توضیحات :
پیشینه و مبانی نظری تنوع فرهنگی در قالب Word قابل ویرایش. تعداد صفحه : 86
فهرست مطالب :
تنوع فرهنگی
- ادبیات
- 2-1 فرهنگ
- 2-2 شهروندی فرهنگی
2-3 تنوع فرهنگی
2-4 ابعاد تنوع فرهنگی
2-4-1 زبان
2-4-2 مذهب
2-4-3 قومیت یا نژاد
ابعاد تنوع قومی
2-4-3-1 آداب و رسوم
2-4-3-2 غذا
2-4-3-3 پوشش
2-4-3-4کالاهای مادی
2-4-4 سیاست های چند فرهنگی
2-4-5 مهاجرت
2-4-5-1 تفاوت مهاجرتهای داخلی با خارجی
2-4-5-2 انواع مهاجرتهای بینالمللی
- پیشینه تحقیق
- 3-1 سابقه پژوهشها و مطالعات انجام گرفته داخلی
- 3-1-1 کتاب
- مقاله
- 3-2 سابقه پژوهشها و مطالعات انجام گرفته خارجی
- 3-2-1 کتاب
- 3-2-2 مقاله
- منابع داخلی
- منابع خارجی
بخشی از متن :
تنوع فرهنگی
- ادبیات
ادبیات موضوع شامل تعاریف کلیدی و مهم این تحقیق است که با نگاهی عمیق سعی بر موشکافی لایه های مختلف مفاهیم تحقیق دارد. تعاریف این مفاهیم از نظرگاه محققان متفاوت باعث بوجود آمدن دیدی وسیع درباره ی موضوع شده و خطای کمتری را متوجه می سازد. از این رو در این بخش به بررسی مفاهیمی چون فرهنگ، تنوع فرهنگی، ارکان تنوع فرهنگی، گردشگری، انواع گردشگری و توسعه گردشگری می پردازیم.
2-1 فرهنگ
از آنجایی که سوال اصلی این پژوهش در حوزه ی فرهنگ است، تعریف فرهنگ ضروری است تا بتوان عناصری که باعث تنوع فرهنگی می شود را یافت (Kylmica, 2002: 120). فرهنگ را به آسانی نمی توان تعریف کرد، دست کم بدان علت که در بسترهای گوناگون معانی تفاوت دارد. با این حال می توان گفت که مفهومی که در این باره استفاده می شود، همان مفهومی است که در مردم شناسی فرهنگی یافت می شود. در چنین مفهومی، همه ی انسان ها در آن معنا را می یابند. از این رو برای اندیشمندان گردشگری نیز دارای همین مفهوم است. همه ی انسان ها در جهانی می زیند که به دست خودشان آفریده شده است. فرهنگ، جهان روزمره پیچیده ای است که ما همگی با آن روبروییم و از رهگذر آن به جنبش در می آییم ( ادگار و سجویک، 1388: 365).
واژه ی فرهنگ[1] كه از زبان كلاسيك لاتين ريشه مي گيرد، نخست در آلمان به كار برده شده، اما نه به معناي امروزي بلكه به معني كشت و كار و بهسازي. در واقع يكي از عوامل اساسي كه باعث پيدايش مفهوم تازه اي براي فرهنگ شد، پديد آمدن مفهوم پيشرفت در تاريخ بود. در دوره رنسانس بر خلاف دوره هاي پيش اين احساس در افراد به وجود آمد كه انسان ناخواسته به چيزهاي بزرگ و تازهایي دست يافته و پيشرفت زيادي كرده و علت آن هم خرد ورزي و همه گير شدن روشن انديشي بود (آشوری، 1380: 35- 37).
هر گروه از انسان ها كه زمان قابل توجهي را با هم سپري كرده باشند، به افراد اجتماعي تبديل مي شوند و شيوه هاي اجتماعي شده ی رفتار و عملكرد آنها به فرهنگ شان شكل مي دهد. وابستگي هاي فرد به محيط اطرافش، گروه، شيوة زيستن و نگرش اش به جهان، همه و همه عواملي هستند كه موجب مي شوند فرهنگ آن شخص به شيوة خاصي شكل يابد. ارزش ها، هنجارها و پيش فرض هايي كه در زيربناي هر فرهنگي دربارة زندگي وجود دارند در پيوند با شرايط محيطي، در تعيين فرهنگ، نقش مهمي دارند و علاوه بر آن، بر ا لگوهاي ارتباطي و رفتاري كه در بين اعضاي محيط وجود دارد تأثير مي گذارند (صالحی، 1388: 16). بنابراین فرهنگ در واقع همه چیز و همه بخش هاي زندگی که توسط انسانها بوجود آمده است را در برمی گیرد. مارتین به عنوان یک جامعه شناس فرهنگی ، فرهنگ را شامل تمامی محتواهاي فکري و ارزشی که زندگی انسانی را از زندگی حیوانی متمایز و برجسته می سازد، می داند و این خانواده[2] ، اقتصاد[3] ، تکنیک[4] ، دولت[5]، سیستم دفاعی ........ را نیز در بر می گیرد ( مارتین، 1976)[6] و ( ریجوی، 1983)[7]به عنوان متخصص گروه های هاي اجتماعی ، فرهنگ را به عنوان یک مجموعه و ذخیره از اطلاعات تعریف می کند ، اطلاعاتی که گروه سازماندهی نموده است و در قالب الگوهاي مشخص از قوانین، اعتقادات، ارزش ها، سمبل ها مورد استفاده قرار می گیرد تا به زندگی گروهی معنی و مفهوم ببخشد. فرهنگ بنابراین یک سیستم از ایده هاست. فرهنگ، هنجارهاي یک گروه را در بر می گیرد اما به آن محدود نمی شود ( پورقاز و رقیبی، 1389: 2).
