توضیحات :
مبانی نظری باورهای فراشناختی در 31 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.
بخشی از متن :
باورهای فراشناختی
در سال های اخیر فراشناخت به عنوان یکی از پیش بینی کننده های آشکار در مورد تکلیف پیچیده به شمار می آید. واژه فراشناخت نخستین بار توسط فلاول[1] (1979) به کار برده شد، که به فرآیند تفکر در باره تفکر و دانش در مورد اینکه «چه می دانیم» و «چه نمی دانیم» اطلاق می شود. مطالعه فراشناخت ابتدا در حوزه روانشناسی رشد و بعد در روانشناسی حافظه، سالمندی و عصب روانشناسی مطرح شد (وینمن[2]،2010، به نقل از فخری، 1391). فراشناخت یک مفهوم چند وجهی است که شامل دانش (باورها)، فرایندها و راهبردهایی است که شناخت را ارزیابی، نظارت و یا کنترل می کنند (عاشوری، 1388).
الگوهاي تفكر منفي بر اساس عادات شناختي خودكار، قديمي و جا افتاده اي قرار دارد كه اغلب به صورت نشخوار ذهني جريان دارد و به طور ناكارآمدي براي اجتناب از افسردگي يا موقعيت هاي مشكل ساز زندگي فراخوانده مي شوند. نشخوار ذهني براي دوري از اضطراب و يا افسردگي انتخاب مي گردد. نشخوار ذهني افراد را بيشتر مضطرب و نگران مي سازد. معمولا افراد بیمار براي رهايي از اضطراب به نشخوار ذهني پناه مي برند. البته پاسخ هيجاني به اضطراب و افسردگي به دو صورت است : ياحواس پرتي (توجه برگرداندن)، و يا نشخوار فكري. نشخوار فكري به عنوان اشتغال دائمي به يك انديشه يا موضوع و تفكر درباره آن شناخته مي شود (آزادی، 1393).
نشخوار فكري طبقه اي از افكار آگاهانه است كه حول يك محور مشخص و معمولي مي گردد، بدون آنكه تقاضاهاي محيطي فوري، وابسته به آن ها باشد و جنبه تكراري دارند. بر علل و نتايج علائم متمركزند و مانع حل مسئله ناسازگارانه شده و به افزايش افكار منفي مي انجامد. افكار ناخواسته يا مزاحم، مشكل اصلي افراد مضطرب است، زيرا احساس تهديد و هيجان منفي براي آن ها دائمي شده است. علت اينكه افراد، از سبك هاي مختلف براي مقابله با افسردگي و اضطراب استفاده مي كنند اين است كه شخصيت ها متفاوت است. اين گونه سبك پاسخ به اضطراب باعث به طول انجاميدن نشانههاي اضطراب و شدت يافتن آنها ميشود. اين نوع سبك مقابله، از ديدگاه روانشناسان، مقابلهاي ناكارآمد و ناسازگار است، زيرا به حل مشكلات كمك نميكند و باعث بدتر شدن اوضاع رواني و خلقي فرد ميشود. سبك نشخوار ذهني در پاسخگويي به اضطراب، روشي است كه براثر عادت ايجاد شده است و ميتوان آن را تغيير داد. طبق اين مدل، فرد مضطرب در مجادله بين ترس از اينكه اضطراب غيرقابل كنترل است و عقيده بر اينكه اضطراب از او محافظت ميكند، قفل شده است (محمدخانی،1387).
در واقع از طريق نشخوار ذهني، شخص خود را در معرض رويارويي هاي متعدد با محرك استرس زا قرار مي دهد. بدين ترتيب، نشخوار ذهني، مي تواند باعث ايجاد نوعي استرس مزمن در فرد گردد. پيامدهاي منفي نشخوار ذهني افسردگي زا شامل:
1- عاطفه منفي؛
2- علائم افسردگي شديدتر و طولانيمدت؛
3- تفكر داراي سوگيري منفي؛
4- كمبود انگيزه؛
5- اختلال در تمركز و شناخت؛
6- افزايش استرس (شاملو،1388).
