توضیحات :
مبانی نظری رقابت سیاسی در 32 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.
بخشی از متن :
مبانی نظری رقابت سیاسی
فصل دوم: مباني نظري مفهوم رقابت و معاني لغوي
مفهوم رقابت:
رقابت به معناي عام كلمه از قدمتي به درازاي زندگي اجتماعي انسان برخوردار است، گردهمائي افراد بشر در نقاط مسكون دنيا كه ابتدا تحت تأثير ذات اجتماعي انسان صورت گرفت، زمينهساز بروز نيازهاي ديگري نيز شد.
به مرور كه انسانها حكومت داري را تجربه كردند رقابت به بخشهاي ديگر نيز كشيده شد، دستجات مختلف انساني در شكل قبيلهها با هدف دستيابي به رياست قبيله يا تصرف قلمرو ديگران و تسلط بر آنان به رقابت با همقطاران يا افراد مقابل خود پرداختند.
دوران جديد كه با حاكميت مطلق انسان بر سرنوشت خود در دنياي غرب آغاز شد نوع جديدي از حكومت را بنام دمكراسي به دنياي بشريت عرضه داشت كه پاياني بر حيات نظامهاي پادشاهي بود، از اولين ويژگيهاي اين حكومت مطرح كردن شعار اختصاص تعيين سرنوشت بشر به خود او بود كه به تدريج به شكل حكومت نمايندگي خود را نشان داد.
اقتضاي حكومت نمايندگان ملت، انتخاب آنها از سوي مردم بود، مردمي با سلايق مختلف، ادامة اين روند پيدايش فرقههايي در جامعه انجاميد كه كار ويژة اصلي خود را طراحي و اجراي برنامة تصاحب و حفظ قدرت سياسي بشكل مساعدت در انتخاب نمايندگان مردم قرار داده بودند.
گرچه جهان حداقل از لحاظ اسمي با عنوان جمهوري اسلامي موريتاني و جمهوري اسلامي پاكستان تا سال 1979 ميلادي يا سال 1357 هجري ـ شمسي آشنا بود اما تشكيل جمهوري اسلامي شيعه مذهب در ايران و تأثيري كه انقلاب اسلامي بر معادلات منطقهاي و بينالمللي قدرت نهاد، انديشيدن دربارة سوال پيش گفته از اين لحاظ جديتر و ضروريتر ساخته است.
بسياري از انديشمندان و صاحبنظران امور سياسي مترصد مشاهدة چگونگي تعامل رقابت گروههاي سياسي با دوام نظام سياسي و در نتيجه كارآمدي نظام در اين جهت بودهاند.
مسئلهاي كه ناشي از شعارهايي است كه توسط انقلاب اسلامي مطرح شده و در قانون اساسي نيز آمده است. علارغم اهميت موضوع، بلحاظ بينالمللي و بويژه داخلي و افزايش مباحث مربوط به آن در سالهاي اخير پژوهشي قانع كننده دربارة آن صورت نگرفته است، البته نبود پژوهشي جامع در اين باره اختصاص به دورة نوپايي جمهوري اسلامي ندارد بلكه دورة ماقبل آن نيز از همين نقيصه رنج ميبرد.
دربارة احزاب سياسي انتخابات يا ساير تحولات سياسي سالهاي 1375ـ1285 آثار فراواني به رشته تحرير درآمده اما تلاش علمي با دورنمايي آنچه مطرح شد كمتر مورد توجه بوده و حالتي كاملاً فرعي داشت. گو اينكه در طول يكصد سال اخير تنازع سياسي طوري هوش از سر بازيگران عرصه سياست ايران ربوده كه تنها و تنها در فكر اختصاص سهم بوده و كمتر به تداوم حيات نظام سياسي فكر ميكردهاند.
الف: رقابت سياسي
رقابت كه موصوف سياسي واقع شده، از لحاظ لغوي و اصطلاحي قابل مطالعه است.
