توضیحات:
دانلود پيشينه نظري نظریه های درگیری شغلی در 55 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.
بخشی از متن :
درگیری شغلی
درگیری شغلی:
به اعتقاد پیتر دراکر، موفقیّت سازمان ها در عصر حاضر به قابلیّت مدیریتی مدیران در سازمان ها وابسته است. کسب این قابلیّت ها صرفاً از طریق کسب دانش و معلومات حرفه ای حاصل نمی شود، بلکه مستلزم توسعه¬ی همه جانبه مدیران در ابعاد مهارتی، شخصیّتی و تحوّل در نگرش و رفتار آنهاست و یکی از این نگرش های مهم جهت ایجاد تحوّل در نیروی انسانی سازمان ها، درگیری شغلی می باشد. در دهه اخیر، مفهوم درگیری شغلی مورد توجه بسیاری از متخصصان حوزه روانشناسی صنعتی- سازمانی و مدیریت بوده است و پژوهشگران این حوزه بر وجود بازخورد های متفاوت کارکنان درباره¬ی کار و رفتارهای مرتبط با این بازخوردها تأکید کرده اند( میرهاشمی، 1387 ).
2-3-1) تعریف درگیری شغلی:
درگیری شغلی درجه اهمیّت شغلی فردی در خودانگاره آن شخص است و درجه ای است که در آن خودانگاره و یا عزت نفس یک فرد، تحت تأثیر سطح عملکرد دریافت شده توسط خودش می باشد و درجه ای که فرد به صورت فعّال در کارش شرکت می جوید و تصویری از مشارکت فعّال یک فرد در کارش را نمایان می سازد ( ویکراماسینگ، 2011). میر هاشمی (1387)، درگیری شخصی در نقش های شغلی را به عنوان سطحی از تلاش فرد برای ابراز و شکوفا کردن خود در کار تعریف کرده است. اتکینسون و لیتوین (نقل از لیتینگر، 1982)، معنای درگیری شغلی را ویژگی ثابتی می دانند که تحت تأثیر وضعیّت موجود در محیط کار قرار نمی گیرد. بر مبنای این نظریه درگیری ممکن است از بازخورد مرتبط با عملکرد تأثیر پذیرد، اما در عین حال نمی توان اهمیت و نقش زمینه ها و استعدادهای فردی ( مانند انگیزه¬ی پیشرفت ) که تحت تأثیر محیط واقعی یا مداخله های شغلی قرار نمی گیرند را نادیده گرفت. ( میرهاشمی، 1387). طبق تعریف کانونگو( 1982) درگیری شغلی، به میزان هویت روانشناختی فرد با شغل خود اشاره دارد (کلانتری، قورچیان، شریفی و جعفری، 1390). عسگری و پور تراب در پژوهشی، درگیری شغلی را به دلبستگی شغلی تعبیر می کند و این متغیر را میزان همانند سازی کارکنان با شغلشان تعریف می کنند. درگیری شغلی به عنوان یک نگرش، متغیر مهمی است که به افزایش اثربخشی سازمان، کمک می کند. به منظور افزایش سطح درگیری شغلی، باید در مورد تعیین کننده های آن نگاهی واقع گرایانه و همه جانبه داشته باشیم (میرهاشمی و شریفی، 1389). درگیری شغلی توسط لودال و کیجر ( 1965) به عنوان درگیری مثبت و سالم مستخدمین در کار تعریف شده است، در حالی که بیگانگی شغلی به عنوان قطب مخالف آن و مشتمل بر فقدان در ضوابط فردیت، بیگانگی از محیط کاری نگریسته می شود(کانونگو، 1982؛ به نقل از یاسمی نژاد، گل محمدیان و یوسفی، 1390). درگیری شغلی درجه ای است که فرد شاغل درک می کند همکارانش خودشان را وقف شغلشان کرده اند. در حقیقت، شاغلینی که درگیری شغلی دارند، استرس کم تری را تجربه می کنند و از شغلشان رضایت بیشتری دارند ( بابین و بولس، 1996؛ به نقل از یاسمی نژاد، گل محمدیان و یوسفی،1390). درگیری شغلی یکی از نگرش های مرتبط با کار است که به عنوان یک واکنش روان شناختی فرد به کار و مسؤلیّت مرتبط با آن تعریف شده است. (میرهاشمی و حنیفی، 1390). درگیری شغلی به طور عمده با رضایت از کار، توان، فداکاری و دلبستگی تعریف می شود، توان، گویای سطح بالای انرژی، انعطاف پذیری روانی در حین کار کردن، میل به صرف تلاش در کار خود و مقاومت در رویارویی با مشکلات است ( شافلی، سالاوونا، گنزالز – روما و باکر، 2002، به نقل از فیض آبادی فراهانی و میرهاشمی،1390 ). برخی از پژوهشگران (برای نمونه، ریوه و اسمیت،2001) بر این باورند که مؤلفان، درگیری شغلی را همواره به عنوان:
الف) مفهومی که شخص طی آن هویتی روان شناختی مرتبط با کار را شکل می دهد یا کار را به عنوان عاملی مهم در ارائه تصویر کلّی از خود در نظر می گیرند.
