مباني نظري و پيشينه پژوهش (فصل دو) علل اعتیاد
مباني نظري و پيشينه پژوهش (فصل دو) علل اعتیاد

توضیحات :

مباني نظري و پيشينه پژوهش (فصل دو) علل اعتیاد در 48 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.


بخشی از متن :

تعاریف اعتیاد

اعتیاد چیست؟ اعتیاد را به عادت كردن، خو گرفتن، و خود را وقف عادتی نكوهیده كردن معنا کرده‌اند; به عبارت دیگر تسلیم به ماده مخدّر كه از نظر جسمی و یا اجتماعی زیان آور شمرده می‌شود، اعتیاد نام دارد. در سال ۱۹۵۰ سازمان ملل متحد تعریف زیر را برای اعتیاد به مواد مخدر ارائه كرد: «اعتیاد به مواد مخدّر عبارت است از مسمومیت تدریجی یا حادی كه به علت استعمال مداوم یك دارو اعم از طبیعی یا تركیبی ایجاد می‌شود و به حال شخص و اجتماع زیان آور است.» اگر نیم نگاهی به پیامدها و عوارض اعتیاد به مواد مخدّر بیندازیم خواهیم دید كه پیامدهای اعتیاد جامعه، فرد و خانواده را از نظر اقتصادی، اجتماعی، روانی و جسمی در برمی گیرد. از مهم‌ترین عوارض جسمی اعتیاد به مواد مخدّر می‌توان به ناراحتی‌های عصبی، بی اشتهایی، اضطراب، ریزش مكرّر آب از بینی و چشم، ناراحتی عضلانی و فشار شدید در ستون فقرات، لاغر شدن و مانند آن اشاره كرد. در گستره اقتصادی برخی پیامدهای ناشی از اعتیاد به مواد مخدّر عبارت‌اند از: بیكاری، ضعف مالی در ازای خرید و مصرف مواد، لطمه به اقتصاد و جامعه و خانواده. اما عوارض روانی و شخصیتی ناشی از اعتیاد به مواد مخدر فراوان‌اند; از جمله: ضعف اراده، بی توجهی به مسئولیت‌های فردی، ضعف شخصیت، ضعف عاطفه، عصبی بودن، به هم خوردن تعادل روانی، شخصیت نامتعادل و متزلزل، و ضعف اعتماد به نفس. همچنین در زمینه اجتماعی می‌توان به عوارضی مانند بی توجهی به مقرّرات جامعه، ضعف نیروی كار جامعه، بی نظمی و بی اعتمادی در جامعه، ضعف بنیاد خانواده، افزایش انحرافاتی مانند: دزدی، فحشا و تكدی گری اشاره كرد.

2-5-1- علل گرایش به اعتیاد

علل گرایش به اعتیاد را می‌توان در سه حیطه فردی، اجتماعی و خانوادگی به آن‌ها پرداخت. مشكلات روانی، كنجكاوی، ضعف اراده، فرار از زندگی تكراری، انگیزه‌های درمانی، و شخصیت نابهنجار فرد مهم‌ترین علل فردی گرایش به اعتیاد می‌باشند. در قسمت علل خانوادگی می‌توان به كمبود محبت در خانواده، تبعیض بین فرزندان، آزادی بی حد، محدود كردن بی حد فرزندان، رفاه بی حد اقتصادی در خانواده، فقر، و نابسامانی‌های خانواده اشاره كرد. همچنین برخی از علل اجتماعی گرایش به اعتیاد عبارت‌اند از: در دسترس بودن مواد مخدّر، بیكاری، نابرابری‌های اقتصادی و اجتماعی، محیط جغرافیایی و محله زندگی نامناسب، ضعف قوانین و ضعف اجرای آن، دوست ناباب، و ضعف دینداری در جامعه. از آن رو كه دامنه علل گرایش به اعتیاد و دامنه و گستردگی عوارض ناشی از آن بسیار وسیع و فراگیر می‌باشد، پیشگیری، شناسایی و از بین بردن علل گرایش به اعتیاد ضروری است; زیرا همان گونه كه گذشت، پیامدهای ناشی از اعتیاد بسیار خانمانسوز و بنیان شكن هستند و درمان پس از اعتیاد نسبت به پیشگیری كاری به صرفه نخواهد بود. البته این بدان معنا نیست كه افراد معتاد را درمان نكنیم، بلكه بدان معناست كه پیش از ایجاد اعتیاد در فرد، زمینه‌های گرایش به آن شناسایی شوند و با استفاده از مطالعات كارشناسانه در ابعاد و تخصص‌های گوناگون، در از بین بردن زمینه‌ها تلاش نماییم. اگر به بُعد اقتصادی توجه كنیم خواهیم دید كه هزینه پیشگیری از درمان كمتر خواهد بود; چرا كه برای تهیه مواد مخدّر ارز هنگفتی از كشور خارج می‌شود. همچنین برای كشف و مبارزه با آن و نیز مداوای معتادان هزینه‌های بالایی صرف می‌گردد. مقاله حاضر با توجه به اهمیت و مفید بودن پیشگیری نسبت به درمان، به بررسی علل گرایش به اعتیاد در سه بُعد فردی، اجتماعی و خانوادگی می‌پردازد، سپس متناسب با هر كدام راهكارهایی ارائه می‌دهد.

