توضیحات :
مبانی نظری پیشینه تاریخی وجغرافیایی سیستان در قالب Word قابل ویرایش.
بخشی از متن :
اشاره به پیشینه تاریخی وجغرافیایی سیستان
1-2-1 جغرافیای سیستان
سیستانِ کنونی، در جلگه ی پست و همواری در منتهی الیه مرزشرقی کشور ایران بین 30 درجه و18 دقیقه تا31 درجه و 20 دقیقه عرض شمالی و 61 درجه و 10 دقیقه تا 61 درجه و 50 دقیقه ی طول شرقی از نصف النهارگرینویچ قرار دارد. و حد شرقی آن در امتداد رودمرزی هیرمند، مرز ایران وافغانستان را تشکیل می دهد.[1] سیستان از شمال ومشرق به افغانستان، از جنوب به شهرستان زاهدان، از مغرب و شمال غربی به کویر لوت و شهرستان بیرجند خراسان محدود است. جلگه سیستان، قسمتی از جلگه ی وسیع هیرمند است که قسمت عمده ی آن در خاک افغانستان و قسمت کوچکی از آن در خاک پاکستان است. سیستان در بیشترین طول و عرض خود به ترتیب 171 و 168 کیلومتر است.[2]
مرز طبیعی شمال سیستان با افغانستان قراردادی است و تقریباً از وسط چاله ی« هامون صابری» تا حدود کوه« چاه شور» و «دربند باد» ادامه دارد. ومرز جنوب سیستان را «دره حرمک» و کوه«ملک سیاه» تشکیل می دهد و مرز طبیعی غرب سیستان را کوهپایه های «چهل دختر» و کوه«پلنگان» مشخص می کند که ارتفاع آن ها بین 1500 تا 2000 متر است.[3]
اما سیستان در قرون اول هجری دارای وسعت بیشتری نسبت به سیستان کنونی بوده است چنانکه ابو اسحاق ابراهیم اصطخری مولف کتاب المسالک والممالک چنین می گوید:
جانب شرقی سیستان، بیابان مکران است و زمین سند و قسمتی از اعمال مولتان و جانب غربی آن، خراسان و بعضی از اعمال هندوستان و جانب شمالی آن، زمین هندوستان و جانب جنوبی آن بیایان های سیستان وکرمان بوده است.[4]
ابوالقاسم محمد بن حوقل بغدادی در کتاب صورة الارض نیز نظرفوق را تایید می کند:
سیستان با منضمات آن محدود است از مشرق به بیابان واقع در کرمان و سرزمین سند و سیستان و قسمتی از اعمال ملتان؛ و از مغرب به خراسان و بخشی از اعمال هند؛ و از شمال به سرزمین هند؛ واز جنوب به بیابان واقع در میانه ی سیستان و کرمان.[5]
سیستان در نیمه ی اول قرن هفتم(هجری قمری) نیز وسعت زیادی داشت و ایالت قهقستان تا ترشیز(سبزوار امروزی) تابع آن بود.[6]
در قرن یازدهم(هجری قمری) سرحد شرقی سیستان، از کشمیر تا ساحل دریای هند وحد غربی آن غربی تا کرمان و حدشمالی اش اسفزار(سبزوار هرات)و حد جنوبی آن سند بود.[7]
منظور از سیستان در این رساله محدوده ای است که اصطخری و ابن حوقل مشخص کرده اند.