ب) درونی کردن ارزش های مربوط به خوب بودن کار یا اهمیت آن از لحاظ ارزشمندی شخص.
پ) میزان اثرگذاری عملکرد کاری شخص بر عزت نفس تعریف می کنند. از این رو، دستیابی به یک تعریف منفرد میسر نمی شود ( به نقل از میرهاشمی و حنیفی، 1390).
گورین و همکارانش نشان دادند که درگیری شخصی در سر کار بستگی به حدی دارد که یک فرد میزانی خودبیانگری و شکوفایی ( تحقق بخشی ) را در کارش جست و جو می کند. همان نوع از درگیری شغلی توسط ویکرت (1951) و باس ( 1965) پیشنهاد شد که بیان می کنند که موقعیّت تصمیم گیری شغلی، احساسی که یک شخص برای موفقیّت سازمان، کمک مهمی را انجام می دهد، شانس برقراری سرعت پیشرفت در کارخود و خودمختاری که منجر به قوی شدن درگیری شغلی می شود، ویکرت (1951) بیان می کند که نوع مشارکت در درگیری شغلی می تواند با پرسش از کارمند اندازه گیری شود : درجه ای که او احساس می کند به طور فعّال در کارش شرکت می کند (ویکراماسینگ و ویکراماسینگ، 2011). درگیری شغلی بر مبنای اعتقاد آلپورت (1943 نقل از براون، 1996) نوعی بازخورد شغلی است و در عین حال، ویلکینسون، داندون و گراگولیس ( 2007)، معتقدند که اکثر پژوهش ها در مورد درگیری شغلی در سازمان های بزرگ تحقق یافته اند. درگیری شغلی اشاره دارد به درجه ای که فرد شرکت در شغل خود را برای رفع نیازهای مانند اعتبار، عزّت نفس، استقلال، (آلپورت،1943، به نقل از کنگ بون،2007) و درجه ای که کارمند عملکرد شغلی خود را به عنوان مرکزی برای مفهوم خود یا اعتماد به نفس درک می کند (فرانس و کان، 1962، به نقل از کنگ بون، 2007). درگیری شغلی نیز می تواند به عنوان نفس فرد در ارتباط با کارتعریف شود ( کانونگو،1982، به نقل از کنگ بون،2007 ). صالح و هوزک ( 1976) در توضیح و تفسیر درگیری شغلی توسط آلپورت بیان می کنند که درگیری شغلی درجهای است که یک کارمند در سر کارش شرکت می کند و با نیازهایی مانند حیثیّت و اعتبار، احترام به خود، خودمختاری و حرمت نفس برخورد می کند ( ویکراماسینگ و ویکراماسینگ، 2011).
