پيشينه پژوهش انگیزه پیشرفت
پيشينه پژوهش انگیزه پیشرفت

توضیحات :

دانلود پيشينه پژوهش انگیزه پیشرفت در 22 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.


بخشی از متن :

انگیزه پیشرفت

در قرن جدید با پیشرفت سطح رفاه بشر، شاید دیگر مسائلی مانند نیازهای زیستی نتواند محرک نیرومندی برای به جریان انداختن زندگی بشر باشد و حالتی از پوچی و بیهودگی در حال گسترش است. بنابراین اگر بتوانیم افراد جامعه را به سوی زندگی ای بهتر سوق دهیم، یعنی این نگرش که باید در تمام مراحل زندگی هدفی برای پیشرفت خود داشته باشیم و در واقع انگیزه پیشرفت ایجاد کنیم، مي‌توانیم بسیاری از مشکلات روانی را کاهش دهیم. این مسئله در روانشناسی مثبت نگر[1] حتی به عنوان یک روش درمانی مورد توجه قرار گرفته است. بگونه ای که به فرد مي‌آموزند که در هر موقعیتی حتی وقایع ناگوار زندگی به دنبال فرصت‌های ایجاد شده باشد، نه این که در جریان افکار منفی خودکار[2] خود گرفتار شود. در روانشناسی مثبت نگر، پیشرفت هدف نیست بلکه منظور اصلی ایجاد هدف در زندگی است (کورِی، ساتویندر و ادواردو[3]، 2010). البته این که فرد خود را گرفتار ملاک‌هاي رقابتی اجتماعی کند کار درستی نیست، پیشرفت باید با توجه به ملاک‌هاي فردی و برای تامین نیاز به شکوفایی فرد باشد و فرد باید بیاموزد که بیشتر بر مبنای انگیزه‌هاي درونی خود رفتار کند تا در صورت عدم موفقیت از مسیر پیش رفت باز نماند (کوهن، فریدریکسون، برون و کان وی[4]، 2009).

در مورد انگیزه پیشرفت تعریف‌هاي مختلفی ارائه شده است بنا به تعریف ویلدر[5] (1989) این انگیزه عبارت است از میل و اشتیاق یا تلاش و کوششی که افراد برای رسیدن به هدفی یا تسلط بر امور، افراد یا اندیشه‌ها و دستیابی به یک معیار متعالی از خود نشان مي‌دهند. بر اساس تعریفی دیگر، انگیزه پیشرفت سائقی برای پیشی گرفتن از دیگران، دستیابی به پیشرفت با توجه به ملاک‌هاي مشخص و تلاش جهت کسب موفقیت است (روبینز[6]، 1993). همچنین، گیج و برلانیر (1992) انگیزه پیشرفت را به صورت یک میل یا علاقه به موفقیت کلی یا موفقیت در زمینه فعالیت خاص تعریف کرده اند. بسیاری از محققین عقیده دارند که انگیزه پیشرفت یکی از صفات شخصیتی نسبتا پایدار است که منشا بسیاری از رفتارهاست. افراد از نظر داشتن انگیزه پیشرفت با هم متفاوتند. برخی دارای انگیزه پیشرفت بالا هستند و برای به دست آوردن موفقیت و دستیابی به هدف‌هاي خود تلاش مي‌کنند و برخی دیگر انگیزه پیشرفت پایینی دارند (اتکینسون، 1966).

2-2-2- انواع انگیزه پیشرفت

تقسیم بندی هدف گرا[7]: انگیزه­های پیشرفت به دو دسته اصلی، انگیزه­های عملکردی[8] و انگیزه­های تبحری[9]، تقسیم شده‌اند. در ارتباط با انگیزه­های عملکردی شخص می­خواهد شایستگی خود را به دیگران نشان دهد یا آن را بهبود بخشد (مومرستیگ و همکاران، 2011). افراد در انگیزه­های عملکردی معمولاً شایستگی خود را بر اساس یک معیار ارزیابی می­کنند. افراد دارای انگیزه­های عملکردی روی این موضوع تمرکز دارند که توانایی­ها و مهارت­های خود را در مقایسه با دیگران نشان دهند. پیشرفت بر اساس انگیزه­ عملکردی به معنی بهتر عمل کردن نسبت به دیگران است. افراد دارای انگیزه­های تبحری معمولاً شایستگی خود را بر اساس توانایی شخصی ارزیابی می­کنند و توجه خود را بر پرورش دادن شایستگی و تسلط یافتن بر تکلیف متمرکز می­کنند. پیشرفت بر اساس انگیزه­های تبحری به معنی ترقی کردن است (کاپلان و مائهر[10]، 2007).