2-2-1 شهرهای سیستان در قرون آغازین هجری قمری
بر اساس گزارش منابع جغرافیایی و تاریخی، سیستان دارای شهرهای زیادی بوده و در بسیاری از این بلاد دارای عالمان برجسته ای بو ده است، شهرهای زیر عبارتند از:
- بُست: این شهر از بزرگترین بلاد سیستان بوده و دارای عالمان بسیاری بوده است و در زمان حال جزء کشور افغانستان است ودر فاصله بین هرات و غزنه و نزدیک رود هیرمند قرار دارد.[8]
- زَرَنج: این شهر که امروزه آن را «زابل» می گویند در گذشته از آبادترین شهرهای سیستان بوده است به گونه ایی که مسجد جامع آن محور شهر بوده و اطراف آن تعداد بسیاری از مغازهای بازار وجود داشته است این شهر هم مانند « بُست» دارای عالمان سرشناسی بوده است.[9]
- رخّج (قندهار امروزی): این سرزمین در قرون اول هجری متعلق به سیستان بوده است، اما اکنون جزء کابل افغانستان است.[10]
علاوه بر این شهرها، سیستان دارای بلاد دیگری بوده است که به نام آنان اکتفا می کنیم: «نِه و طاق و قرنين و خواش و فره و كِسّ و جزه و روذان و سروان و صالقان و بغنين و درغش و تلّ و بشلنك و بنجواى و كهك و غزنة و قصر و سيوى و اسفنجاى و جامان و ماهکان وأَسْفِزَار»[11]
سیستان در کتب تاریخی و جغرافیایی به «سجستان» و « سجزّ» تعبیر شده است و مردمان این دیار را با نام های «سجستانی» یا« سجزّی» خوانده اند.[12]
وجه نامگذاری سیستان
مولفان تاریخ سیستان و احیاء الملوک درباره علت نامگذاری این سرزمین به سیستان چنین می نویسند:
«ضحاک مهمان گرشاسف بود چون مست شد یاد شبستان خود کرد و گفت: شبستان خواهم و حرم سرا؛ و حرم سرای ضحاک درایه [بود]که سرزمین بیت المقدس بود. گرشاسف در جواب گفت: اینجا شبستان نیست سیوستانست. و سیو به اصطلاح آنجا مرد مردانه را گویند و به کثرت کفتگو تبدیل به سیستان گشت. و در آن روزگار در سیستان مردان کاری بسیار بودند و ضحاک گفت: ای پهلوان راست گفتی اینجا که مائیم سیوستانست نه شبستان».[13]
4-2-1 پیشینه اعتقادی سیستان تا زمان ورود اسلام به آن جا
دین های رایج در سیستان از آغاز تا ورود اسلام عبارتند از: آیین های اولیه ی آریایی ها( دیو پرستی و مهر پرستی)، زرتشتی، یهودی، مسیحی، اسلام.
الف: آیین های اولیه
مردم سیستان در دورهی باستان، دین ساده آریایی، طبیعت پرستی داشتند تا آنکه آریایی ها یا سکایان سیستان از مراحل بدوی تعدد آلهه و پرستش اصنام، به تدریج به یکتا پرستی و اعتقاد به توحید جلب شدند، چون بعضی از عوامل موجود به نام «دیو» یا «دروغ» موجب رنج و بدبختی می شدند، در برابر آن «اهورا» یعنی روح روشن و پاک و موصوف به حکمت و خرد ( مزدا) و مسبب سعادت و خیر و برکت، مورد علاقه و احترام عموم واقع شد.[14]
در سال 1935م. سنگ نوشته ای از دوران خشایار شاه(486-465ق.م) درباره ی « دیوپرستی» کشف شد، از این رو می توان استناد کرد که تا سده ی پنجم پیش از میلاد، آیین دیو ها در ایران از جمله سیستان رواج داشت و شاه مزبور ناگزیر شد با « دیو پرستی» مبارزه کند.[15]
هنگامی که آیین آریایی در ایران گسترش یافت، اعتقاد اولیه ی آنان به عناصر طبیعی، صدها سال در برخی مناطق ایران دوام یافت. پس از اینکه آیین « مهر پرستی» جانشین آن گردید، این رسم سده ها در هند و بعضی نقاط ایران از جمله سیستان پا بر جای ماند. زمانی که آیین مزدایی در مقابل مهر پرستی قد عَلَم کرد اختلاف عقیده بین پیروان دو آیین به وجود امد که مزدا پرستی نتوانست تا مدتی در کلیه ی نقاط ایران گسترش یابد و معتقدان آیین مهر پرستی، سده ها در نقاط مختلف ایران به رسوم باستانی خویش باقی ماندند.[16]