1ـ رقابت سياسي از لحاظ لغوي:
در لغتنامه دهخدا دو كلمه رقابت و رقيب نزديك بهم بكار رفته و معاني آن تا حد زيادي راهگشا و وافي به مقصود است براي واژه رقابت معاني نگهباني كردن ـ انتظار كشيدن ـ انتظار و نگهباني انتظار، چشم داشتن و همچشمي (دهخدا 1377، ج 8 و ص 12189) و مقابل واژه رقيب نگهبان، نگاهبان، حارث، نگاهبان بر هر چيزي، حافظ و نگهبان، پاسپان و مراقب ذكر شده است. (دهخدا 1377، ج 8، ص 12203) به علاوه توضيح داده شده كه چون «دو كس بر يك نفر و يا يك چيز عاشق و مايل باشند، هر يك فرد ديگري را رقيب خواهد بود»، «دوكس كه بر يك معشوق باشند، هر يكي فرد ديگري را رقيب باشد، چرا كه هر يكي از ديگر نگهباني و حفاظت معشوق ميكند»، «ستارهاي كه چون طالع شود مقابل او غروب كند» با ستاره يا صورتي كه فرو شود چون ديگري برآيد.» «ستارهاي كه چون طلوع كند ستارة مقابل او فرو شود و همة منازل رقيباند مگر صاحب خود را»، «رقيب ستارهاي است كه غروب كند با طلوع ديگري مانند ثريا كه رقيب آن اكليل است و همين كه ثريا موقع عشاء طلوع كرده اكليل غرب ميكند و برعكس همين كه اكليل هنگام عشاء طلوع كرد ثريا فرو شود» «چون ثريا كه رقيب اكليل است و بالعكس»، «گويا نام يكي از دو ملك كه مواظب اعمال آدمي باشند و نيكو و بد عمل نويسنده در اشاره آيه شريفه «ما يلفظ من قول الالديه رقيب عتيد» «رقيب دست چپ: فرشته موكل بر اعمال بد شخص» «رقيب دست راست: فرشته موكل بر اعمال نيك شخص» دهخدا (1377، ج 8، ص 12204)
در فرهنگ فارسي عميد نيز به نوعي همان معاني رقابت بطور موجزتر ذكر شده و تنها واژههاي چشمداشتن بر چيزي و همچشمي كردن به آن اضافه شده. «عميد، 1373، ص 704» و نيز در مقابل كلمه رقيب به معاني پيش گفته واژه «منتظر» افزوده شده است. «عميد، 1373، ص 705» از معاني ذكر شده در بالا نكات ذيل حاصل ميشود:
اول ـ دو عبارت «چون دو نفر بر يك نفر» «دو نفر بر يك معشوق عاشق باشند» بيانگر چيزي هستند كه موضوع رقابت واقع ميگردد در عبارت دهخدا موضوع رقابت معشوق است و در سياست امروزي قدرت سياسي موضوع رقابت است.
دوم ـ عبارتهاي «ستارهاي كه چون طلوع كند»، «ستارهاي كه چون طالع شود» و «ستاره يا صورتيكه فرو شود» حاكي از نتيجه نهايي رقابت است كه پس از انجام رقابت يكي از دو رقيب به موضوع دست مييابد و ديگري از صحنه خارج ميشود.
سوم ـ عبارات مواظب، نگهبان، يا نام ملكي است بر دست راست كه حاكي است از دور مايه مراقبت دائمي است به نوعي نمايانگر كنش و واكنشها رقبا نسبت به يكديگر است كه در طول مدت رقابت يا چشم و همچشمي اتفاق ميافتد.
وقتي صفت سياسي به رقابت اضافه ميشود معناي اصطلاح مزبور كاملتر ميشود.
