مبانی نظری و پیشینه پژوهش مهارتهای خودآگاهی و حل مساله
مبانی نظری و پیشینه پژوهش مهارتهای خودآگاهی و حل مساله

توضیحات :

دانلود مبانی مبانی نظری و پیشینه پژوهش مهارتهای خودآگاهی و حل مساله در 51 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.


بخشی از متن :


2-2 آشنایی با مهارتهای خودآگاهی و حل مساله
يافته های علمی گواه آن است كه بهداشت روانی از جمله مهمترين نيازهای انسان امروزی است كه براي تامين آن لازم است فرد دقيقاً خود را بشناسد، بتواند ديگران را درك كرده و روابط موثری با آنها ايجاد نمايد .هيجانهای منفی و استرس های روزمره خود را شناسايی كرده و آنها را تحت كنترل در آورد، به شيوه ای موثر مشكلات خود را حل كرده و تصميم های مناسبی را اتخاذ كند و ديگر اينكه كليشه ای فكر نكرده و اطلاعات را بدون پردازش نپذيرد. لازمه ی برآورده شدن نيازهای اساسي فوق تسلط بر مهارتهاي زندگي است. برخي از اين مهارتها عبارتند از: مهارتهای خود آگاهی ، مهارتهای ارتباطی، مهارتهای تصميم گيری و حل مساله، مهارت مقابله با هيجان های منفی، مهارت مقابله با استرس، مهارت تفكر خلاق، مهارت تفكر نقادانه مهارت قاطعیت ،مهارت اعتماد به نفس.(ناصری ،1387)
فرد ماهر به كسي گفته مي شود كه توانايی انجام يك كار را به شكل درست داشته باشد. برای اينكه بتوان گفت كسی در كاری دارای مهارت است لازم است كه دو عامل زمان و خطا نيز در نظر گرفته شود. بدين ترتيب به كسي راننده ماهر گفته مي شود كه هم براي رسيدن به مقصد، حداقل زمان را صرف كند و هم در حين رانندگی دارای كمترين خطا باشد. بديهي است براي اينكه فردی بخواهد در هر زمينه ای به مهارت دست يابد نياز دارد هم به دانش چگونگی آن عمل آگاهی داشته باشد و هم با تمرين های متوالی آن دانش را به رفتار و عمل تبديل كند. دانش انجام يك كار را می توان از طريق مختلف كسب كرد ( ناصری، 1387).
در زندگي ما انسانها، واقعيت های متعددی وجود دارد كه چه بخواهيم و چه نخواهيم با آنها مواجه خواهيم شد .زندگی مملو از مشكلاتی است كه بايد حل شوند و تصميم هايی كه بايد گرفته شوند بنابراين مهم است كه ما در مواجهه با موقعيت های مساله برانگيز يا تصميم بر انگيز دارای روش و شيوه باشيم. مسايل و مشكلات و تصميم گيری از جمله مواردی هستند كه با مهمترين بخش مثلث دستگاه روانی انسان در ارتباط است :