در «دهانه غلامان»[17] سیستان آثار معبدی از دوره ی هخامنشی کشف گردیده است که در آن اعمال مذهبی در دو بخش؛ یعنی مراسم آتش و قربانی اجرا می شد. بنابراین می توان گفت که در سیستان نیز آیین مهر پرستی رواج داشته است.[18]
در کاوشهای سیستان خصوصاً «شهر سوخته»[19] و «دهانهی غلامان» کم و بیش آیین اقوام این سرزمین معلوم گردید. خصوصاً طرز دفن مردگان که از اوایل هزاره ی چهارم قبل از میلاد دوران تحولی را طی نموده است. علاوه بر کشف گورهای متنوع، اشیای مختلفی شامل: سفال، اشیای استخوانی، فلزی، سنگی، پارچه، مجسمه های انسان و حیوان نیز کشف شد که هنگام دفن در کنار مردگان قرار می دادند.[20]
با مطالعه ی اشیای مزبور و موراد استفاده ی آن می توان وجه تشابهی میان عقاید اقوام این منطقه با آداب و رسوم کهن قوم آریایی پیدا کرد. پرستش عناصر و موجودات طبیعی در هزاره های بعد، از رونق نیافتاد. کشف مجسمه های سفالین، گلی وفلزی گاو، گوزن، بز کوهی، اسب، گراز، سگ، حتی انسان نمونه ی بارزی از مظاهر این آیین کهن در سیستان است که هر یک را به منظور خاصی می ساختند و در کنار مردگان می گذاشتند. مثلاً مجسمه ی سفالین، گلی و مفرغی از جمله پیکره مفرغی زنی پیدا شد که الهه ی باروری و حاصلخیزی و برکت و زناشویی بوده است.
نوع دیگر بدست آمده، مجسمه های متعدد گاو نر کوهان دار است که با شکل های مختلف از سفال و گل ساخته شده است. گاو از نظر اقوام حشم دار از مظاهر برکت، نیرو و فراوانی محسوب می شد و گاو نر در مذهب « مهر پرستی» واجد اهمیت بود و در معابد آنان همیشه مظهر « مهر» را سوار بر گاو نر یا درحال کشتن آن نشان می دادند که از ریختن خون این حیوان زمین بارور خواهد شد. همین معتقدات که ریشه و پایه ی کهن دارد، در آیین قدیم آریایی ها و اقوامی که پیش از آنان در ایران بودند به صورت ابتدایی وجود داشت. با توجه به کشف مجسمه ها و اشیای متعدد در نواحی مختلف سیستان و همچنین طرز تدفین مردگان، می توان گفت که آیین مهر پرستی تا مدت طولانی در نزد اقوام این سرزمین دوام داشت. ولی نمی توان درباره جزئیات این موضوع نظر قطعی ابراز داشت[21]
ب: زردتشتی
در ایران پیامبری با نام ویچ یا « ایرین ویجه» ظهور کرده بود که مردم او را « زراتو شترا» می گفتند؛ لذا دین ملی ایرانیان پیش از اسلام از نام وی « زرتشتی» نام گرفت.
زرتشت از مردم سکایی ( نیاکان سیستانیان) بود. دلیل این نظر زبان اوست که زبان« گاثا» و « یشت ها» و «اوستا» می باشد، زرتشت در خراسان بزرگ که شامل ماوراء النهر، ترکستان، روسیه، افغانستان، سیستان، سمنان و حدود گرگان امروزی است، نشو و نمو یافت و در حمایت پادشاه آن سامان که از پرثوها (= دودمان پارثها) و از مهر پرستان بود به نشر آیین خود پرداخت.[22]
زرتشت از بیست تا سی سالگی عمرش را در شکاف کوهی گذرانید. عده ای بر این باورند که در این مدت به بررسی ستارگان می پرداخت و چون وسیله و ابزاری در اختیار نداشت، از شکاف غار به جای دوربین استفاده کرد و بدین طریق بر گردش و وضع ستارگان نظاره داشت و بر دیوار همان غار نقشه های متعددی از مشاهدات خود ترسیم نموده است. زرتشت دنباله مطالعات و بررسی های خود را در سیستان ادامه داد و با تهیه ابزار ستاره یابی به تحقیقات خود جنبه علمی بیشتری داد.[23]
[1]. افشار سیستانی، ایرج، سیستان نامه، پیشین، ج2، ص1193
[2]. همان.