پژوهشگران معتقدند تفاوت قائل شدن بین انگیزه­های تبحری و عملکردی بسیار مهم است. انگیزه­های تبحری، در موقعیت‌های پیشرفت (به عنوان مثال، در مدرسه، کار و ورزش)، با شیوه­های تفکر[11]، احساس و رفتار مثبت و سازنده در ارتباط است، در حالی که انگیزه­های عملکردی، در موقعیت‌های پیشرفت، با شیوه­های تفکر، احساس و رفتار نسبتاً منفی و بی­حاصل ارتباط دارد و فرد ممکن است برای ارتقای مرتبطه خود به فکر پایین آوردن دیگران باشد. از طرف دیگری، انگیزه‌هاي تبحری بر اساس رقابت نیست اما مشکل این است که ممکن است فرد را از معیارهای جامعه جدا کند. به طور مثال فرد آنقدر در امور هنری پیش رود که به سایر جنبه‌هاي زندگی توجهی نداشته باشد و در ساده ترین کارهای خود درمانده باشد (زایگلر، شموکل، اگلوف و بوهر[12]، 2010).

تقسیم بندی بر اساس منبع انگیزه: به دو دسته انگیزه درونی و بیرونی تقسیم مي‌شوند. انگیزش درونی شامل گرایش فطری برای پرداختن به تمایلات، استعداد­ها و تسلط یافتن بر چالش­ها است. انگیزش درونی به طور خود جوش از نیازهای روانی فرد، کنجکاوی شخصی و تلاش فطری برای رشد ناشی می­شود. از آنجا که افراد دارای نیازهای روانی هستند، بنابراین برای ارضای این نیازها باید از ابزار خاصی نیز استفاده کنند، احساس شایستگی و احساس خود مختاری دو نمونه از ابزارهایی هستند که فرد از طریق آن­ها نیازهای روانی خود را ارضا کرده و به دنبال آن انگیزه درونی را نیز تجربه می­کند. انگیزش درونی یک نیروی طبیعی است که رفتار را در غیاب پاداش­ها و فشارهای بیرونی نیرومند می­کند. به عنوان مثال، علاقه بدون کمک پاداش­ها و فشارها می­تواند میل به خواندن کتاب را در فرد برانگیزد و شایستگی نیز می­تواند فرد را ساعت­ها در یک تکلیف درگیر کند (تراش، کاسیدی، ماروسکین و الیوت[13]، 2010).

انگیزش بیرونی از مشوق­ها و پیامدهای محیطی ناشی می­شود. هنگامي‌که ما برای کسب نمره بالا، دریافت جایزه یا انجام یک تکلیف در مدت تعیین شده تلاش می­کنیم، در واقع، رفتار ما به صورت بیرونی برانگیخته شده است. منشأ این نوع انگیزه، رویدادهای محیطی است؛ بنابراین نوعی دلیل محیطی برای شروع یا ادامه یک فعالیت باید موجود باشد. این نوع انگیزه وسیله­ای برای رسیدن به هدف است. به عبارت دیگر، رفتار وسیله و پیامد، هدف است. به عنوان مثال، کودکی که به طور جدی درس می­خواند احتمالاً این کار را به خاطر کسب نمره بالا، پاداش یا خوشحال کردن معلم و والدینش انجام می­دهد. در این مورد، هدف کودک کسب نمره، پاداش یا تأیید است. درس خواندن جدی در حکم وسیله­ای برای رسیدن به این هدف­ها می­باشد (تراش و همکاران، 2010).