مثلث دستگاه رواني

تفكر كه كاركرد مغز ماست، موجب مي شود كه از عهده حل يك مساله برآييم ويا تصميمی اتخاذ كنيم. حال اگر روش حل مساله و يا شيوه تصميم گيری ما معيوب باشد بديهی است كه ديگر اجزای روانی ما يعنی احساسات و رفتار نيز به شكل ناكارآمد فعال خواهد شد (ناصری، 1387) .
مهم نيست افراد در زندگی با مشكل، دردسر، گرفتاری، انتخاب و ... روبرو نشوند، بلكه مهم آن است كه در مواجهه با اين گونه موقعيت ها بتوانند به شيوه ای صحيح عمل كنند. بعضي افراد حتي قادر به برطرف كردن مسايل روزمره خود نيستند و در مقابل كوچكترين مساله يا انتخاب، دچار پريشانی، دست پاچگی، آشفتگی و ناراحتی مي شوند. در مقابل اين گروه، افراد ديگری نيز وجود دارند كه حل مسايل و مشكلات متنوع و مواجهه با موقعيت های مستلزم تصميم گيری نه تنها دچار آشوب نمي شوند بلكه به اين سطح از خود آگاهی دست مي يابند كه نقاط ضعف خود را بهبود بخشند. عمده ترين موفقيت اين افراد آن است كه به هنگام روبرو شدن با مشكلات و گرفتن يك تصميم از روش منظم و مرحله به مرحله استفاده می كنند حال آنكه افراد گروه اول فاقد اين توانمندي هستند (ناصری، 1387) .
مواجهه و چالش موفقيت آميز با مشكلات بخشی از زندگی روزمره هر فردی مي باشد. همه افراد در زندگی با مشكلات روبرو می شوند كه بايد براي آنها راه حل های صحيح و منطقی بيابند. برخی در برابر مشكلات راه حل های مناسبي را برمی گزينند. اما بايد به خاطر داشت كه با اندكی تامل و انديشه می توان از ميان دهها راه حل ممكن، بهترين آن را انتخاب كرد تا كمترين آسيب را در برابر مشكل ايجاد شده، تجربه نمود. اغلب مشکلات قابل حل بوده و استرس برای ما ايجاد نخواهند كرد. اكثر افراد خيلی براي حل مشكل خود وقت نمی گذارند و لذا بسياری از راه حلهای موجود را ناديده می گيرند. انديشه سطحی و تصميم گيری های سريع عجولانه معمولا به حل كارآمد مشكل نمی انجامد چرا كه در چنين تفكری مسايل عميق ومهم از نظر دور می مانند(ناصری، 1387) .

2-3 مهارت خود آگاهي و اجزا آن:
توانای شناخت خود و آگاهی از خصوصيات، نيازها، نقاط ضعف و قوت، خواسته ها، ترس ها، احساسات، ارزش و هويت خود مي باشد. رشد خود آگاهی به فرد كمك می كند روابط اجتماعی و روابط بين فردی مؤثر و همدلانه برقرار كند. از جمله مشكلات روانی – اجتماعی مرتبط با خود آگاهی ضعيف مي توان به افسردگی احساس حقارت، اعتماد به نفس پايين، مشكلات ارتباطی، احساس تنهايی، ‌سوء مصرف مواد و ... اشاره كرد (سازمان بهداشت جهانی،2000، ترجمه فتی و همكاران، 1386) .
2-3-1 شناخت ويژگي هاي جسماني و بدني :
شناخت ويژگي هاي ظاهري خود، لازمه خودآگاهي است. مي توان با تكيه بر نقاط مثبت خود و احساس رضايت حاصل از آن در جهت برطرف نمودن نقاط ضعف خويش اقدام كرد ( فتحي، 1385)
2-3-2 شناخت توانايی ها و مهارت های خود:
الف) شناخت نقاط قوت: ازجمله ويژگي ها و نقاط مثبت خود، شناخت توانمندی های خود، شناخت پيشرفتها و موفقيت های خود است .
ب) شناخت نقاط ضعف: اين شناختها و پذيرش آنها و همچنين دروني ساختن اين باور كه هركس مي تواند اشتباه كند و از اشتباهات خود درس بگيرد كاملاً ضروري و شرط لازم براي پيشرفت است وقتي انسان خودش را با همه نقاط قوت و ضعف بپذيرد آن وقت مي تواند با تكيه بر اين خودآگاهي با موفقيت و اعتماد حركت كند ( فتحي، 1385 ) .
2-3-3 شناخت افكار و گفتگوهاي دروني :
محققان معتقدند در موقعيت هاي مختلف زندگي ( چه خوشايند و چه ناخوشايند ) در ذهن هريك از ما افكاري اتوماتيك وار فعال مي شود و به شكل گفتگوهاي دروني خود را نشان مي دهد. اين گفتگوها هم مي توانند منفي باشد و به احساسات صدمه بزند و وي را در شك و ترسهايش باقي بگذارد و هم مي تواند مثبت باشد و احساسات مثبت به وجود آورد، با شناخت گفتگوي دروني منفي خود، مي توانيم در هر موقعيتي كه اين افكار شروع به فعال شدن مي نمايد را كنترل كرده و آن را به پيامدهاي مثبت ذهني تبديل نمود ( جهاني، 1385 ) .
2-3-4 شناخت افكار باورها و ارزشهاي خود :
افراد براساس خانواده هايي كه در آنها تربيت مي شوند و ديگر اطلاعاتي كه كسب مي كنند، افكاري دارند مجموعه افكار باورها را مي سازند و مجموعه اي از اين باورها، ارزشها را به وجود مي آورند. باورها، افكاري هستند كه آنها را صحيح دانسته و بر مبناي آنها عمل مي كنيم. ارزشها، ملاكهايي است كه به وسيله آنها افكار و باورهايمان را مورد ارزيابي قرار مي دهيم. باورها، ارزشها و به طوركلي نحوه نگرش ما نسبت به زندگي قابل تغيير است و ما مي توانيم هر كجا كه لازم باشد در افكار و باورهايمان به اصلاح وتعديل ساختهاي ذهني خود بپردازيم (آقاجاني، 1375) .
2-3-5 شناخت اهداف خود:
هدف جايي است كه فرد مي خواهد به آن برسد و براي رسيدن به آن برنامه ريزي مي كند. هرچه شناخت فرد از خودش واقعي تر باشد، هدفي را هم كه براي خود برمي گزيند واقع بينانه تر خواهد بود و احتمال دستيابي به آن بيشتر خواهد بود. براي دستيابي به اهداف بايد آن را از قالب كلي و مبهم خارج ساخته و به اجزايش تقسيم كرد و مرحله مرحله پيش رفت. در طي اين مراحل هم بايد به توانمديهاي خود بيشتر آگاه شد و اين آگاهي منجر به رفع اشتباهات مي شود( آقاجاني، 1375).