باورهای فراشناختی یعنی اینکه فرد به دنبال حالت افسردگی و غمگینی، رفتارها و افکاری را نشان میدهد که توجه او را به سمت علائم افسردگی جلب میکند. مثلا فرد به دنبال رخداد حالت افسردگی در گوشهای مینشیند و با خود چنین میگوید فقط من هستم که به این حالت گرفتار شده ام. نتیجهی افسردگی من چه خواهد شد؟ اگر از این حالت در نیایم چه اتفاقی میافتد. این گونه سبک پاسخ به افسردگی باعث به طول انجامیدن نشانههای افسردگی و شدت یافتن آن ها میشود. این نوع سبک مقابله، باعث بدتر شدن اوضاع روانی و خلقی فرد میشود.تحقیقات نشان داده است که زنان بیش از مردان به نشخوار فکری گرفتار میشوند و شاید این یکی از علل شیوع افسردگی در زنان باشد (سالاری فر و پوراعتماد،1390).
باورهای فراشناختی مثبت ومنفی
مدل فراشناختی دو نوع باور فراشناختی را شناسایی کرده است: باورهای فراشناختی مثبت، باورهایی هستند که به فواید و سودمندی های درگیر شدن در فعالیت های شناختی خاص مانند نگرانی، نشخوار فکری[3]، پایش تهدید[4] و... مربوط می شوند مانند (نگرانی درباره آینده به من کمک می کند تا از خطر اجتناب کنم). باورهای فراشناختی منفی باورهایی هستند که به کنترل ناپذیری، اهمیت و خطرناک بودن افکار و تجربه های شناختی مربوط می شوند. مثلأ اگر افکار خصمانه ای داشته باشم، ممکن است بر خلاف میل خود به آنها عمل کنم (ولز[5]،2009).
باورهای فراشناختی پیش بینی کننده ی تجربه احساسات منفی، مانند اضطراب و افسردگی هستند، همچنین پژوهش ها نشان می دهند که باورهای فراشناختی مثبت و منفی ممکن است سبب تداوم نگرانی شوند (پورنامداریان و همکاران،1390) .
دررویکرد فراشناختی، باورهای فراشناختی، کلید و راهنمایی است که شیوه پاسخدهی افراد به افکار منفی، باورها، علائم و هیجان ها را تحت تأثیر قرار می دهد و نیروی محرکه ای در پس الگوی تفکر مسموم (سندرم شناختی- توجهی) است که به رنج روانی و هیجانی می انجامد. نظریه فراشناختی بر این اصل استوار است که بر خلاف شباهت های بنیادی در سازوکارهای آسیب شناختی اختلال های روانشناختی مختلف، هر اختلال محتوای خاص خود را در سطوح شناختی و فراشناختی دارد (ولز،2009).
اختلالات روانی زمانی به وجود می آیند، که سبک تفکر و سازگاری فرد بی اختیار به تأکید و تقویت پاسخ های هیجانی پیش می رود که بیشتر از همه ناشی از تکرار تفکر (نشخوار فکری ونگرانی) است (اسکریج [6]،2010، به نقل از آهنی،1392).
در این رابطه شوارزوکلور[7] (1998) بیان می کنند که مردم احساساتشان را به عنوان اطلاعاتی برای ارزیابی ها و قضاوت ها به کار می گیرند، بنایراین ارزیابی های منفی باعث نابسامانی روانی و نداشتن عملکرد صحیح می شود. برطبق نظریه فراشناخت در اختلال روانشناختی، فراشناخت ها مؤلفه های حساسی در پیش بینی و ایجاد علائم روانشناختی هستند (یلماز و همکاران[8]،2011، به نقل از آهنی،1392).
