توضیحات:
مبانی نظری تحقیق شیوه ها و سبک های فرزند پروری در 21 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.
بخشی از متن :
سبک های فرزند پروری
شخصیتِ اجتماعی و فرهنگیِ فرزندان توسط:
خانواده، مدرسه، دانشگاه، رسانه ها و محیط های اجتماعی دیگر ساخته می شود. یعنی، قاعدتا شکل، فرم و محتویِ هر کدام از این منابع، نسبتا مشابه شکل، فرم و محتویِ شخصیتِ روانی، اجتماعی و هویت فرهنگی جوانان خواهد بود.
این منابع بطور یکسان عمل نکرده و تاثیر یکسانی بر روی افراد جامعه ندارند. در بعضی از افراد، خانواده و در افراد دیگر، مدرسه و یا دانشگاه و در تعدادی دیگر، ممکن است رسانه ها بیشترین تاثیر را داشته باشند. اما همانطوری که تحقیقات نشان می دهند بیشترین تاثیر در روند جامعه پذیری و فرهنگ پذیری انسان، شخصیت روانی و فرهنگی او تا قبل از 6 سال پایه ریزی می شود در نتیجه این زمان را انسان بیشتر در خانواده می گذراند (دادسون، 1972).
در مواقعی که خانواده بتواند با روابط آموزشی صحیح فرزند را به سمت خود جذب کند و در مقابل تاثیر نیروهای دیگر در صورتی که حتی مخالف با فرهنگ رایج خانواده باشند، به حداقل خواهد رسید. و در صورت موافقت نیز تشدید خواهد شد. در صورتیکه خانواده با روابط نا صحیح خود نقش دافعه را نسبت به فرزند داشته باشد، طبیعتا منابعِ دیگر که رابطه ای بهتر و آموزشی تر از خانواده ایجاد می کنند نیز می توانند بر روی چگونگی شخصیتِ روانی، اجتماعی و فرهنگی فرزندان اثر بسزایی داشته باشند. از منظری دیگر، در صورتیکه رابطة خانواده، رابطه ای بر اساس دمکراسی و آزادی باشد، اولا فرزند بیشتر به سمت خانواده تمایل نشان خواهد داد، ثانیا جنبة اجتماعی شدن او بیشتر تقویت شده و وی نقش فعال تری را در جامعه ایفا می کند. در غیر اینصورت غالبا دیده شده که فرد منزوی بوده و با محیط اطراف خود منفعلانه بر خورد خواهد کرد.
بدینسان، زمانی که انسان برای فردی ارزش قائل بشود، با وی از روی علاقه و نه اجبار کنش متقابلی (مید[1]، 1963) را بر قرار خواهد کرد. طبیعتا در گذر از کنش متقابل، گفتگوها و مکالماتی نیز بر قرار خواهد شد. گفتگو از عناصر اصلی کنش متقابل می باشد. گفتگو یعنی هر دو طرف حق ابراز عقیده را داشته و می بایستی به افکار و اندیشة طرفین اولا، گوش فرا دهند. ثانیا برای استمرار کنش، به صورت مستقیم یا غیر مستقیم به خواسته های طرفین بی توجه نباشند. به عبارتی گفتمان[2] در بین افراد بر قرار بشود.
- تاثیرات والدین
انسان چون موجودی اجتماعی است و در ارتباط با محیط های اجتماعی مختلف می باشد، از هر محیطی چیزی می آموزد تا در مجموع از فرد بدونِ هویت، تبدیل به شخصِ اجتماعی (نیک گهر، 1369) و دارای هویت اجتماعی گردد و طبیعی است که این فرد شهروندی مثمر ثمر برای جامعة خویش می شود. در گذر از شخص فردی بدون هویت به شخص اجتماعی، فعالیت جامعه پذیری نسبت به وی اعمال می شود. امر جامعه پذیری توسط منابع مختلف بر روی انسان عملی شده و هر یک بخشی از شخصیت فرهنگی و اجتماعی شخصِ اجتماعی شده را می سازند. در این بین خانواده در اکثر جوامع از جمله ایران بیشترین نقش را ایفا کرده (پیاژه، 1981)، که این نقش در رفتارها و نوع فرزند پروری آنها متبلور می شود.
در این رابطه ثنائی به نقل از فریمو[3] می گوید: " اثر خانواده بر اشخاص از تمام نیروهائی که تا بحال شناخته شده، بیشتر است. یعنی اثر خانواده فراتر از فرهنگ جامعه، همکاران، دوستان، نزدیکان و امثال آنهاست " (ثنائی، 1378). ثنائی به نقل از مینوچین[4] بر این باور است که "فرد بدون خانواده، قابل تعریف نیست. در واقع خانواده کانون شکل گیری و هویت فرد است" (همان منبع). باقر ثنائی نیز خود معتقد است : " انسان عمدتا وارث برنامه ریزی های خودآگاه و ناخود آگاه خانواده و برون سازی های دوران کودکی خود با آنهاست " (همان منبع). اعزازی نیز به نقل از ماکس هورکهایمر[5] معتقد است که " از میان تمام نهادهای اجتماعی که فرد را برای قبول اقتدار (دیکتاتوری در سطح جامعه) آماده می سازد، خانواده در مقام اول قرار دارد " (اعزازی، 1376). در همین رابطه کلاین برگ[6] نقل می کند که " ژاک در مطالعة استادانة خود در بارة قدرت طلبی درکودکان 4 ساله ثابت کرد که تغییر صفات شخصیت بر اثر تغییر اوضاع و احوال محیط ممکن است. " (کلاین برگ، 1372) و تاثیر گذارترین این محیط ها خانواده می باشد. شیخاوندی نیز در مورد تاثیر خانواده بر شخصیت فرزندان معتقد است که " ذبر اساس مطالعات روانی- جامعوی، مثلا ملاحظه شده است که در خانواده های سخت گیر کودکان یا سر به طغیان می زنند و خشونت بخرج می دهند و یا احساس گناه و مجرمیت می کنند و در خود فرو می روند " (همان منبع).