اگر چه از فرهنگ به عنوان سبك زندگي انساني ياد مي شود، ولي اين سبك كلي كه از تعاملات انساني شكل مي گيرد و از ارزشها و هنجارهاي گوناگون كه جوهره ي فرهنگ است، ناشي مي شود .(Shahtalebi & et al, 2010: 58) فرهنگ از طرف بشریت، فرد و افراد جامعه خلق می شود. وسعت قلمرو فرهنگ به وسعت تمام حیات انسان است و تمام میراث بشر و اندیشه های او را از آغاز تا به امروز در بر می گیرد (کروبی، 1388: 54). از این رو صد تعریف از فرهنگ تحت شرایط مختلف توسعه یافته است که دانشمندان مختلف روی آن ها کار کرده اند. این محققان همگی دیدگاه های مختلفی در مورد مفهوم و معنای فرهنگ دارند (Reisinger, 2009: 8). هنگام صحبت کردن در مورد فرهنگ، دیدگاه های مختلفی وجود دارد، به طور کلی فرهنگ به مردم کمک می کند تا هویت خود را تقویت کنند (Harris et al, 1991: 206). تا دهه 1950نویسندگان توانستند بیش از 150 تعریف مختلف را براي فرهنگ از کتابهاي دانشگاهی جمع آوري کنند و فرهنگ را در قالب مجموعه اي از باورها یا ارزشها دانسته که به روشهاي زندگی معنی می دهد (کرنگ، 1383). البته مشهورترین تعاریف متعلق به جامعه شناسانی همچون گیدنز[8] و تایلور[9] می باشد. گیدنز فرهنگ را این گونه توصیف می کند: " فرهنگ عبارت از ارزش هایی است که یک گروه معین دارند، هنجارهایی که از آن پیروی می کنند و کالاهای مادی که تولید می کنند. فرهنگ به مجموعه شیوه زندگی اعضای یک جامعه اطلاق می شود، چگونگی لباس پوشیدن، رسم ازدواج و زندگی خانوادگی، الگوهای کاری، مراسم مذهبی و سرگرمی های اوقات فراغت همه را دربر می گیرد" (گیدنز، 1383: 56). ادوارد تایلور هم فرهنگ را کلیت درهم تافته ای می داند که باورها، هنر، اخلاقیات، قانون، آداب و رسوم و هرگونه توانایی انسان را دربرمی گیرد و از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود (Nevers, 1993: 31). همچنین واتسون جامعه شناس غرب در تعریف فرهنگ میگوید: فرهنگ عبارت است ازمجموعهای کلی که دانش، اعتقاد، هنر، قانون، اخلاق، رسوم و هر گونه قابیلیت ها و عادات دیگری را در بر میگیرد که انسان به عنوان عضو از جامعه آنها را فرا چنگ خود می آورد ( سایمون و واتسون، 1389: 5).
در مجموع می توان گفت که آن چه از فرهنگ برداشت می شود، مجموعه ای از آداب و رسوم، عقاید و ارزش هاست که در افراد متفاوت است. امروزه سیاست های کلان اغلب کشورها، به دنبال یک فرهنگ تعریف شده و یکسان است که گاها موجب تضاد و شورش هایی هم می شود. بطور کل مفهوم فرهنگ در دو دسته ی کلی مادی و غیرمادی می گنجد که همگی اکتسابی است و از طریق یادگرفتن به انسان ها منتقل می شود.
همانگونه که بیان شد، دیدگاههاي مختلف، تعاریف گوناگون از فرهنگ مطرح کرده اند. یکی از تعاریفی که از طرف یونسکو درج شده، این است " فرهنگ به مجموعه ي پیچیده اي از خصوصیات رفتاري، فکري، مادي و غیرمادي اطلاق می شود که شاخص یک جامعه یا گروه اجتماعی است و این نه فقط هنرهاي و آثار ادبی، بلکه اشکال زندگی، نوع ساخت و ساز، حقوق و قوانین، نظام هاي ارزشی اعتقادات را در بر می گیرد (پناهی، 1375).
کنار تمام آنچه بیان شد تعریفی که گیدنز و تایلور ارائه کرده اند به موضوع این پژوهش نزدیکتر است و به نوعی تمامی ارکان تنوع فرهنگی مدل مفهومی را دربرمی گیرد.
