توضیحات :
مبانی نظری تحقیق راهبرد تصمیم گیری مجدد
تعداد صفحه 57 در قالب Word قابل ویرایش.
بخشی از متن :
راهبرد تصمیمگیری مجدد
مقدمه:
پایه اصلی راهبرد تصمیمگیری مجدد این است که یک فرد در کودکی خود از سوی والدین، نزدیکان و دیگر افراد یک سری پیامهایی دریافت کرده و در پی آن تصمیماتی گرفتهاست و به دنبال آن نمایشنامه زندگی خود را مینویسد. در درمان از مراجع خواسته میشود که به صحنه اصلی که مرتبط با شکل فعلیاش است برگردد و مراجع روی احساسات، رفتار، ارتباطاتی که در آن زمان داشته صحبت میکند و توضیح میدهد و درمانگر به او کمک میکند تا او بتواند تصمیمات جدیدی بگیرد. این راهبرد به فرد کمک میکند تا بتواند داستان جدیدی در مورد زندگیاش بنویسد. درمانگر مسئولیت انجام مراحل را به عهده میگیرد (تا حدی شبیه به رهبر گروه)، امّا مسئولیت انتخابها بر عهده مراجع است. (آلن،2009)
باب و مری گلدینگ از این نظریه پیروی میکنند که وقتی شخص در مورد مشکلی گیر کردهاست این بدان معنا است که دو بخش از شخصیت او با نیروی یکسان به دو جهت مخالف فشار وارد میآورند. نتیجه تنها این خواهدشد که شخص انرژی زیادی را صرف میکند ولی به هیچجا نمیرسد، این وضعیت تنگنا نامیده میشود. گلدینگ نظریهاش را با به تصویرکشیدن تنگناها به عنوان چیزی که بین حالات مختلف من اتفاق میافتد، بسط و توسعه داد. در درمان برطرفکردن تنگناها معمولاً با روش گشتالت، معروف به « روش دو صندلی روبهروی هم » انجام میپذیرد. مراجع بخشهای متضاد خودش را در صندلیهای مختلف تصور میکند، سپس به نوبت خودش هریک از آن بخشها میشود و گفتوگویی را به منظور حل تضاد انجام میدهد. در طی این روند، احساسهای سرکوبشده «کودک» ممکن است اغلب به سطح بیایند. (استوارت و جونز، 1987، ترجمه دادگستر، 1386)
کاربرد نظریه تحلیل تبادلی به همراه تکنیکهای گشتالت با هدف رسیدن به قرار داد مراجع است. این روش خیلی ساده است، ابتدا از مراجعین خواسته میشود تا احساسشان را که تجربه میکنند توضیح دهند و آنها را به زبان خودشان بیانکنند. بعد از مراجع خواسته میشود که شرایط مشابه آن در کودکی داشته را توضیحدهد. فرض این فرآیند ایناست که در شرایط پراسترس مردم راههای آشنای دیدن دنیا را تجربه میکنند و الگوهایی را که به موازات تصمیمات گذشتهشان است را دوباره عمل میکنند. بعد از اینکه با صحنه نمایش اوّلیه تماس ایجاد شد، تکنیکهای گشتالت برای بیان احساسی که در ابتدا حل نشده بودند، مورد استفاده قرار میگیرند. نتیجه این فرآیند درمان و رشد شخصی فرد است. اغلب مراجعین برای درک عینی شرایط اصلی و اینکه چگونه آنها زندگیشان را به پایان رساندن « نمایشنامه اوّلیه » وفق دادهاند، آمده اند. روش تصمیمگیری مجدد برای درمان افرادی که با پیامهای والدی منفی زندگی میکنند، مؤثر است. (سرات، 2002)
چگونگی شکلگیری راهبرد تصمیمگیری مجدد
امروزه 3 مکتب اصلی در تحلیل رفتار متقابل قابل تشخیص است و درمانگران معمولاً از روشهای تلفیقی استفاده میکنند. مکتب کلاسیک که اریک برن ارائه داد، مکتب تصمیمگیری مجدد که باب و مری گلدینگ پایهگذار آن بودند و نظریه تحلیل تبادلی را با روشهای درمانی گشتالت ترکیب کردند. مکتب سوم، مکتب نیروگذاری روانی است که شیف پایهگذار آن بود. در این مکتب مراجع تشویق میشود که به دوران کودکی بازگشت کرده و سپس فرصتی مییابد تا خود را دوباره انجامدهد. (جونز و استوارت، 1987، ترجمه دادگستر، 1386)
تحلیل تبادلی بعد از استقبال مردم در دهه1970، به دلیل زبان اسرارآمیز و ضعف پژوهشی به تدریج جایگاه خود را به عنوان یک نظام رواندرمانی شاخص، از دست دادهاست. با این حال تحلیل تبادلی نیروی مقوله قدرتمندی برای دیدگاههای میانفردی بودهاست. آینده تحلیل تبادلی در ترکیبشدن آن با نظامهای دیگر رواندرمانی نهفته است. تحلیل تبادلی در زوجدرمانی، خانوادهدرمانی اغلب با نظریه سیستمی ترکیب میشود. راهبرد تصمیمگیری مجدد، تحلیل تبادلی را با گشتالتدرمانی پیوند میدهد و بسیاری از تحلیلگران تبادلی خود را با مکتب وجودی ارتباط میدادند. (پروچسکا و نورکراس، 2007، ترجمه سید محمدی، 1389)