گرچه در متون قديمي سياست به معناي «پاس داشتن ملك، نگاه داشتن، حفاظت حراست، حكم راندن بر رعيت، رعيت داري كردن، مجازات كردن، حكومت، رياست و داوري» آمده (دهخدا، 1377 ج 9 ص 13866)، امروزه از آن «فرايند مداوم مذاكرهاي» استنباط ميشود «كه حل مصالحه آميز منازعات را تضمين مينمايد»[1]
2ـ رقابت سياسي از لحاظ اصطلاحي
همواره از رقابت سياسي به همزاد با مشاركت سياسي ياد ميشود و بين آن دو تفكيكي صورت نميگيرد، در متون متعددي كه در اين باره به رشته تحرير درآمده يكي لازمه ديگري دانسته شده و تحقق يكي بدون ديگري ناممكن قلمداد شده است.
همچنين به هنگام طرح مسئله ماشينهاي انتخاباتي، يعني احزاب سياسي، از رقابت سياسي سخن به ميان آمده و ظاهراً كنشها و واكنشهاي احزاب سياسي در ساماندهي سياسي امور عين رقابت سياسي دانسته شده است[2]، به علاوه آنچه در اين باره به رشته تحرير درآمده عموماً مقومات مقدمات، متفرعات، بنيادها و ملزومات رقابتسياسي را مورد توجه قرار داده است.
شايد بداهت اصطلاح رقابت سياسي موجب بينيازي از تعريف آن باشد يا احتمالاً چون با وجود مشاركت سياسي رقابت سياسي حالتي عملياتي داشته ذهنيت موجود دربارة آن عيني تعريف تلقي شده و بيشتر به تعريف مشاركت سياسي عنايت شده است. به عنوان مثال مايرون واينر ضمن ده تعريف كه از مشاركت سياسي به عمل آورده تعريف ذيل را انتخاب كرده است.
«هر نوع اقدام داوطلبانه، موفق يا ناموفق، سازمان يافته يا بيسازمان، مقطعي يا مستمر كه براي تأثيرگذاري بر انتخابات سياستهاي عمومي، اداره امور عمومي يا گزينش رهبران سياسي در سطوح مختلف حكومتي) اعم از محلي و ملي، روشهاي قانوني يا غيرقانوني را بكار گيرد.[3]
تعريف مايرون واينر تا حد زيادي با جوهره رقابت سياسي تناسب دارد در واقع هدف از رقابت سياسي نيز چيزي جز نوعي تأثير گذاري بر سياست كشور يا قدرت سياسي نيست، او ميگويد:
«وقتي از مشاركت كنندگان سخن به ميان ميآوريم، بعضاً منظورمان افراد فعالي است كه براي دستيابي به مناصب دولتي تلاش ميكنند، در همايشهاي عمومي حضور مييابند، به احزاب سياسي ميپيوندند و ساعات زيادي از وقت خود را در امور عمومي صرف ميكنند»[4]
به همين جهت ميتوان رقابت سياسي را مسابقهاي تصور كرد كه براي تصاحب و حفظ قدرت سياسي توسط بازيگران سياسي صورت ميگيرد.
دربارة اين نوع تعريف از رقابت سياسي نكاتي قابل ذكر است.
اول ـ رقابت سياسي در طول زمان بويژه در دنياي غرب دستخوش دگرگونيهايي شده است از خشونت بار بودن در دوران ماقبل مدرن به مسالمت آميز و مبتني بر گفتگو بودن در دوران مدرن از حالت گريز از مركز داشتن به حالت متمايل به مركز بودن، از حالت برون سيستمي داشتن به درون سيستمي شدن، از جمعي و تودهاي بودن به نهادي و قانونمند بودن، از هويتي بودن به اقتصادي و اجتماعي شدن، از تلاش براي دستيابي صرف به منافع به تلاش براي تحقق شايسته سالاري در امر حكومت تحول يافته است.
بطور كلي در اين تحول مهم دو عامل اساسي نقش داشته است:
1ـ از يك سو در نظامهاي سياسي با تبديل آنها از بسته (قطع ارتباط آنها با محيط سياسي) به باز (ايجاد ارتباط با محيط) تغييرات اساسي حاصل شده
2ـ نوع مطالبات اجتماعي از هويتي به اقتصادي و اجتماعي تغيير يافته كه به نوبة خود حاصل مطالبات را از سركوب و خشونت به گفتگو، رقابت مسالمت آميز و پاسخگويي تغيير داده است.