2-5-2- پیشگیری از اعتیاد

پیشگیری در لغت به معنای «جلوگیری» و «دفع» آمده است.۲ در زمینه پیشگیری سه موضوع «انسان اعتیادپذیر»، «محیط اعتیادساز» و «عامل اعتیاد» را باید در نظر گرفت. در نتیجه، برای پیشگیری باید با توجه به ریشه اعتیاد در زمینه‌ها و موارد خاص با درایت تمام، دست كم، یكی از این علل را حذف كرد تا زنجیره اعتیاد از هم بپاشد. پیشگیری از اعتیاد باید در دو جهت مورد توجه قرار گیرد: طرف تقاضا و طرف توزیع. هر كدام از این دو جهت ویژگی‌های مخصوص به خود را دارند. راهكارهای پیشگیری از عرضه كننده، مجموعه فعالیت‌هایی می‌باشد كه از منبع تولید تا مصرف كننده را در برمی گیرد. بخش دیگر، كه مربوط به فرد معتاد (تقاضاكننده) می‌باشد، جنبه وسیعی دارد. از این رو، ضروری است كه عوامل مستعدكننده گرایش به مواد مخدّر نظیر نابسامانی‌های خانواده، دوستان بد، مدرسه، و محل زندگی نامناسب مورد توجه قرار گیرند. پیش از پرداختن به علل گرایش به اعتیاد، ابتدا به مهم‌ترین تبیین‌ها و نظریه‌های انحرافات اجتماعی (و به طور اخص گرایش به اعتیاد) اشاره می‌گردد:

2-5-3- نظریه‌های انحرافات اجتماعی (پیدایش اعتیاد)