2-4 عوامل مؤثر در رشد خودآگاهي
پذيرش خود: به طوري كه خودمان، نقاط ضعف و قوتمان و در مجموع آنجه هستيم را بپذيريم. يكي از عوامل مؤثر در پذيرش خود، پذيرفتن اشتباهي است كه از ما سر مي زند و سپس بخشش خوداست. (سازمان بهداشت جهاني 2000، ترجمه. فتحي و همكاران، 1386) .
پذيرش ديگران: مهمترين عامل در نپذيرفتن ديگران، ناتواني ما در پذيرش تفاوتهاي بين فردي مان است. اگر بپذيريم هرفرد، انساني منحصر به فرد و هريك از ما در برخي موارد به ديگران شبيه هستيم و در برخي موارد متفاوت، شناخت و پذيرش آن به خودآگاهي ما كمك مي كند (میرخشتی ،‌1375).
2-4-1 مسئوليت پذيري:
بديهي است بهترين كسي كه مي تواند براي ما تصميم گيري نمايد، خود ما هستيم. اگر ديگران به جاي ما تصميم بگيرند، در واقع مسئوليت كارمان را نپذيرفته ايم، ترس از شكست نبايد مانعي براي قبول مسئوليت باشد، اين كار به خودآگاهي ما كمك مي كند (باقريان نژاد، 1386) .

2-5 اهميت خودآگاهي در روابط زوجين
عدم خودآگاهي زوجين و حتي يكي از آنها مي تواند باعث مشكلاتي در روابط آنها شود. هرچه طرفين بيشتر سعي كنند خود را همانگونه كه هستند بشناسند از زندگي لذت بيشتري خواهند برد. زوجين با خود آگاهي مي توانند به اين باور برسند كه هر انساني داراي نقاط قوت و ضعف مي باشد، به همين دليل از همسر خود اين انتظار را ندارد كه فرد كامل و بي عيب و نقصي باشد. عدم خودآگاهي در زوجين منجر به انتظارات و توقعات بيش از حد، كمال گرايي و غرور خواهد شد ( آقازاده، 1386 ) .