2-3- نظریه‌هاي انگیزش پیشرفت

2-3-1- نظریه تولمن

تولمن[14] معتقد بود که رفتار هدفمند است. به عنوان مثال، افراد همیشه برای رسیدن به مکان‌های خاصی رانندگی می­کنند یا این که آن‌ها همیشه برای رفتن به مکان خاصی از منزل خارج می­شوند. وقتی که هدف مورد نظر به دست آمد، رفتار نیز متوقف می­شود. علاوه بر این، رفتار شامل شناخت[15] و دانش[16] نیز می­باشد. افراد برای رسیدن به هدف­های خود به میزان زیادی به فرضیه­ها[17] و انتظارت خود وابسته­اند. به عنوان مثال، یک کتاب‌دار وقتی که قفسه کتابخانه را جستجو می­کند، این جستجو از فرضیه­ها یا انتظارات خاصی ناشی می­شود. کتابدار می­داند کجا را بگردد و می‌داند هنگامي‌که آنجا را بگردد چه چیزی خواهد یافت. در مورد اهداف مورد نظر برای انگیزه پیشرفت نیز، فرد بر اساس فرضیه­ها و انتظارات، میزان تمایل خود را تنظیم می­کند زمانی که فرضیه او این باشد که به امکان زیاد می­تواند در کالج نمره الف باشد و توانایی این کار را دارد و پیش­بینی می­کند که در صورت مطالعه مناسب، این هدف دست یافتنی است، در او این تمایل ایجاد می­شود که خود را وارد چالشی[18] برای نمره الف شدن کند. اما در صورتی که او میزان توانایی خود را پایین­تر از این هدف در نظر بگیرد یا تصور کند که ممکن است به صورت ناعادلانه­ای نمره­دهی انجام می­شود انگیزه­ای برای پیش رفت در مرتبه علمي‌خود در کلاس انجام نمی­دهد (به نقل از پانگ[19]، 2010)

اصطلاحاتی که تولمن برای هدف و شناخت به کار برد، به ترتیب «خواست[20]» و «انتظار[21]» می‌باشند. خواست­ها از نیازهای بدنی[22] مانند گرسنگی، تشنگی، میل جنسی، خواب و درد سرچشمه می­گیرند. منظور از هدف، تمایل برای به دست آوردن یک پدیده محیطی است که بتواند خواست بدن را ارضا کند. انتظارات زمانی ایجاد می­شوند که افراد قصد دارند پدیده‌هایی را جستجو کنند که خواست­هایشان را ارضا کنند. منظور از شناخت، نقشه شناختی[23] اکتسابی فرد است در مورد این که چه چیزی در محیط به چه چیزی می­انجامد. جستجو­های محیطی برای پدیده‌هایی که خواست­ها را ارضا می­کنند تصادفی نیستند، بلکه همواره انتظارت آن­ها را هدایت می­کنند (به نقل از پانگ، 2010).

2-3-2- نظریه لوین

دیدگاه لوین[24] در زمینه انگیزش، همانند دیدگاه تولمن، فرد را به عنوان یک ارگانیسم هدف­گرا در نظر می­­گیرد. فرد همیشه به چیزی نزدیک یا از آن دور می­شود و آن چیزی که باعث نزدیک شدن یا دور شدن فرد می­شود نیاز[25] است. نیازها نه تنها از خواست­های بدنی ایجاد می­شوند بلکه از خواست­های روانی هم نشأت می­گیرند. نیازها، قصدها[26]را به وجود می­آورند. به عنوان مثال، نیاز به یک جفت کفش نو، قصد رفتن به فروشگاه را به وجود می‌آورد. وقتی که قصد ایجاد شد، به دنبال آن تنش نیز ایجاد می‌شود تا این که آن تنش از طریق رفتار پایانی (رفتار گرایشی یا رفتار اجتنابی) کاهش یابد. سازه شناختی لوین، جاذبه[27] بود، که منظور ارزش مثبت یا منفی[28] پدیده‌های محیطی برای فرد است. به عبارت دیگر، موضوعات جالب و کاهش دهنده تنش، جاذبه مثبت و موضوعات تهدید کننده و تنش­زا، جاذبه منفی پیدا می­کنند. بنابراین مي‌توان برای افزایش انگیزش پیشرفت احساس نیاز به پیشرفت را در افراد افزایش داد تا آنها با کاهش تنش ناشی از آن تلاش خود را افزایش دهند. (برونستین، 2010).

در زندگی اجتماعی نیز بسیاری از نیازها، نیازهای اکتسابی است اینکه یک فرد جایزه نوبل دریافت کند در بسیاری از دانشمندان تنش بسیار زیادی ایجاد مي‌کند و آنها را وا مي‌دارد که به میزان زیاد و برای سالیان زیاد تلاش کنند، این در حالی است که گرفتن چنین جایزه ای هیچ یک از نیازهای زیستی آنها را تامین نمي‌کند و در بسیاری موارد تامین نیازهایی مانند خواب و استراحت را نیز مختل مي‌کند. در واقع عامل تعیین کننده میزان تنش ایجاد شده است. در هدف‌هاي مختلف موجود، هدفی که تنش بیشتری ایجاد مي‌کند رفتار انسان را به سمت خود جهت مي‌دهد (برونستین، 2010).