الگوهای باورهای فراشناختی
الگوی سندرم شناختی- توجهی (CAS)
رویکرد فراشناختی بر این باور است، که افراد به این دلیل در دام ناراحتی های هیجانی گرفتار می شوند که فراشناخت های آنها به الگوی خاصی از پاسخ دهی به تجربه های درونی منجر می شود که موجب تداوم هیجان منفی و تقویت باورهای منفی می شود. این الگو نشانگان شناختی – توجهی (CAS)[9] خوانده می شود که شامل نگرانی، نشخوار فکری، توجه تثبیت شده و راهبرهای خودتنظیمی یا رفتارهای مقابله ای ناسازگارانه است (یلماز و همکاران[10]، 2014).
الگوی ولز و پاپاجيورجيو
پاپاجيورجيو[11] و ولز (2004)، يك الگوي فراشناخت باليني را در مورد نشخوار ذهني و افسردگي پيشنهاد كردهاند. آنها معتقدند كه باورهاي فراشناختي مثبت در مورد نشخوار ذهني منجر به ابقاي آن ميشود. به عبارت ديگر، وقتي نشخوار ذهني به كار ميافتد، ابتدا فرد آن را به عنوان يك فرايند كنترلناپذير و آسيبزننده ارزيابي ميكند. اين امر منجر به پيامدهاي بين فردي و اجتماعي شده و در نهايت باعث به كار افتادن باورهاي فراشناختي منفي در مورد نشخوار ذهني به افسردگي ميشود. دستور العمل نشخوار ذهني در افراد افسرده، باعث افت خلق و حل مسئله در اين افراد شده و دستور العمل پرت كردن حواس نيز خلق و حل مسئله آنها را بهبود نمي بخشد. وقتي باورهاي نامعقول به سراغ ما مي آيند ما دچار پيامد هاي بد هيجاني مي شويم (مانند افسردگي،خشم،اضطراب) و اين پيامد هيجاني بد، در ادراك ما اخلال ايجاد مي كند و در چنين مواقعي شاهد برخي افكار ثابت، نشخوار ذهني مستمر و وارسي هاي مكرر مي شويم. با توجه به اين مسئله مي توانيم بگوييم پيامد هاي هيجاني منفي در صورت كنترل نشدن بر نظام فكري ما تاثير گذاشته و باعث ايجاد پيامد هاي هيجاني بدتر در ما مي شوند.سبك هاي هيجاني متفاوت، موجب مي شودكه ما نشخوار ذهني رابراي پاسخ به اضطراب وافسردگي انتخاب كنيم. ظهور نظريه هاي شناختي در آسيب شناسي رواني به افزايش علاقه به ويژگي هاي شناخت و تنظيم آن منجر گرديده است. ولز و ماتئوس نظريه ي كنش اجرايي خود نظم بخش [12] اولين نظري هاي است كه نقش فراشناخت را در سبب شناسي و تداوم اختلالات رواني مفهوم سازي كرده است. بر اساس نظريه ي كنش اجرايي خودنظم بخش اختلالات روان شناختي وقتي تداوم مي يابند كه راهبردهاي مقابله اي ناسازگار مثل تفكر درجاماندگي، نگراني، نشخوارذهني، پايش تهديد، اجتناب و سركوبي فكر، اصلاح خودباورهاي ناكارآمد را با شكست مواجه مي سازد و دسترسي به اطلاعات منفي در مورد خود را افزايش مي دهد. به عبارت ديگر مي توان گفت بر اساس اين نظريه، اختلال رواني فعاليت يك سندرم كلي شناختي توجهي است كه از دانش فراشناختي فرد ناشي مي شود و در موقعيت هاي مشكل زا فعال شده و پردازش مي شود (عاشوری، 1388).
[1]- Felaven
[2]- Vietman
[3]- rumination
[4]- threat monitoring
[5]- Velz
[6]- Scragg
[7]- Schwar&color
[8]- Yilmaz et al
[9]- cognitive attention syndrome
[10]- Yilmaz et al
[11]- Papa Jior Jior
[12]- Self-Regulatory Executive Function Mode
مبانی نظری باورهای فراشناختی_1599448123_42669_8524_1489.zip0.09 MB |