2-3-2) مدل سه مرحله ای کاسمیر :
کاسمیر در سال 1986 مدل سه مرحله ای از فرایند درگیری شغلی ارائه داده است که هم برای مردان و هم زنان مورد استفاده می باشد. گام اوّل این مدل، مشتمل بر متغیرهای شخصی، جمعیّتی و شخصی روان شناختی است که در مجموع نیمرخ شخصیّتی که فرد با خود به موقعیّت کاری می آورد را تشکیل میدهد. گام دوّم شامل ویژگی های خانوادگی و شرایط شغلی است که به عنوان تعدیل کننده بیرونی مؤثر بر فرایند درگیری شغلی می باشد. مرزهای بین کار و خانواده، نفوذپذیرند و مردان بیشتر مقتضیّات محیط کاری را وارد خانواده کرده و زنان برعکس مقتضّیات محیط خانواده و زندگی را وارد محیط کار می کنند. در واقع، متغیرهای خارج از محیط کار بیشتر درگیری شغلی زنان را تحت تأثیر قرار می دهد. متغیرهای خانوادگی مؤثر در کار عبارتند از : وضعیّت زناشوئی، حمایت همسر، مقتضیّات والدین، تعارض کار و خانواده و مکانیسم های مقایسه ای خانواده. گام سوم : بررسی تأثیر ادراک های فرد درباره¬ی درگیری شغلی است. کاسمیر معتقد است که عوامل شخصی و نیمرخ شخصی، کارکنان را به نوبه خود تحت تأثیر قرار می دهد. درگیری شغلی از برجستگی های نیازهای فرد، ریشه می گیرد و این که چه اندازه بافت شغلی ، فرصت برآورده کردن این نیازها را فراهم می کند، سبب می شود که فرد درباره¬ی توان و بافت شغل خود برای ارضاء نیازهای خود در آینده دست به پیش بینی بزند. احساس فرد به کار نوعی حس هویّت را درباره¬ی شغل خود به او می دهد.
2-3-3) تعیین کننده های درگیری شغلی:
هر چند، علاقه به مفهوم درگیری شغلی، بر تعیین و شناسایی تعیین کننده های آن متمرکز بوده است (هالنبک وکونولی، 1982، رابینو ویتز و هال، 1977). اما، در مورد سه ویژگی شخصی، موقعیّتی و بازدههای کار (آرایی، 1994) توافق وجود دارد ( میرهاشمی و حنیفی، 1390). همچنین رابینوویتز (1981)، عقیده دارد که هم متغیرهای شخصی و هم متغیرهای موقعیتی به درگیری شغلی اثر دارند و اهمیت نسبی این دو مجموعه از متغیرها از سوی محققان هر دو طرف بررسی شده است ( به نقل از میرهاشمی و شریفی، 1389). در یک مطالعه¬ی چند متغیری درباره¬ی تعیین کننده های درگیری شغلی، معلوم شد که ویژگی های شخصیّتی را به دو دسته¬ی شخصی – جمعیّت شناختی و شخصی – روانشناختی می توان تقسیم کرد ( آرایی، 1994). تفاوت های فردی اولیّه از جمله فردگرایی، منبع کنترل، عزّت نفس، انگیزش و با وجدان بودن، رابطه¬ی مثبت و معناداری را با سطح در گیری شغلی دارند ( کولکویت، 2000؛ به نقل از فیض آبادی فراهانی و میرهاشمی، 1390).
تأثیر گرایش فردی بر درگیری شغلی در چندین مطالعه¬ی طولی مورد توجه واقع شده است ( نیوتن و کنان، 1991 ؛ روبرتز، 2003؛ سالملا – آرو و نورمی، 2007؛ باریک و مانت،1991؛ به نقل از فیض آبادی فراهانی و میرهاشمی، 1390). اگرچه مقدار قابل توجهی از واریانس تشریح شده¬ی درگیری شغلی ممکن است به خصایص محیطی هم نسبت داده شود. کارکنان، ممکن است در محیط کار در واکنش به ویژگیهای خاص از محیط یا موقعیت کاری با شغل خود درگیر شوند. همچنین، برخی از کارکنان ممکن است مجموعه ای از نیازها، ارزش ها یا صفات را دارا باشند که زمینه درگیری در شغل را فراهم آورند (رابینوویتز و هال، 1977، به نقل از میرهاشمی، شریفی و ثابتی، 1388). شواهد نشان می دهد که چالش شغلی به عنوان یکی از ویژگی های شغلی ( هاکمن و اولدهام، 1975) با درگیری شغلی همبستگی معنادار دارد ( بوچانان، 1974 ؛ سیکاران و ماودی، 1981). مطالعات نشان داده اند که چالش شغلی با درگیری شغلی همبستگی قوی دارد، حتی با کنترل متغیرهای دیگر ( بوچانان،1974 و ماودی و سیکاران، 1981). شاید یک شغل