[3]. همان.
[4]. اصطخري، أبو اسحاق إبراهيم بن محمد الفارسي، المسالك والممالك، القاهرة، ناشر: الهيئة العامة لقصور الثقافة، ص 192
[5]. ابن حوقل، محمد بن حوقل البغدادي الموصلي، صورة الأرض، محل نشر: بيروت، ناشر: دار صادر، أفست ليدن، سال نشر: 1938 م ، ص 150
[6]. مستوفی، احمد، شهداد و جغرافیای تاریخی دشت لوت، موسسه ی جغرافیای دانشگاه تهران، دیماه 1351، ص 117
[8]. حازمي، محمد بن موسى الهمداني، زين الدين، الأماكن أو ما اتفق لفظه وافترق مسماه من الأمكنة، محقق: حمد بن محمد الجاسر، ناشر: دار اليمامة للبحث والترجمة والنشر، سال نشر: 1415 هـ، ص 123، ابن حوقل، محمد بن حوقل ، پیشین، ج2 ص414
[9]. حموی، شهاب الدين أبو عبد الله ياقوت بن عبد الله الرومي الحموي، معجم البلدان، مکان نشر: بيروت، ناشر: دار صادر، سال 1995 م، چاپ دوم، ج3 ص 191، ابن حوقل، محمد بن حوقل ، پیشین ص414
[10]. اصطخري، پیشین، ج1، ص85،
[11]ابن حوقل، محمد بن حوقل، پیشین، ج2 ص414، اصطخری، پیشین، ص83، حموی، شهاب الدين، پیشین، ج1، ص178
.[12]حموی، شهاب الدين، پیشین، ص189، اندلسی، عبد الله بن عبد العزيز، معجم ما استعجم من أسماء البلاد والمواضع، محل نشر: بيروت، ناشر: عالم الكتب، سال 1403 هـ، چاپ سوم، ج3، ص724،
.[13] ملک شاه حسین سیستانی ، احیاء الملوک، به اهتمام دکتر منوچهر ستوده، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، 1344، ص 19
.[14]افشار سیستانی، پیشین، ج2، ص1193
.[15]همان
[16]. همان، ص 1194
[17]. دهنه غلامان بازمانده شهری است که روزگاری مرکز اداری-سیاسی والینشین (زرنج) در شاهنشاهی هخامنشی بود، محل دهنه غلامان در حدود ۴۵ کیلومتری شهر زابل و دو کیلومتری روستای قلعه نو است. کاوشها نشان میدهد که این شهر در بخش شمال غرب خود یک نیایشگاه چهارگوش داشته که چهار برج دیدهبانی دارد. برای ورود به این سازه تنها یک در، در ضلع جنوبی تعبیه شدهاست. در بخش شمال دهنه غلامان باستانشناسان ۱۲۰ اتاق در شمال و شرق و ۱۱۰ اتاق در جنوب، ۱۱ اتاق در جنوب کشف کردهاند.( سید سجادی، سید منصور، دهانه غلامان، ناشر، اداره کل آموزش، انتشارات و تولیدات فرهنگی، ص1 – 5)
[18]. افشار سیستانی، پیشین
[19] . شهر سوخته (Burned City) در ۵۶ کیلومتری زابل در استان سیستان و بلوچستان و در حاشیه جاده زابل - زاهدان واقع شده است. این شهر در ۳۲۰۰ سال قبل از میلاد پایه گذاری شده و مردم این شهر در چهار دوره بین سالهای ۳۲۰۰ تا ۱۸۰۰ قبل از میلاد در آن سکونت داشته اند. تاریخچه این شهر به چهار قرن قبل از میلاد مسیح باز می گردد. افشار سیستانی، پیشین
[20]. افشار سیستانی، همان، ص 1201
.[21]همان
[22]. همان، ص1202
[23]. همان
مبانی نظری پیشینه تاریخی وجغرافیایی سیستان_1597639795_42290_8524_1631.zip0.05 MB |