تبیین‌های روان شناختی: تبیین‌های روان شناختی بر تفاوت‌های فردی اشخاص در شیوه تفكر و احساس درباره رفتار خویش تأكید دارند; تفاوت‌هایی كه می‌تواند به شكل تفاوت‌هایی ظریف و جزئی در رفتار برخی افراد با افراد متعارف یا حتی در قالب اختلالات وخیم شخصیتی ظاهر شود و برخی افراد را به سبب عللی مانند افزایش خشم و عصبانیت، كمی وابستگی و تعلق خاطر به یكدیگر، یا تمایل به خطر كردن و لذت جویی با شدت بیشتری مستعد ارتكاب رفتارهای كجروانه سازد. یكی از تبیین‌های روان شناختی كه بر نارسایی‌های شخصیتی تأكید دارد، تبیین فروید است. فروید ساختار شخصیت را شامل سه لایه «نهاد»، «من» و «من برتر» می‌داند. «نهاد» همان نفس اماره و سرچشمه نیروی نفسانی می‌باشد كه هیچ گونه قید و بندی نمی‌شناسد. «من» هسته اصلی شخصیت و مبیّن آموزش و فراگیری واقعیات زندگی است. این بخش پیونددهنده «نهاد» و «مَن برتر» و ـ به اصطلاح ـ دروازه بان شخصیت است. «مَن برتر» شامل ارزش‌های اخلاقی و وجدانی فرد است كه به تدریج با آموزش و پرورش و تأثیر عوامل محیطی ایجاد می‌شود. فروید معتقد است كه عرصه زندگی انسان صحنه كشاكش دو نیروی «نهاد» و «مَن برتر» می‌باشد. زمانی رفتار انحراف آمیز پیش می‌آید كه «نهاد» در مبارزه با «مَن برتر» پیروز گردد. ژان برژه معتادان را از نظر شخصیتی و روانی به معتادان با ساختار «روان نژند»، «روان پریش» و «افسرده» حال تقسیم می‌کند. اما به طور كلی، تقسیم بندی دیگری وجود دارد كه بیشتر روان شناسان پای بند آن هستند و آن تقسیم شخصیت معتاد به «نوروتیك»، «پسیكوتیك» و «سازمان نیافته» است. معتادان «نوروتیك» خودآزار و دیگرآزارند و دارای اختلال در روابط عاطفی و خانوادگی می‌باشند. از نظر روانی، این افراد با مصاحبه و رویارویی و نیز از طریق همدلی، اعتماد و اطمینان بخشیدن به آن‌ها باید تحت درمان قرار گیرند. معتادان «پسیكوتیك»، واقعیت گریز هستند، روانكاوی این گروه و كنترل پرخاشگری در آن‌ها بهترین راه درمان این گروه محسوب می‌گردد. معتادانی كه دارای رفتار «سازمان نیافته» هستند، قادر به برقراری ارتباط با واقعیت‌ها نیستند و ناکامی‌های خود را معلول محیط اجتماعی و خانوادگی دوران كودكی خود می‌دانند و بسیار خیالپرداز هستند. این گروه نیز از طریق روانكاوی فردی و گروهی تحت درمان قرار می‌گیرند. ۵ می‌توان نتیجه گرفت كه هرگاه رشد روانی فرد به موازات رشد جسمی او انجام نگیرد و شخصیت فرد تكامل نیابد، فرد در معرض و هجوم بیماری‌ها و اختلالات روانی قرار می‌گیرد و به فردی بی اراده، تلقین پذیر و بی عاطفه تبدیل می‌شود. در این هنگام در معرض خطر كجروی و انحراف واقع می‌شود، كه اعتیاد به مواد مخدّر یكی از این انحرافات می‌باشد. این گونه افراد به دلیل عدم تكوین شخصیت نمی‌توانند ارزش‌های اخلاقی را بپذیرند و به آسانی نمی‌توانند خود را با محیط سازش دهند. علاوه بر آن، دچار مشكلات احساسی و عاطفی می‌گردند. در نتیجه، زمینه مناسبی برای اعتیاد به مواد مخدّر در چنین افرادی به وجود می‌آید. برای مثال، افراد عقب مانده ذهنی به دلیل اینكه خطر ناشی از اعتیاد را نمی‌دانند و شخصیت تلقین پذیری دارند، تحت تأثیر تلقین دیگران و با همنشینی افراد معتاد به طرف اعتیاد كشانده می‌شوند. تبیین‌های زیست شناختی: تبیین‌های زیست شناختی را می‌توان به دو حیطه تبیین‌های حاكی از اختلالات بدن و تبیین‌های ژنتیك تقسیم كرد. تبیین‌های زیست شناختی، عوامل جسمی و زیستی را عامل پیدایش كجروی می شمرند. به نظر آن‌ها مجرمان و تبهكاران دارای ساختمان زیستی خاص هستند و با دیگران به لحاظ زیستی متفاوت می‌باشند; یعنی بین نقص بدنی و گرایش به انحرافات اجتماعی رابطه نزدیكی وجود دارد. روان پزشكان نیز ابتلا به بیماری‌ها و اختلالات روانی را ناشی از ضایعات وارد بر مغز می‌دانند. بر این اساس، عواملی مانند: ارث، کروموزوم‌ها، ژن‌ها، ابتلا به بیماری‌ها، جنسیت، سن و نژاد به نوعی عامل رو آوردن فرد به اعتیاد معرفی می‌شود. لامبروزو، پدر نظریه زیستی، معتقد است مجرمان، خصایص انسان‌های ابتدایی و وحشی را دارا می‌باشند. به عقیده وی، ویژگی‌های جسمی و ظاهری وجود دارد كه مجرمان را از بقیه انسان‌ها جدا می‌کند. دیدگاه جانی زادگان در این بخش قرار می‌گیرد. آنان معتقدند برخی افراد «جانی مادرزاد» می‌باشند و خواه ناخواه مرتكب انحرافات اجتماعی می‌شوند. آن‌ها دارای علایم بدنی می‌باشند كه از دیگران متمایزند. علایم مزبور عبارت‌اند از:

۱) داشتن پشتی خمیده، دندان‌های غیرعادی.

۲) داشتن دید بسیار قوی و علاقه مندی شدید به خونریزی.

۳) عدم تغییر رنگ در مواقع هیجان و شرم.

۴) داشتن خصوصیات معكوس جنسی.

۵) بی تفاوت در مقابل درد.

۶) احساس پیری در جوانی به دلیل ترشح نادرست غدد داخلی.

برخی از این متفكّران بر نقش وراثت و کروموزوم‌ها تأكید دارند و معتقدند اغلب افراد تبهكار دارای تفاوتی در ژن‌ها می‌باشند. (افرادی كه جنایتكار به دنیا می‌آیند الگوی كروموزوم xyy دارند.) برخی نیز معتقدند بین تیپ جسمی افراد و گرایش آن‌ها به جرم رابطه وجود دارد; مثلا، در تیپ شناسی شلدون، افراد به سه دسته چاق، عضلانی و استخوانی تقسیم می‌شوند. وی معتقد است: افراد چاق مهربان، افراد عضلانی زورگو (و اغلب بین این افراد جرم بیشتر به چشم می‌خورد) و افراد استخوانی گوشه گیر و حساس می‌باشند. پژوهش درباره رابطه انحراف آمیز و الگوهای توزیع کروموزوم‌ها، هنوز هم انجام می‌گیرد.▪ تبیین‌های جامعه‌شناختی: نظریه‌های جامعه‌شناختی، بر نقش مهم و اساسی محیط اجتماعی در شكل دادن به پدیده كجروی تأكید دارند; و هنگام توجه به چگونگی شكل گرفتن رفتارهای كجروانه در صحنه اجتماع اساساً به عللی توجه می‌کنند كه گروه‌ها یا قشرهایی را از اعضای آن، در معرض كجروی قرار می‌دهد. این دسته تبیین‌ها، شكل گیری رفتارهای كجروانه را عمدتاً به اموری مانند ساخت اجتماعی و شرایط و موقعیت‌های اجتماعی كه فرد در آن‌ها قرار می‌گیرد نسبت می‌دهند. استدلال عمده در این دسته تبیین‌ها آن است كه نهادهای اجتماعی و مناسبات كلی اجتماعی را باید به عنوان یك كل نگریست و بر همین اساس، كجروی را نیز در درون و در ربط و نسبت با آن باید مطالعه كرد. معمولا این تبیین‌ها پاسخ به این پرسش را هدف خود قرار داده‌اند كه: چه چیزی در محیط‌های اجتماعی وجود دارد كه مردم را كجرو و بزهكار می‌سازد؟