دوم ـ براي عملياتي شدن چنين رقابتي وجود پيش شرطهاي ذيل لازم است.
تكثر سياسي، آزادي، اقتدار، نهادمندي فرهنگ رقابت، تكثر سياسي معادل پذيرش تنوع و تفاوت و تعريف سياست به مثابه بازي است كه در آن گروههاي متعدد و متفاوت به منزله دو تيم در مقابل يكديگر قرار ميگيرند، هدفشان دستيابي به پيروزي است، به قواعد بازي احترام ميگذارند و بر آن اجماع دارند.
اجماع در مورد قواعد بازي پراكندگي حاصل از تكثر را انتظار ميبخشد، پيروزي در بازي به اين ترتيب از يك سو به هماهنگي (اجماع روي قواعد بازي) و از سوي ديگر به مبارزه بستگي دارد.
حاصل جمع بازي نيز ممكن است صفر (برد كامل يك تيم در مقابل باخت كال تيم ديگر). منفي (باخت هر دو تيم به معني از دست رفتن فرصتهاي سياسي براي هر دو تيم طوري كه شرايط آنها پس از پايان بازي بدتر از زمان پيش از شروع بازي ميباشد) و مثبت (پيروزي نسبي هر دو تيم به معني دستيابي هر دو تيم به بخشي از خواستههاي خود پس از پايان بازي) باشد كه مطلوب، مورد اخير (حاصل جمع مثبت) است. آزادي (قانوني و مشروع) لازمه رقابت سياسي است اين نوع آزادي الگوي مناسبي است كه در آن پذيرش حق فعاليت آزادانه براي كليه بازيگران سياسي به رسميت شناخته ميشود به اين آزادي، آزادي در چارچوب هم گفته ميشود. اقتدار لازمة رقابت سياسي است زيرا با پذيرش تكثير قدرت سياسي پراكنده ميشود و كانونهاي متفاوتي در تعيين خط مشي قدرت ملي اثر ميگذارند حفظ انتظام در پراكندگي قدرت مستلزم وجود دولتي قوي است. دولتي قوي است كه در مرحلة استقرار و تداوم حيات خود مورد هجوم و بحرانهاي جدي (خصوصاً بحران مشروعيت) قرار نداشته، موجوديت آن تثبيت شده و در ايفاي كار ويژههاي اساس خود از كارآي و كارآمدي لازم برخوردار باشد، تنها چنين دولتي اقتدار لازم را دارد تا اجراي پروژه پراكندهسازي قدرت و تاسيس شبكهوار قدرت را اجرا كند و صيانت از موجوديت نظام سياسي را نيز صورت دهد در غير اينصورت پذيرش رقابت سياسي معادل فروپاشي نظام سياسي است.
بين فرهنگ رقابت، نهادمندي و رقابت سياسي ارتباطي قوي برقرار است، فرهنگ رقابت بستر اجتماعي ـ فرهنگي ايجاد و رشد نهادهاي تأثيرگذار بر عرصة فعاليتهاي سياسي و حفظ كارايي آنها را تسهيل ميكند. وجود با دوام نهادهاي مزبور نيز رقابت سياسي را آغاز و تداوم طبيعي آنرا بين نيروهاي سياسي رقيب تضمين ميكند.
سوم ـ رقابت سياسي موردنظر مابين دو نيرو از سه نيروي سياسي موجود در اغلب جوامع جريان مييابد اين سه نيرو عبارتند از:
1ـ نيروي سياسي در دولت كه خودي ناميده ميشود اين نيرو كه در قدرت سياسي است گروههايي را شامل ميشود كه كنترل دولت را در دست دارند، وجود اختلاف بين گروههاي اين نيرو منتضي نيست اما اين اختلاف با عدم سرايت به بنيادهاي نظام سياسي به هيچ وجه حالت ريشهاي نداشته و بيشتر اختلاف سليقه در امور سياست گذاري، سياستسازي و اجرائيات را شامل ميگردد.