رابطة والدین با فرزندان یا شیوه های فرزند پروری، در گذر از اعمالی است که اهداف گوناگونی را در بر دارد. تربیت اخلاقی و روانی، شناسائی، رشد و پیشرفت استعدادهای فرزندان، آموزش مهارت ها، آشنا کردن با قوانین جامعه از دید والدین، از جملة این اهداف می باشند. " پارسنز[7] نیز دو کارکرد اساسی یعنی اجتماعی کردن و شکوفایی شخصیت فرزند را برای خانواده در نظر می گیرد" (اعزازی، 1376).
این گونه اهداف والدین که شامل تمام فعالیت ها و اعمالی می شود که به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ارتباط آنها را با فرزندان در رفتارهای روزمره (برجه و لوکمان، 1986) نشان می دهد. این فعالیت ها بر طبق نظریة عمل بوردیو[8] جامعه شناس معاصر فرانسوی (بوردیو، 1989) توسط نیروهائی هدایت و یا کنترل می شوند که این نیروها به صورت یکسان و به یک اندازه نزد انسانها از جمله والدین وجود ندارد. این نیروها در ارتباط با وضعیت اقتصادی اجتماعی و فرهنگی خانواده می باشند. همچنین تصوراتی که والدین از فرزندان خود دارند، بر روی چگونگی نوع روابط یعنی شیوه های فرزند پروری نیز تاثیر دارند (منادی، 1378). تصورات نیز تحت تاثیر طبقة اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فرد (یا سرمایه های فرهنگی) می باشند. تصورات و فرهنگ فرد، یعنی عادت واره (بوردیو، 1380). هر دو عامل به صورت مستقیم و غیر مستقیم اعمال فرد را هدایت و کنترل می کنند. در این پژوهش، فرهنگ و تصورات والدین و نقش فرزند، هدایت کنندة رفتارهای آنها از جمله نوع رابطه با فرزندانشان می باشند.
- شیوه های فرزند پروری
رابطة والدین اعم از آموزشی یا غیر آموزشی با فرزندان، رابطه ای یکسان و بر طبق یک الگو و مدل خاصی نیست. بر اساس تحقیقی در فرانسه، این مدلها در ارتباط با طبقة اجتماعی خانواده ها می باشند (ژیفو لوواسور[9]، 1995). به گفتة کاستلان[10] " یک مدل فرزند پروری در همة خانواده ها وجود ندارد. بلکه به تعداد خانواده ها، تعداد روش های فرزند پروری وجود دارد " (کاستلان، 1986).
برای مثال، در مورد فعالیت اجتماعی کردن کودکان، مدلهای متفاوتی وجود دارد. بومریند به نقل از سیف (همان منبع) با انجام پژوهشی والدین را به سه گروه مختلف به شرح زیر تقسیم می کند :
گروه اول د، والدینی هستند که فرزندان خود را مجبور به اطاعت کورکورانه می کنند. این گروه، فرزندان خود را محدود کرده، اختیار و آزادی کمتری به آنها می دهند و معتقدند که رفتار فرزندان بایستی زیر نظر آنان باشد. در نتیجه، ضوابط رفتاری آنها انعطاف پذیر نبوده و یک جانبه است و گاهی اوقات برای اجرای همان ضوابط رفتاری، آنها را تنبیه می کنند .گروه دوم، والدینی هستند که با فرزندان خود با اقتدار رفتار کرده، ولی بر عکس گروه اول معتقد به انعطاف پذیری در رفتارند. به فرزندان خود فرصت می دهند تا در صورت لزوم اعتراض کنند و تربیت خاصی را با دلیل به آنها تفهیم می کنند. گروه سوم، والدینی هستند که نسبت به رفتار فرزندان تحمل پذیرند و در برابر اعمال خلاف، چشم پوشی می کنند. این والدین، معیارهای مشخصی را جهت رفتار فرزندان در نظر می گیرند و سایر رفتار آنان را با دیدة اغماض می نگرند، جز رفتارهائی که باعث صدمه و آسیب بدنی به آنها می شود. علی شریعتمداری نیز سه روش دمکراسی، آزادی و دیکتاتوری را تقریبا با همین محتوی به عنوان شیوه های فرزند پروری موجود در خانواده ها معرفی می کند (شریعتمداری، 1367). در پژوهش حاضر، نکتة قابل تعمق در شیوه های فرزندپروری، حضور فیزیکی والدین در محیط خانه یعنی زمان بودن با فرزندان و چگونگی فضای فرهنگی حاکم بر خانواده مد نظر می باشد.
[1] Mead
[2] Discours
[3] Framo
[4] Minuchin
[5]- Horkheimer
[7] Parsons
[8] Bourdieu
[9] Lvvasvr
[10] Castelli
و...
فهرست مطالب :
سبک های فرزند پروری
- شیوه های فرزند پروری
- شخصیت
- سبكهاي فرزند پروری[1] و خلاقیت
- سلطه جویی والدین
- تنوع فرهنگی در رابطه با فرزند پروری
منابع
[1] - Parental style
مبانی نظری تحقیق شیوه ها و سبک های فرزند پروری_1595483255_41876_8524_1950.zip0.05 MB |