچهي اين تفكر كه انسان داراي توانايي ذهني قابل اندازه گيري است، حداقل به كتاب فرانسيس گالتون در سال 1869 با عنوان « نبوغ ارثي » برمي گردد. اين نظريه سرآغاز نظريهي روان سنجي جديد در ارتباط با توانايي هاي ذهني بود. بعد از ايشان متخصصان زيادي به اين عرصه وارد شدند و موجبات پيشرفتهاي فراواني را فراهم آوردند. از آن جمله مي توان به استنفورد بينه، سيمون، ترمن، مريل، وكسلر، هب، ترستون و استرنبرگ اشاره كرد .
بعد از اين افراد در سال 1983 هاوارد گاردنر تئوري هوش هاي چند گانه را مطرح ساخت و عرصهي تعليم و تربيت را به كلي دگرگون ساخت. او معتقد بود كه انسان داراي هوش هاي زيادي مي باشد كه در آغاز ايشان به هفت نوع هوش كه عبارتنداز: 1- هوش بدني- جنبشي 2- هوش بين فردي 3- هوش كلامي – زباني 4- هوش منطقي-رياضي 5- هوش درون فردي 6- هوش فضايي 7- هوش موسيقيايي، اشاره نمود كه بعدها در خلال مطالعات خود دو هوش ديگر تحت عنوان هوش طبيعت گرايي و هوش وجود شناسي را نيز به اين ليست اضافه نمود .
گاردنر نظريه هاي سنتي هوش را مورد انتقاد قرار داد و اشاره كرد كه آنها تمام توانايي هاي انسان را در بر نمي گيرند. نظريهي هوش هاي چندگانه ابتدا توسط تعدادي از روانشناسان و متخصصان تعليم و تربيت رد شد. اما بعدها مورد توجه زيادي به خصوص در عرصهي تعليم و تربيت قرار گرفت.
اين تئوري اشاره دارد كه انسان ها داراي تمام اين هوش ها هستند اما تركيب اين هوش ها در نزد افراد متفاوت است. يكي ممكن است در هوش منطقي-رياضي قوي باشد و ديگري در هوش موسيقيايي.
با اين فرضيه معلمان و متخصصان تعليم و تربيت بار سنگيني را به دوش خواهند داشت. اولين وظيفه آنان شناخت استعدادها و توانايي هاي دانشآموزان خود مي باشد و قبول اين نكته كه آنها افرادي منحصر به فرد و بي همتا هستند و در گام دوم متناسب ساختن روش هاي تدريس با اين استعدادهاي متنوع مي باشد.
اين تئوري مورد استفادهي بسياري از مدارس در آمريكاي شمالي و ساير نقاط جهان قرار گرفت و پيامدهاي مثبتي را به همراه داشت. البته كساني هم بودند كه از كاربرد اين تئوري در مدارس انتقادهاي فراواني نمودند به هر حال تأثير مثبت اين تئوري بر فرآيندهاي آموزشي در مدارس به راحتي قابل انكار نيست.
2-3- نظريه هاي مختلف در ارتباط با هوش
اين نظر كه انسان داراي توانايي هاي ذهني قابل اندازه گيري است، حداقل به كتاب فرانسيس گالتون[1] در سال 1869 با عنوان « نبوغ ارثي » بر مي گردد. نظريهي گالتون مبني بر اينكه براي توانايي هاي ذهني افراد محدويت هاي متفاوتي وجود دارد، سر آغاز نظريهي روان سنجي جديد در ارتباط با توانايي هاي ذهني بود. (پلامین[2]، 1988)
[1] . Frances Gatton
[2] . Plomin
مباني نظري ابعاد هوش چندگانه
مباني نظري ابعاد هوش چندگانه_1601396679_42914_8524_1905.zip0.13 MB |