2ـ دومين نيروي مخالف او پوزيسيون قانوني ناميده ميشود كه با دولت است اما در درون دولت و قدرت سياسي نيست، گروههاي تشكيل دهنده اين طيف با سياستمداران، مجريان و برخي سياستها مخالفند اما مخالف شان به اصول كلي و مباني مشروعيت نظام سياسي برنميگردد.
اين نيرو به مبارزهاي سياسي با هدف دست يابي به قدرت دست ميزند و در مقابل نيروي اول تيم دوم رقابت را تشكيل ميدهند.
3ـ سومين نيرو كه معارض و معاند سياسي محسوب ميگردد مبارزه بر رژيم را دنبال ميكند. هم مخالف اصل نظام است و هم با مجريان و سياستمداران حاكم مخالفت ميورزد، اين نيرو كه هدفش براندازي است جزء تيمهاي رقابت سياسي نيست و دو نيروي ديگر رقيب در هر مخالفت با آن وحدت دارند.[5]
4ـ رقابت سياسي موردنظر، تنها با يك الگو از سه الگوي موجود رقابت سياسي تناسب تام دارد سه الگوي رقابت سياسي عبارتند از:
1ـ رقابت بر نظام سياسي 2ـ رقابت براي نظام سياسي 3ـ رقابت در چهارچوب نظامهاي سياسي
در الگوي اول حيطه رقابت سياسي آنقدر باز است كه كليه ابعاد زندگي سياسي را در بر ميگيرد و حاصل آن فروپاشي نظام سياسي است، همانطور كه نيروي سياسي
معاند در صحنه رقابت سياسي جايگاهي ندارد. اين الگوي رقابت سياسي نيز در يك
نظام سياسي مستقر به رسميت شناخته نميشود.
در الگوي دوم ارزش اساسي به اقتدار نظام داده ميشود و رقابت سياسي به عنوان ارزش ثانوي مطرح است و زماني رقابت سياسي لازم ميشود كه خصلت اقتدارگرايي نظام سياسي آنرا اقتضاء نمايد.
اين الگوي رقابت مختص نظامهاي سياسي اقتدارگرا (مانند رژيم شاه ايران) است كه حيات سياسي خود را در پيگيري روشها و منشهاي اقتدارگرايانه ميداند. اين الگو نيز بدليل آلت دست، فرمايشي و صوري بودن رقابت در آن مطلوب نيست.
الگوي سوم كه رقابت سياسي در چارچوب نام دارد داراي شش فرض است:
الف: نظام سياسي موردنظر در اين الگو مشروع و مقبول است و با خواست مردم روي كار آمده است.
ب: محتواي قانون اساسي اين نظام سياسي انعكاس خواست قبلي مردمي است كه برپايي آن رژيم را موجب شدهاند.
ج: پايههاي اين نظام به نظر مردم عقلاني و منطقي است بطور صحيح در جاي خود قرار دارد و تغيير آنها نامطلوب قلمداد ميشود.
[1]. دهخدا، علي اكبر ، لغتنامه، ص 13866
[2]. خواجه سروي، دكتر غلامرضا، رقابت سياسي و ثبات سياسي در جمهوري اسلامي (تهران، انتشارات مركز اسناد انقلاب اسلامي، 1382)، ص 39
[3]. پاي، لوسين، بحرانها و تواليها در توسعه سياسي، ترجمه غلامرضا خواجه سروي، (تهران: پژوهشكده مطالعات راهبردي ـ 1380) ، ص 244.
[4]. مايرون، واينر، همان منبع ص 245.
[5]. خواجه سروري، غلامرضا، رقابت سياسي و ثبات سياسي، ص 65
مبانی نظری رقابت سیاسی_1582008709_37387_8524_1469.zip0.03 MB |