۱) نظریه مرتن: از نظر بسیاری از جامعه شناسان انحراف نتیجه نارسایی‌های موجود در فرهنگ و ساختار اجتماعی یك جامعه است. هر جامعه ای نه تنها هدف‌های فرهنگی تجویزشده ای دارد، بلكه وسایل اجتماعاً پذیرفته شده ای را نیز برای دستیابی به این هدف‌ها در اختیار دارد. هرگاه این وسایل در دسترس فرد قرار نگیرد، احتمالا آن شخص به رفتار انحراف آمیز دست می زند. رویكرد نابسامانی اجتماعی به عنوان یكی از نظریه‌های جامعه‌شناختی انحراف اجتماعی و بعضاً اعتیاد می‌باشد. مهم‌ترین نظریه پرداز در این رویكرد مرتن، جامعه شناس آمریكایی، است. رویكرد نابسامانی اجتماعی، منشأ كجروی را تنها به ساخت اجتماعی و فرهنگ (نه شخص كجرو و شکست‌های او) مربوط نمی‌سازد، بلكه این توجه را نیز به دست می‌دهد كه چرا افراد برخی اعمال كجروانه، به ویژه جرایم مالی را مرتكب می‌شوند. این رویكرد، هم در مورد كجروی فردی و هم در مورد كجروی گروهی بحث می‌کند و به گونه ای بسیاری از رفتارهای كجروانه را در برمی گیرد. بی هنجاری كه به حالت عدم هنجارمندی یا بی ریشگی اطلاق می‌شود، زمینه ایجاد كجروی و انحراف اجتماعی می‌باشد; زیرا حالت بی هنجاری زمانی پیش می‌آید كه چشمداشت‌های فرهنگی با واقعیت‌های اجتماعی سازگاری ندارد. مرتن كوشیده است بی هنجاری را به انحراف اجتماعی ربط دهد. وی معتقد است كه فرد در نتیجه فراگرد اجتماعی شدن، هدف‌های مهم فرهنگی و نیز راه‌های دستیابی به این اهداف را كه از نظر فرهنگی مورد قبول باشند فرا می‌گیرد. هرگاه تعارض میان اهداف مقبول اجتماعی و وسایل مقبول و قابل دسترس در جامعه ایجاد شود، فرد به ناهنجاری و كجروی روی می‌آورد. وی گونه‌های متفاوت این كجروی ها را در چهار صورت زیر تصویر كرده است:

۱) كجرو در عین قبول اهداف اجتماعی، برای رسیدن به آن از وسایل غیرمقبول استفاده می‌کند; برای مثال، در زمینه مواد مخدّر كسی كه از راه مشروع به ثروت و موقعیت اجتماعی دسترسی پیدا نمی‌کند ممكن است از راه‌های غیرمشروع و غیرقانونی، مانند توزیع مواد مخدّر، برای رسیدن به اهداف خود استفاده كند.

۲) كجرو اهداف مقبول جامعه و وسایل صحیح رسیدن به اهداف را نفی می‌کند. در این مورد معمولا افراد از جامعه منزوی می‌شوند. برخی از این افراد به منظور جبران تنهایی خود، معمولا به مشروبات الكلی و یا مواد مخدّر روی می‌آورند.

۳) كجرو، اهداف و وسایل مقبول جامعه را رد كرده و اهداف و وسایل مقبول خویش را مطرح می‌کند; در این مورد، افراد روحیه انقلابی می‌گیرند و از طریق مبارزه با نظام سعی در تغییر آن دارند.

۴) كجرو، اهداف مقبول جامعه را نمی‌پذیرد، اما برای رسیدن به مقاصد خود از وسایل مقبول جامعه استفاده می‌کند. در این مورد، افراد كوشش می‌کنند تا وارد بدنه قدرت شوند و از راه‌های قانونی به اهداف خود برسند.