آقای علی اصغر رضوانی در کتاب جغرافیا و توریسم ارتباط فرهنگ و گردشگری را اینگونه بیان می کند: " منظور از فرهنگ پدیده اي معنوي، هنري و علمی است که شناخت آنها در پیشرفت اقوام و اجتماعات مختلف اثر بسزایی داشته و در عین حال وسیله ای بسیار موثری است که توجه گردشگران علاقمند به مشاهده ی این آثار و فرهنگ قومی را به خود جلب کرده است. جالب است که بدانیم تنها از راه آشنا کردن فرهنگ با یکدیگر است که دشمنی ها به دوستی تبدیل می شوند، این هنر بزرگ از گردشگري یعنی مسافرت به دست می آید (رضوانی، 1388: 51 ). همچنین در شرايط فعلي ، آنچه ما در جهان به آن مشكلات و منازعات فرهنگي مي گوييم، ناشي از ناتواني انسان ها براي تغيير دادن افكار و پيش زمينه هاي فكري شخصي شان است؛ زيرا رشد مهارت هاي چند فرهنگ گرايي در انسان، بدون فهم تفاوت هاي فرهنگي امكان نمي يابد (Teerikangas & Hawk, 2002: 2-4).
2-2 شهروندی فرهنگی
نظریه پردازان اجتماعی اکنون بر این امر تأکید دارند که «در بستر تنوع فرهنگی و جهانی شدن کنونی، مسائل حقوق فرهنگی شهروندان به همان اندازه حقوق سیاسی، مدنی و اجتماعی آنها اهمیت دارد» (Stevenson 2003: 7) . از اینرو، این نظریه پردازان استدلال می کنند که شهروندان باید علاوه بر حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی از حقوق فرهنگی نیز برخوردار شوند (Tuner 1993; Rosh 1992). از این دیدگاه، مفهوم شهروندی فرهنگی در وهله نخست ناظر به تأمین حقوق فرهنگی است. از دیدگاه ترنر و بسیاری از محققان دیگر، «اکنون شهروندی ناظر به تامین حقوق زنان، کودکان، اقلیت ها، اقوام و دیگر گروه های اجتماعی است» (Turner12:1993). این دیدگاهی است پکولسکی از آن به معنای "حقوق فرهنگی" یاد می کند و می نویسد حقوق فرهنگی: «به معنای توجه به حقوق گروه های اجتماعی مانند زنان، کودکان، معلولان، اقلیت ها، مهاجران و دیگر هویت های اجتماعی است.» پکولسکی استدلال می کند که «حقوق فرهنگی در اینجا به معنای پذیرش و به رسمیت شناخته شدن حقوق هویت ها و گروه های اجتماعی بدون وجود مانع در راه بازنمایی این هویت ها، برسمیت شناخته شدن آنها بدون حاشیه ای شدن، پذیرش و ادغام آنها در جامعه بدون عادی سازی تحریف ها و تحقیرهایی که نسبت به آنها ممکن است صورت گیرد، می باشد. این دسته حقوق متفاوت و ورای از حقوق مربوط به داشتن نمایندگی سیاسی، رفاه و عدالت اجتماعی، بلکه بیشتر معطوف به حق داشتن و بازنما ساختن و اشاعه سبک زندگی و هویت فرهنگی شهروندان است(Pakuliski 1997: 80). برخی دیگر نظریه پردازان "احترام به تنوع فرهنگی" را حقوق فرهنگی می دانند (Kellner 1995 McGuigan 1996) . به اعتقاد رناتو روزالدو (1994) شهروندی فرهنگی در عین برخورداری از حقوق مشارکت و حقوق دموکراتیک دیگر برخوردار از "حق متفاوت بودن" است.
معنای دیگر شهروندی فرهنگی، توجه به عامه مردم و در نظر گرفتن معنایی همه شمول از فرهنگ نه محدود کردن آن تنها به فرهنگ نخبگان است. این توجه به معنای عمومی و عامه فرهنگ ناشی رویکرد دموکراتیک غالب در سنت شهروندی است. همانطور که گروسبرگ می گوید: مفهوم شهروندی وابسته به سنت سیاسی است که درصدد درگیر کردن و بسط مشارکت افراد در شکل دادن قوانین و تصمیمات جامعه است. تنها در دوره های مدرن است که این مفهوم شهروندی از مردم تحصیلکرده و نخبه به تمام اعضای یک ملت و عامه مردم گسترش یافته است. « هیچگونه تلاش سیاسی دموکراتیک نمی تواند بدون در نظر گرفتن قدرت عامه به نحو موثری سازماندهی شود(Grossberg 1992: 64) . توجه به مفهوم فرهنگ به مثابه شیوه زیست نه صرفا هنرهای والا و فرهنگ متعالی، به معنای پذیرش معنایی دموکراتیک برای فرهنگ است و عامه مردم نیز در این نگاه صاحب فرهنگ هستند.
[1] Culture
[2] Familiy
[3] Economey
[4] Techniqe
[5] Goverment
[6] Martin
[7] Ridgeway
1Gidenz
2Taylor
پیشینه و مبانی نظری تنوع فرهنگی_1596356393_42000_8524_1128.zip0.10 MB |