چالش انگیز نه فقط فرصت استفاده از مهارت های کارکنان را فراهم می آورد، بلکه نیاز به پیشرفت آنها را نیز ارضاء کرده که این نتیجه به نوبه¬ی خود به افزایش سطح درگیری شغلی منجر می شود. درگیری شغلی باید از انفصال ( ناوابستگی ) روان شناختی جدا شود، درگیری شغلی به ارتباطی اشاره می کند شغل برای زندگی یک شخص دارد، آن نسبتاً یک باور ثابت و پا برجا است که شغل یک شخص را به عزّت نفس او پیوند می زند در مقابل، ناوابستگی روان شناختی به رفتارهای خاص و فعالیّتهای شناختی که در یک موقعیّت شناختی ارائه شده است، اشاره می کند و همان طور که درگیری شغلی به یک هویت فردی با کارش اشاره می کند، درگیری شغلی بالا به معنای آن است که یک شخص تأکید زیادی روی کار و شغل خود می کند و شغل او نقش هسته ای در زندگی شخص بازی می کند. همان طور جانسن ( 2003) می گوید " کارگران با درگیری شغلی بالا از لحاظ روان شناختی بیشتر در خطر می باشند" این اهمیّت زیاد به شغل به معنای آن است که یک نگرانی مهم و اساسی درباره¬ی موضوعات مربوط به شغل وجود دارد. ممکن است این نگرانی نه تنها در محل کار بلکه در خانه هم حس نشود بنابراین احتمال کمی وجود دارد که افراد با درگیری شغلی بالا از نظر روان شناختی از شغل خودشان در طول ساعات روز جدا شوند برخلاف افرادی که درگیری شغلی پایینی دارند ( ژانگ، 2013). پس در مشخص نمودن تعیین کننده های درگیری شغلی تجزیه و تحلیل شغل و یافتن ریشه های اساسی وابستگی فرد به شغلش از اهمیّت شایان ذکری برخوردار است. در رابطه بین ویژگی های فردی و حرفهای نظیر جنس، سن، حقوق و مزایا، سابقه کار و سطح تحصیلات کارکنان با درگیری شغلی به صورت محدود، بررسی هایی صورت گرفته و این پژوهش ها در کشور، در حداقل خود است. نظر به اینکه در بیشتر فرهنگ ها مردان نان آور و زنان به عنوان مادر و همسر در نظر گرفته می شوند، تفاوت در همبستگی به کار در مردان و زنان در دیدگاه مبتنی بر شغل و جنس مشخص می شود، طی مطالعات انجام گرفته، طبق مدل مبتنی بر شغل، شواهد نشان می دهد که مردان نسبت به زنان، درگیری شغلی بالاتری را نشان می دهند ( لامبرت ، 1991). این یافته ها ممکن است به دلیل، اشتغال کم تر زنان به تصّدی پستهای پایین تر و فقدان رضایت درونی کم تر آن ها و همچنین محدودیّت داشتن در فرصت های پیشرفت در مقایسه با مردان توجیه شود. از سوی دیگر مدل های مبتنی بر جنس بر این فرض هستند که بر اساس فرایندهای اجتماعی شدن مبتنی بر جنس، نقش های زنان را نقش های مادری و همسری به عنوان، نقشهای اصلی در نظر می گیرند و موقعیّت اجتماعی آن ها را خانواده شان تعیین می کنند و در مقابل نقش مردان با پایگاه اجتماعی و شغل آن ها تأمین می شود ( خالصی، صالحی، مرادی، احمدی نژاد، محمدی و روحانی، 1389).
فهرست مطالب :
درگیری شغلی
2-3-1) تعریف درگیری شغلی:
2-3-2) مدل سه مرحله ای کاسمیر :
2-3-3) تعیین کننده های درگیری شغلی:
2-3-4) اندازه گیری درگیری شغلی :
2-3-6) درگیری شغلی و نوآوری در سازمان و عوامل محیط کار:
2-3-7) درگیری شغلی و خصوصیّات شخصیّتی :
2-3- 8) عوامل اثرگذار بر درگیری شغلی:
2-3-9) پیامد های درگیری شغلی:
2-3-10) دیدگاه کانونگو درباره¬ی درگیری شغلی:
2-3-11) مدل منافع نهفته ( تئوری محروم سازی )جاهودز :
2-3-12) نظریه درگیری شغلی و مدیریت کیفیّت فراگیر و مدیریت منابع انسانی :
3-4) مروری بر پژوهش انجام شده در داخل و خارج کشور:
3-4-1) پیشینهی پژوهش موضوع در داخل کشور:
3-4-2) پیشینهی پژوهشی در خارج از کشور:
منابع و مأخذ:
الف) منابع فارسی
ب) منابع انگلیسی
پيشينه نظري نظریه های درگیری شغلی_1580535740_36466_8524_1544.zip0.11 MB |