۲. نظریه كنترل اجتماعی: نظریه كنترل اجتماعی تاریخی طولانی دارد و این عقیده كه «شكل گیری رفتار انحرافی به وسیله جوانان» علت فقدان برخی کنترل‌های اجتماعی است، برای مدتی به طور كلی مورد قبول بوده است. این نظریه همنوایی را حاصل وجود پیوندهای اجتماعی بین افراد جامعه و اعمال انواع كنترل از طرف جامعه بر افراد می‌داند و ناهمنوایی را ناشی از گسستن پیوندهای شخصی بر نظم قراردادی جامعه قلمداد می‌کند. هیرشی، یكی از نظریه پردازان معروف این حوزه نظری و مفسّر دیدگاه دوركیم نشان داده كه چگونه در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم نقش برجسته ای در تعاریف جرم و بزهكاری داشته‌اند. نظریه كنترل اجتماعی بر این پیش فرض استوار است كه اگر بخواهیم از تمایلات رفتار انحرافی جلوگیری شود باید همه افراد، اعم از جوان و بزرگسال، كنترل شوند. طبق این نظریه، رفتار انحرافی، عمومی و همه گیر است و آن نتیجه كاركرد ضعیف سازوكارهای كنترل اجتماعی می‌باشد. این نظریه بر دو نوع كنترل شخصی و كنترل اجتماعی تأكید دارد. نظام‌های كنترل شخصی شامل عوامل فردی و به ویژه روان شناختی می‌باشد. اعتماد به نفس به عنوان عامل اساسی روان شناختی در كنترل شخصی شناخته شده است. عوامل كنترل اجتماعی شامل وابستگی و پای بندی به نهادهای بنیادین اجتماعی مانند: خانواده، دین، سیاست، و آموزش می‌باشد. یكی دیگر از پیش فرض‌های نظریه كنترل اجتماعی این است كه وفاق كلی در مورد هنجارها، ارزش‌ها، اعتقادات و باورهای رایج در جامعه وجود دارد و كنترل اجتماعی بر مبنای این وفاق اجتماعی انجام می‌شود. امروزه به دلایل گوناگون، از جمله افزایش جمعیت، كنترل رسمی بیشتر و حتی جایگزین کنترل‌های غیررسمی‌شود. ابزار مهم كنترل اجتماعی، اجتماعی كردن افراد است كه ضعف در این امر موجب بروز رفتارهای نابهنجار و از جمله اعتیاد می‌شود.

2-5-4- علل گرایش به اعتیاد

علل گرایش به اعتیاد را می‌توان در سه قلمرو فردی، خانوادگی و اجتماعی مطرح كرد:

2-5-4-1- علل فردی

بسیاری از روان شناسان علل رفتارهای انحرافی را برحسب نقص شخصیت فرد كجرو توجیه می‌کنند و بر این باورند كه برخی از گونه‌های شخصیت، بیشتر از گونه‌های دیگر، گرایش به تبهكاری و ارتكاب جرم دارند. علل فردی گرایش به اعتیاد بیشتر بر مبنای نظری دیدگاه‌های روان شناختی متكی می‌باشند. با دانستن عواملی كه فرد را در معرض خطر اعتیاد قرار می‌دهند، می‌توان افراد در معرض خطر را شناسایی كرد و برای پیشگیری از ابتلای آنان به اعتیاد، برنامه ریزی‌های دقیق و مؤثر انجام داد.

الف) مشكلات روانی: گروهی از افراد كه بعضاً ضعیف النفس هستند، قدرت مقابله با مشكلات و ناکامی‌ها را ندارند و اعتیاد را راه نجات خود تلقّی می‌کنند; برای رهایی از ناراحتی‌ها، فشارهای روانی، بی اعتمادی به خویشتن و رفع هیجانات درونی در جستوجوی پناهگاهی امن، به مواد مخدّر و یا مصرف داروهای روان گردان پناه می‌برند. این افراد فكر می‌کنند كه با مصرف مواد از گرفتاری‌های زندگی رهایی می‌یابند و دنیا را به نحو دیگری مشاهده می‌کنند; زیرا حالت تخدیری دارو و مواد مخدّر سبب می‌شود كه تا مدتی فرد معتاد نسبت به مسائل، مشكلات و واقعیت‌های زندگی بی تفاوت باشد. همین فرار از زیر بار مشكلات فردی، عامل عمده برای كشش افراد به طرف مواد مخدّر است. یك دسته از افرادی كه بیشتر در معرض اعتیاد به مواد مخدّر قرار می‌گیرند افراد افسرده هستند. به عقیده برژه افسردگان بیشترین و مهم‌ترین بخش معتادان را تشكیل می‌دهند. افراد افسرده ضعف روانی دارند و به نوعی احساس خلأ شخصیتی می‌کنند. آن‌ها به تصور خودشان، توان لذت بردن از دنیا را ندارند، همواره احساس ناتوانی و خستگی می‌کنند و خود را تهی از هرگونه توان و احساس مطلوب می‌دانند. به عقیده سیدنی كوهن، چنین افرادی ممكن است با مصرف مواد در جستوجوی جادویی برآیند كه به دردهایشان پایان بخشد و خلأهایی را كه در خودشان احساس می‌کنند رفع و نقص شخصیتشان را برطرف كنند.