شالوده متون تحلیل تبادلی این است که، موضع زندگی هرکس را میتوانیم تغییر دهیم همچون اشخاص این مواضع را با نوعی تصمیمگیری اتخاذ کردهاند. در تحلیل تبادلی به این کار، « تصمیمگیری مجدد» میگویند. یعنی «واقفشدن بر اطلاعات ضبطشده، منسوخداشتن آنها و اتخاذ تصمیمات جدید» (منینگر، 1994، ترجمه فیروز بخت، 1384)
راهبرد تصمیمگیری مجدد
تصمیمگیری مجدد یک روش کمتر شناختهشده ایست که توسط یک مددکار اجتماعی به نام ماری مککلورگلدینگ و شوهر روانپزشک مرحومش، رابرت گلدینگ، در سال 1970 گسترشیافت. درمان تصمیمگیری مجدد( گلدینگ و گلدینگ ، 1979، 1989) تلفیقی از تحلیل تبادلی اریکبرن و گشتالتدرمانی پرلز است. تحلیل تبادلی یادگیری عاطفی اوّلیه (تصمیماتکودکی) را در میان بافت یک پاسخ کودکی به امرونهیهای والدین نگاه میکنند. امرونهیهای والدینی، پیامهای کلامی و غیرکلامی والدین هستند.(برای مثال: خودت نباش، انجام نده، فکر نکن، لایق نباش، باهوش نباش و غیره) بچهها به شکل عاطفی پاسخ میدهند و سپس تصمیماتی را شکل میدهند. (ارزیابی تمامیتخواه از خود در تعاملات) (برای مثال، من هیچ نیرویی ندارم، من به اندازه کافی خوب نیستم، من لیاقت زندگی با خودشان ندارم، من ارزش دوست داشتن ندارم، من نمیتوانم اعتماد کنم) که آنها تا بزرگسالی حمل میکنند. من تصمیمات و ارزیابیها از زندگی اغلب رشد میکند. در واکنش به دردهای روانی مزمن بزرگسالی به چنین ارزیابیهایی از خود میرسند که: من امنیت ندارم، من در رنج و زحمت هستم، من تحت کنترل نیستم، چنین ارزیابیهایی از خودکاری در بزرگسالی میشوند و واکنشهای بزرگسالی را به محیط بدون آگاهی شکل میدهد. (آشکارشدن در نمایشنامههای بزرگسالی) تصمیمگیری مجدد به درمانگر کمک میکند تا این ارزیابیها از خود تعاملات در حال حاضر را تعیینکند و جستوجو کند نشانههای موجود را که این تصمیمات و عواطف تحت تأثیر آن را بیانکند. بعد از اینکه درمانگر بتواند ارزیابیهایی از خود در تعاملات را مشخصکند، سپس درمانگر از بیمار میخواهد به زمانی برگردد که آن ارزیابی خاص از خود در تعاملات را در گذشته تجربه کردهبود. درمانگر آنقدر این سوأل را از بیمار میپرسد تا او را به آن زمان برگرداند. بعد از بازگشت آگاهانه به آن سن، سپس درمانگر از بیمار میخواهد که روی احساسات مختلف زیاد (ترس، اندوه، عصبانیت، گناه و غیره) مربوط به آن حادثه تأمل کند. بیمار تشویق میشود تا با منع (شخص یا حادثه) در صندلی خالی گشتالتدرمانی پرلز صحبتکند یا هرحادثهای که بیمار را برای صحبتکردن با منع مثل اینکه در اتاق حاضر وجود دارد، تشویق میکند. این کار به بیمار کمک میکند تا مسائلی را که قبلاً به طور کامل انجام نداده به انجام برساند. (برگر، 2006)
بعد از اینکه با استفاده از صندلی خالی مکالمهای صورتگرفت، باید این کار ناتمام با «گفتن خداحافظ» پایان پذیرد. اگر فرد نتواند احساسات بیاننشده خود چون: رنجشهای قدیمی، ناکامیها، آزردگیها، احساسات گناه و حتی عشقی را که نتوانست بر زبان بیاورد را بگوید، از رشد و پیشرفت آتی وی جلوگیری میکند تا یک ارزیابی جدیدی از خود در تعاملات (یک تصمیمگیری مجدد) بسازد، به عبارت دیگر من کنترل دارم، من به اندازه کافی خوب هستم، من خوبم، من سالمم و غیره. (کلگ، 2004)
گلدینگ و گلدینگ (1997) در پشت این مداخلات چندهدف واضح دارند: آنها میخواهند صحنهای را بیآفرینند که به جای اینکه با تراژدی به انتها برسد، پایان خوبی داشتهباشد. همچنین از نظر آنان نکته قابل تأمل در ایناست که مراجع تصمیم بگیرد که دیگر زندگیاش را تغییردهد. اگر آنها (درمانگر) احساس کند که مراجع به جای آنکه سعی در تصمیمگیری جدید در زندگیاش داشتهباشد، از دیگران عیبجویی کرده و آنها را سرزنشکند و بخواهد رفتار دیگران را عوضکند آنها میفهمند که جلسات آنها درمانبخش نبوده است.