2-3-3- دیدگاه مک کللند

مک کللند (1961) در زمینه انگیزه پیشرفت نظریه خود را در غالب فرضیه هایی به شرح زیر بیان کرده است:

  • افراد از نظر درجه ای که پیشرفت را تجربه ای رضایت بخش تجربه مي‌کنند با هم تفاوت دارند.
  • افراد دارای نیاز به پیشرفت زیاد، در مقایسه با افرادی که نیاز کمتری دارند موقعیت‌هاي مشتمل بر مخاطره متوسط را ترجیح مي‌دهند زیرا در مخاطره اندک احساس پیشرفت کم است و در مخاطره زیاد ممکن است هیچ پیشرفتی حاصل نشود. همچنین این افراد موقعیت هایی که در آن‌ها آگاهی از نتایج فراهم مي‌شود را ترجیح مي‌دهند زیرا مایل هستند بدانند که آیا به پیشرفت مورد نظر دست یافته اند یا خیر.
  • افرادی که نیاز به پیشرفت دارند اغلب به حرفه ای بازرگان کارآفرین به عنوان حرفه ای مادام العمر جلب مي‌شوند. یعنی بازرگانانی که به تاسیس و شکوفایی شرکت‌ها مبادرت دارند این ویژگی به عنوان امری حیاتی در رشد اقتصادی مطرح است (مینر[29]، 1985).

2-3-4- نظریه دسی در زمینه انگیزش

دیدگاه دسی[30] نسبت به انگیزش با این فرض اساسی شروع می­شود که انسان موجودی فعال است و در محیط به شیوه­ای موثر عمل می­کند تا نیازهای خود را ارضا کند. طبق این دیدگاه، انسان اراده دارد و آغاز کننده رفتار است. دسی نیز روی محرک­های روان‌شناختی که به رفتار نیرو و جهت می‌دهند تاکید زیادی دارد. هم نیازهایی که برای ارگانیسم ذاتی هستند و هم نیازهایی که بر اثر تعامل با محیط ایجاد می­شوند، به رفتار نیرو می­دهند. جهت رفتار نیز با فرایند‌هایی ارتباط پیدا می­کند که فعالیت­های ارگانسیم را در جهت ارضا نیازها سازمان می­دهند (رین برگ و انگسر[31]، 2010).

دسی در امور آموزشی معتقد بود که برای شناخت تفاوت­های فردی دانش‌آموزان، ابتدا باید به گرایش­های انگیزشی آن­ها توجه کرد. طبق این نظریه، افراد می­توانند دارای انگیزش درونی، بیرونی و یا بدون انگیزش باشند. هنگامي‌که افراد احساس شایستگی و خودمختاری می­کنند، دارای انگیزش درونی هستند؛ رفتار این افراد از درون هدایت می­شود؛ آن‌ها به دیگران و یا به وقایع بیرونی به راحتی اجازه نمی­دهند تا بر آن­ها تاًثیر بگذارند. اما، افرادی که انگیزش بیرونی دارند خود را با کفایت و یا خودمختار در نظر نمی­گیرند؛ رفتار این افراد از بیرون هدایت می­شود، یعنی وقایع بیرونی و افراد دیگر در رفتارها و تصمیم­گیری­های آن­ها نقش بسیار مهمي‌ایفا می­کنند. علاوه بر این، افرادی که فاقد انگیزش هستند، بین رفتار تحصیلی خود و اتفاقات مدرسه رابطه­ای نمی­بینند. این دانش‌آموزان رفتارهای منفعلانه، مطیع و اجتنابی نشان می­دهند و هیچ امیدی برای کنترل محیط خود ندارند. بنابراین، خود را به موقعیت‌های مختلف واگذار می‌کنند. در نتیجه، پیامد این امر منفعل بودن و بی­مسئولیتی است (رین برگ و انگسر، 2010).

2-3-5- دیدگاه نیکولز

نیکولز (1984، به نقل از نیکولز، اتکینسون و پپلر[32]، 2003) الگوی هدف­گرایی خود را به صورت دو نوع جهت­گیری هدف تکلیف-‌مدار[33] و خود-‌مدار[34] مشخص کرده است. در این مدل، وی فرض می­کند که هدف­گرایی افراد با باورهای آنان در مورد علت موفقیت ارتباط دارد. این جهت­گیری­ها چارچوبی را فراهم می­کنند که می­توان از طریق آن علت موفقیت را پیش­بینی کرد. به عنوان مثال، دانش­آموز تکلیف-‌‌مدار که بر یادگیری متمرکز می­شود، در پاسخ به این سؤال که چه چیزی باعث موفقیت دانش­آموزان می­شود، خواهد گفت: «آن­ها سعی می­کنند که درس را بفهمند نه این که درس را حفظ کنند.» در مقابل، دانش­آموز خود-‌مدار که بر نشان دادن توانایی متمرکز می­شود، در پاسخ به سؤال فوق چنین می­گوید: «آن­ها سعی می­کنند تا دیگران را شکست دهند.» همچنین، وی گزارش داده است بیشتر دانش­آموزان دبیرستانی که از فعالیت­های مدرسه اجتناب می‌کنند، سعی دارند تکالیف درسی را با کمترین تلاش انجام دهند، از فشارهای معلم فرار کنند و موفقیت در مدرسه را کمتر به تلاش و علاقه­مندی نسبت می­دهند.