ب) كنجكاوی: عده ای با شركت در مجالس دوستانه زمانی كه می‌بینند دیگران از مواد مخدّر استفاده می‌کنند حس كنجكاوی در آن‌ها تحریك شده، به مصرف مواد گرایش پیدا می‌کنند. این امر منجر به مهیا شدن زمینه اعتیاد در فرد می‌شود; زیرا ممكن است با اولین مرتبه استفاده در فرد احساس مثبتی ایجاد گردد و باعث تكرار این عمل شود. البته آن‌ها غافل از این هستند كه این نوع لذت‌ها زودگذر و خانمانسوز می‌باشند. دسته ای از افراد نیز برای كنجكاوی و ارزیابی خودشان با تصور اینكه با یكبار مصرف معتاد نمی‌شوند، و گاهی حتی برای اینكه قدرت خودشان را به دیگران ابراز دارند به مصرف مواد مخدّر تن می‌دهند. احتمال معتاد شدن این افراد نیز بسیار است.

ج) ضعف اراده: اراده عامل حركت فرد می‌باشد. پس باید با منطق و شرع همسان باشد و با استفاده از تربیت و آموزش صحیح تقویت شود. فردی كه با مشاهده یك عمل خلاف شرع و موازین اجتماعی با قاطعیت تمام در مقابل آن ایستادگی می‌نماید، از خود تزلزلی نشان نمی‌دهد و هدف خود را در زندگی به طور قطعی انتخاب می‌کند دارای اراده ای قوی می‌باشد. اما اگر فرد دچار اراده ضعیف بوده و برنامه خاصی برای زندگی خود نداشته باشد، اولا، دچار نوعی سردرگمی و خستگی روحی می‌شود و ثانیاً، ممكن است در مقابل هر انحرافی پاسخ مثبت دهد. در این صورت، نه تنها شخص نمی‌تواند مانع انحراف دیگران شود، بلكه خود نیز دچار انحراف می‌گردد. این مسئله دراعتیاد فرد اهمیت بسزایی دارد.

د) رهایی از زندگی عادی: تقریباً انجام هر كاری بدون توجه به باورهای ذهنی و نیروهای درونی شخص انجام دهنده غیرممكن است. زمانی كه یك تبدّل به مفهوم دقیق كلمه در خاستگاه فلسفی ذهنی صورت می‌گیرد، باور روانی و انگیزه ای، كه از آن گرایش به مواد مخدّر تعبیر می‌کنیم، ایجاد می‌شود. فرد دایم مشكلات و موقعیت خود را ارزیابی و داوری می‌کند. این داوری نوعاً شخصی بوده و بر اساس دانش و فرهنگ تربیتی و فكری شخص داوری كننده صورت می‌پذیرد. حقیقت آن است كه اعتیاد، همچنان كه از نامش پیداست، اگرچه خود، صورت عادت دارد، اما برای شكستن یك عادت دیگر انجام می‌گیرد. یكی از بارزترین علل گرایش به مصرف مواد مخدّر در جوامع صنعتی پیشرفته شكستن عادت ناشی از حیات عادی فردی است كه در بستر زمان، صورت تكرار ملال آور به خود می‌گیرد. بر اساس آماری كه به دست آمده، قریب هشتصد هزار نفر از معتادان (از جمع دو میلیون نفر)، معتادان تفنّنی هستند كه متأسفانه آمار سرآمدان علم و دانش در این طبقه زیاد می‌باشد.