اصولکلی راهبرد تحلیل تبادلی:
تحلیل تبادلی، یک روانشناسی اجتماعی و نیز روشی برای بهبودبخشیدن به ارتباطات است و در حقیقت یک تئوری جهانی ارتباط برای انواع گوناگون فرهنگ هاست. همچنین در این نظریه تلاش میشود، اشخاصی که تحت درمان قرار میگیرند به درجهای از رشد شخصی برسند که بتوانند راه حل مشکلاتشان را خودشان بیابند. (انجمن تحلیل ارتباط محاوره ای، 2008، نقل از جوادی)
کوری معتقد است تحلیل تبادلی به منزله یک روش درمان تعاملی است که بر جنبههای شناختی، عقلانی و رفتاری در فرآیند درمان تأکید میکند و هدف آنها افزایش آگاهی و توانایی فرد برای تصمیمگیری و تغییر جریان زندگی خود است. (کوری، 1994، نقل از یوسفی و همکاران،1390)
اریکبرن در دهه 1950، نظریهاش را درباره تحلیل تبادلی پروراند، او میگفت ارتباط کلامی خصوصاً از نوع رودرروی آن، محور روابط اجتماعی انسان و همچنین محور روانکاوی است. برای برن نقطه شروع وقتی بود که دو نفر به هم میرسند و یکی از آنها سر صحبت با دیگری باز میکند. او این مواجهه را محرک رفتار متقابل میدانست و واکنش طرف مقابل را پاسخ رفتار متقابل شخصی که محرک را میفرستد، کنشگر است و فرستندهی پاسخ، پاسخگر به این ترتیب تحلیل رفتار متقابل، روش بررسی این رفتار متقابل است که « من با تو کاری میکنم و تو در جوابم کاری میکنی » (فیروز بخت، 1388)
زمانی که برن ( 1970-1980 ) تصمیم گرفت به درمانجویان خود و نه معلمانش گوشکند، به طور تصادفی به پدیده ارتباط مردم به صورت والد، کودک و بالغ دستیافت. برن در زمان مناسب در جریان درمان پرسید: کدام جز درمانجو حرف میزند، پسر بچه یا مرد عاقل و بالغ؟ در همان لحظه با پرسیدن این سوأل، تحلیل تبادلی متولد شد. (پروچسکا، 2007، ترجمه سید محمدی، 1389)
و...
فهرست مطالب :
راهبرد تصمیم¬گیری مجدد
مقدمه
چگونگی شکل¬گیری راهبرد تصمیم¬گیری مجدد
راهبرد تصمیم¬گیری مجدد
اصول¬کلی راهبرد تحلیل تبادلی:
الگوی حالات من (والد-بالغ-کودک)
گشتالت¬درمانی
مفهوم نمایشنامه زندگی
تصمیمات
تنگناها و تصمیمات مجدد
توالی فرآیند تصمیم¬گیری مجدد:
مثلث نمایش کارپمن
اصول کلی راهبرد تصمیم¬گیری مجدد
بازدارنده¬ها
نکن
وجود نداشته¬باش
صمیمی نباش
مهم نباش
بچه نباش
بزرگ نشو
موفّق نباش
خودت نباش
عاقل و سالم نباش
تعلّق نداشته باش
فکر نکن
سایق¬ها
قراردادها
قرارداد با مراجعین بی¬میل و اجباری:
نوازش¬ها :
تحقیقات انجام¬شده در داخل کشور
تحقیقات انجام¬شده در خارج از کشور
منابع فارسی
منابع انگلیسی
مبانی نظری تحقیق راهبرد تصمیم گیری مجدد_1596528315_42059_8524_1188.zip0.08 MB |