توضیحات :
تحقیق بررسي نقش عدل در اسلام در 27 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.
بخشی از متن :
دومين اصل از اصول دين مبين اسلام، « عدل» است.
براي عدل، چندين معني ذكر شده است كه در ذيل، فهرست وار، بيان مي شود .
موزون بودن اگر مجموعه اي را در نظر بگيريم كه در آن، از حيث كميت، مقدار لازم هر جزء و از لحاظ كيفيت، ارتباط اجزاء با يكديگر رعايت شود، مثلاً يك اجتماع اگر بخواهد باقي بماند و اثر مطلوب خود را بدهد و نقش منظور را محقق نمايد بايد متعادل باشد، يعني هر چيزي در آن بايد به قدر لازم وجود داشته باشد.
يك اجتماع متعادل به كارهاي فراواني از قبيل امور اقتصادي، سياسي، فرهنگي، قضايي، تربيتي و ... احتياج دارد . اين كارها بايد ميان افراد تقسيم شود و براي هركدام از آن كارها به اندازه اي كه لازم و ضروري است، افرادي گماشته شود.
معني ديگر عدل تساوي و نفي هر گونه تبعيض است
گاهي مي گويند: فلاني عادل است . منظور اين است كه هيچگونه تفاوتي ميان افراد قائل نمي شود.
بنابراين، عدل يعني مساوات . اگر مقصود از اين معني، اين باشد كه عدالت ايجاب مي كند كه هيچگونه استحقاقي رعايت نگردد و با همه چيز و همه كس به يك چشم نظر شود، اين عدالت، عين ظلم است.
اما اگر مقصود اين باشد كه عدالت يعني رعايت تساوي در زمينة استحقاقها است البته اين معني درست است.
عدل، چنين مساواتي را ايجاب مي كند، و چنين مساواتي از لوازم عدل است. به اين معني كه هركس هر اندازه كه لياقت و استحقاقي كه دارد، امتياز مي گيرد.
معناي ديگر عدل، رعايت حقوق افراد و عطا كردن به هر صاحب حق، حق او را.
و ظلم عبارت از پامال كردن حقوق و تجاوز و تصرف در حقوق ديگران مي باشد . معني حقيقي عدالت بشري، يعني عدالتي كه در قانون بشري بايد رعايت شود و افراد بشر بايد آن را محترم بشمارند.
اين عدالت متكّي به دو چيز است:
الف ـ حقوق و اولويت ها يعني افراد بشر، نسبت به يكديگر و در مقايسه با يكديگر نوعي حقوق و اولويت پيدا مي كنند . مثلاً كسي كه با كار خود، محصولي توليد مي كند، طبعاً نوعي اولويت نسبت به آن محصول پيدا مي كند و منشاء اين اولويت، كار و فعاليت اوست.
ب ـ امر ديگر، خصوصيت ذاتي بشر است كه طوري آفريده شده است كه در كارهاي خود الزاماً نوعي انديشه هايي را كه به « اعتباري» معروف هستند، استخدام مي كند و با استفاده از آن انديشه ها به مقاصد طبيعي خود نائل مي آيد . آن انديشه ها، يك سلسله انديشه هاي «انشائي» يا امري است كه با « بايد» ها مشخص مي شود. از آن جمله، اين است كه براي اينكه افراد جامعه بهتر به سعادت خود برسند بايد حقوق و اولويت ها، رعايت شود.
رعايت استحقاقها در افاضه وجود
معني اين سخن اين است كه موجودات در نظام هستي از نظر قابليت ها و امكان فيض گيري از مبدأ هستي، با يكديگر متفاوتند. هر موجودي در هر مرتبه اي كه هست، از نظر قابليت فيض گرفتن استحقاقي خاص به خود دارد . ذات مقدس حق كه كمال مطلق و خير مطلق و فياض علي الاطلاق است، به هر موجودي، آنچه را كه براي آن موجود ممكن است، از وجود و كمال، اعطا مي كند و هيچگاه از دادن فيض و كمال به مخلوقات خودداري نمي كند.
عدل الهي در نظام تكوين، يعني هر موجودي، هر درجه از وجود و كمال كه استحقاق و امكان آن را دارد، دريافت كند و ظلم يعني، منع فيض و خودداري از جود و بخشش به وجودي كه استحقاق آن را دارد .
ميانه روي و اجتناب از افراد و تفريط به عبارت ديگر، هر چيزي را به جاي خود نهادن.
منظور از عادل بودن خداوند سبحان، اين است كه استحقاق شايستگي هيچ موجودي را معطّل نمي گذارد و به هركس، هرچه استحقاق دارد مي دهد.
عدل در موارد زير كاربرد دارد:
الف ـ عدل در آفرينش: به اين معني كه خداوند سبحان، هر موجودي را چنان كه بايد و شايد، آفريده و آنچه شايسته اش بوده است، به او داده است .
مقدري كه به گِل، نكهت و به گُل جان داد
به هر كه هر چه سزا ديد حكمتش، آن داد
ب ـ عدل در قانون گذاري: يعني قوانين الهي، نسبت به تمام طبقات، بر اساس حكمت و مصلحت، به طوري كه از حدود قدرت بشر خارج نباشد، وضع شده و آنچه كه براي زندگي و سعادت و رشد جسماني و روحاني افراد و اجتماعات بشري، لازم بوده رعايت شده است.
ج ـ عدل در پاداش و كيفر: به اين معني كه خداوند سبحان، در مقام مجازات، به هيچ وجه به كسي ستم روا نمي دارد، بلكه اعمال هركس را با ترازوي عدالت، سنجيده، مجازاتي در خور آن مقرر مي دارد.
عدل الهى
مقدمه: عدل الهى يكى از مباحث مهم در اسلام است. در اين مقاله عدل در خلقت و عدل در قانونگذارى (تشريع) و رابطه عدل با حسن و قبح عقلى مورد بحث قرار گرفته است.
يكى از مسائلى كه درعلم كلام مورد بحث واقع شد مساله عدل الهى بود، كه آيا خداوند عادلاستيا نه؟اين مساله خيلى اهميت پيدا كرد و شاخهها و متفرعات زياد پيداكرد، دامنهاش قهرا به مساله اصل عدالت اجتماعى كه مورد بحث ماست نيز كشيده شد.اين مساله از مساله حادث بودن و قديم بودن كلامالله هم با آنكه آن مساله فتنهها بپا كرد و خونها برايش ريخته شد بيشتر اهميت پيدا كرد به طورى كه به واسطه نفىو اثبات در اين مساله - يعنى مساله عدل - متكلمين دو نحله شدند: عدليه و غير عدليه.عدليه يعنى طرفداراناصل عدل الهى، و غير عدليه يعنى منكرين اصل عدل الهى.
متكلمين شيعه عمومااز عدليه هستند، و به همين جهت از همان زمان قديم معمول شد كهشيعه بگويد اصول دين اسلام پنج تاست: توحيد، عدل، نبوت، امامت،معاد، يعنى از نظر اسلامشناسىشيعى اصول اسلام پنج تاست.
فهرست مطالب :
بررسي نقش عدل در اسلام
اين عدالت متكّي به دو چيز است:
رعايت استحقاقها در افاضه وجود
کاربرد عدل
عدل الهى
عدل تكوينى
عدل چيست؟
ايرادها و اشكالها
«عدل» از اصول دين
عدل و حكمت
عدل تشريعى
عدل تكوينى و تشريعى موجود
منابع و مآخذ:
1090_1592889138_41174_8524_1779.zip0.02 MB |