هـ) انگیزه‌های درمانی: یكی از علل مصرف مواد مخدّر جنبه‌های درمانی آن است. حقیقت آن است كه در بسیاری از موارد پرداختن و گرایش به مواد مخدّر، در آغاز، جنبه مداوا داشته و سپس در بستر زمان به اعتیاد بدل گردیده است. شیوع مواد مخدّر در روستاها نوعاً با انگیزه درمانی صورت می‌پذیرد. در این بخش استفاده از مواد مخدّر برای رسیدن به تعادل جسمی است. در برخی از روستاها برای تسكین درد كمر، درد دندان، درد گوش و مانند آن از تریاك استفاد می‌کنند.

و) شخصیت متزلزل: آلپورت در تعریف خود از شخصیت می‌گوید: «شخصیت سازمانی است پویا از نظام‌های روانی ـ جسمانی در درون فرد كه سبب سازگاری‌های بی همتا و بی نظیر او با محیط می‌شود.» بین شخصیت و اعتیاد رابطه ای متقابل وجود دارد، به نحوی كه فرد به علت وضع خاص شخصیتی و نیازها، شکست‌ها، ناتوانی در برخورد با مسائل و ناكامی در زندگی، عدم ثبات عاطفی و ملایمات دیگر، به اعتیاد روی می‌آورد. از سوی دیگر، اعتیاد به نوبه خود منجر به از بین رفتن تعادل روانی و هیجانی شخص می‌شود. بدین سان، بین اعتیاد و شخصیت فرد دور باطلی ایجاد می‌شود كه مبارزه با آن مستلزم تغییر شرایط بیرونی و درونی، یعنی ایجاد اراده و روحیه ای قوی و آسیب ناپذیر است. شناخت شخصیت و ویژگی‌های رفتاری معتادان به منظور مبارزه با اعتیاد و نیز پیشگیری و درمان آن، از اهمیت ویژه ای برخوردار است. برخی از اختلالات مربوط به شخصیت كه منجر به شكل گیری و ایجاد زمینه انحرافات اجتماعی و گرایش فرد به اعتیاد می‌شود عبارت‌اند از: شخصیت «پارانویایی» و «شخصیت ضد اجتماعی». ویژگی‌های خاص شخصیت «پارانویایی» این است كه این افراد اعمال دیگران را تحقیرآمیز یا تهدیدآمیز تفسیر می‌کنند; به دیگران اعتماد ندارند و روابط اجتماعی آن‌ها در اثر همین بی اعتمادی مختل شده است. این افراد خود بزرگ بین هستند و به دیگران ظلم و ستم می‌کنند.

فهرست برخی از مطالب :

تعاریف اعتیاد
2-5-1- علل گرایش به اعتیاد
2-5-2- پیشگیری از اعتیاد
2-5-3- نظریه‌های انحرافات اجتماعی (پیدایش اعتیاد)
2-5-4- علل گرایش به اعتیاد
2-5-4-1- علل فردی
- كمبود محبت در خانواده:
2-5-4-2- علل خانوادگی
- اعتیاد یكی از اعضای خانواده:
- فقر خانواده:
- ستیزه والدین:
- بیكاری و اعتیاد
- نقش محیط جغرافیایی و محل سكونت
- نقش دوستان ناباب
2-5-5- نقش مذهب در درمان اعتياد
2-5-6- نقش مذهب و سلامت معنوی در پیشگیری از اعتیاد
2-5-7- عوامل تشدید کننده اعتیاد
پیشینه تحقیق
2-5-1- مطالعات داخلی
2-5-1- مطالعات خارجی
منابع و مآخذ

فایل هایی که پس از خرید می توانید دانلود نمائید

مباني نظري و پيشينه پژوهش (فصل دو) علل اعتیاد_1580649173_36591_8524_1340.zip0.08 MB
پرداخت و دانلود محصول
بررسی اعتبار کد دریافت کد تخفیف
مبلغ قابل پرداخت : 19,000 تومان پرداخت از طریق درگاه
انتقال به صفحه پرداخت