2-3-6- الگوی هدف­گرایی دویک در انگیزه پیشرفت در یادگیری

دویک (1986، به نقل از دویک و لگت[35]، 1998) الگوی هدف­گرایی خود را به صورت دو نوع هدف­های یادگیری[36] و هدف­های عملکردی مطرح کرده است. در هدف­های یادگیری، تأکید بر افزایش توانایی­ها، مهارت­ها و دانش است، اما در هدف­های عملکردی، تأکید بر نشان دادن توانایی‌ها است نه افزایش آن­ها. چه چیزی افراد را به سمت جهت­گیری­های متفاوت سوق می­دهد؟ چرا بعضی از افراد به هدف­های عملکردی و بعضی دیگر به هدف­های یادگیری توجه دارند؟ چرا بعضی از افراد توانایی­های خود را کافی می­دانند، ولی عده­ای دیگر در رشد توانایی­های خود می‌کوشند؟ برای پاسخ به این سؤال‌ها، دویک نظریه هدف­ـ‌رفتار را مطرح کرده است، که بر اساس آن می­توان پاسخ سؤال‌های بالا را مشخص کرد. بر طبق این نظریه، باور افراد در مورد پدیده­ها، بر هدف­گرایی آن­ها تأثیر می­گذارد؛ هدف­ها نیز به نوبه خود، الگوهای رفتاری متفاوتی را ایجاد می‌کنند. این الگوهای رفتاری توسط محققان به دو دسته الگوهای انطباقی و غیر انطباقی تقسیم شده­اند، که در واقع از جهت­گیری­های انگیزشی انطباقی و غیر انطباقی ناشی می­شوند.



[1]. Positive psychology

[2]. negative automatic thought

[3]. Corey, Satvinder & Eduardo

[4]. Cohen, Fredrickson, Brown & Conway

[5]. Vilder

[6]. Robbins

[7]. goal orientation

[8]. functional motive

[9]. skillfully motive

[10]. Kaplan & Murry

[11]. thinking style

[12]. Ziegler, Schmukle, Egloff & Bühner

[13] Thrash, Cassidy, Maruskin & Elliot

[14]. Tolman

[15]. cognition

[16]. knowlege

[17]. hypothesis

[18]. challenge

[19]. Pang

[20]. demand

[21]. expectation

[22]. physiological needs

[23]. cognitive map

[24]. Lewin

[25]. need

[26]. intention

[27]. valence

[28]. Positive and negative value

[29]. Miner

[30]. Deci

[31]. Rheinberg & Engeser

[32]. Nicholls, Atkinson & Pepler

[33]. task-focused

[34]. ego-focused

[35]. Dweck & Leggett

[36]. learning goals


فهرست مطالب :

انگیزه پیشرفت
2-2-2- انواع انگیزه پیشرفت
2-3- نظریه‌هاي انگیزش پیشرفت
2-3-1- نظریه تولمن
2-3-2- نظریه لوین
2-3-3- دیدگاه مک کللند
2-3-4- نظریه دسی در زمینه انگیزش
2-3-5- دیدگاه نیکولز
2-3-6- الگوی هدف¬گرایی دویک در انگیزه پیشرفت در یادگیری
2-3-7- نظریه اندرو
2-3-8- دیدگاه نظریه مثبت نگر

2-4- پیشایندهای انگیزه پیشرفت
پیشینه تجربی مربوط به متغیرهای پژوهش حاضر
2-11-1- پژوهش‌هاي صورت گرفته در داخل و خارج کشور
منابع و مآخذ
منابع فارسی
منابع لاتین

فایل هایی که پس از خرید می توانید دانلود نمائید

پيشينه پژوهش انگیزه پیشرفت_1580709251_36617_8524_1450.zip0.03 MB
پرداخت و دانلود محصول
بررسی اعتبار کد دریافت کد تخفیف
مبلغ قابل پرداخت : 19,000 تومان پرداخت از طریق درگاه
انتقال به صفحه پرداخت