2-6 حل مساله :
مهارتي است كه شما مي توانيد در هنگام برنامه ريزي براي برخورد با مشكلات زندگي از آن استفاده كنيد. حل مساله يك مهارت مقابله اي عملي است كه از نظر روانشناسي هم مفيد است .
استفاده از روش هاي حل مساله موجب افزايش اعتماد به نفس شما مي شود. وقتي شما بدانيد كه از مهارتهاي حل مساله خوبي برخورداريد، احساس توانمندي و تسلط در شما تقويت مي شود. همچنين مهارتهاي موثر حل مساله با سازگاري شخصي ارتباط دارد.
افرادي كه با موفقيت مشكلات زندگي را حل و فصل مي كنند به اين واقعيت واقفند كه غلبه بر مشكلات زندگي مستلزم تلاش و كوشش شخصي است. ( دي زوريلاونزو ،1982 ) .
هر نظريه حل مساله اجتماعي بايد سه مفهوم عمده را تعريف كنند: 1- حل مساله 2 – مساله 3- حل كردن. همچنين براي نظريه، پژوهش و عمل، تمايز دو مفهوم، حل مساله و به كاربري راه حل مهم است، تعاريفي كه در زير آمده است مبتني بر تعاريفي است كه قبلا ً توسط دي زوريلاونزو(1982) و دي زوريلا و گلدفريد (1971) ارايه شده است. اين تعريف مشخص مي سازد، اينجا حل مساله بعنوان يك فعاليت هوشيار، عقلاني پرتلاش و هدفمند مد نظر قرار مي گيرد .
پيش از پرداختن مراحل و گام هاي فرآيند حل مساله توجه شما را به چند نكته مهم جلب مي كنيم :
1 – اغلب افرادي كه احساس درماندگي و ناتواني مي كنند به دليل اين است كه به طور انعطاف ناپذيري تنها از يك راه حل براي مشكلات مختلف زندگي استفاده مي كنند. وقتي اين راه حل مؤثر واقع نمي شود، آنها راه حل هاي ديگر را امتحان نمي كنند. واضح است كه اگر ما نتوانيم چيزي را با چكش محكم كنيم، احتمالاً متوسل شدن به پتك راه حل بهتري نخواهد بود. با اين حال، وقتي ما در زندگي روزمره مان با چالشها و مشكلاتي روبرو مي شويم اغلب اين حقيقت را از ياد مي بريم ( بامگاردنر، هپن ر وآركين، 1986 ).
2 – گاهي استفاده از يك راه حل جديد و كاملاً متفاوت در برخورد با مشكلات زندگي بسيار سودمند و مؤثر است. اين امر بخصوص در برخورد با ديگران صدق مي كند. بنابراين بعد از اين هرگاه در تلاش براي حل مشكلي درارتباط با افرادديگر ناتوان شديد به يك كارغير منتظره دست بزنيد. منظور اين نيست كه به طرز خطرناك و مضري عمل كنيد بلکه به خاطر داشته باشيد بهترين مساله گشاها كساني هستند كه خلاقانه و از زواياي مختلف به مشكل مي نگرند .
3 – حل مساله نيازمند اتخاذ رويكردي فعال و نه منفعلانه است. دو سبك مقابله اي در برخورد با مشكلات زندگي زياد مفيد نيستند، عبارتند از: پاسخ سركوبگرانه و واكنشي و شتاب زده به مسايل (هپنر، كوك، رايت و جانس، 1995 ) .

2-7 حل مساله اجتماعي و روانشناسي باليني
در زمينه روانشناسي باليني، مشاوره و سلامت ( حل مساله اجتماعي ) به عنوان مهمترين واژه براي اين پديده بكار مي رود ( دي زوريلاونزو ، 1982 ) و لغت اجتماعي بدين معنا نيست كه مطالعه حل مساله را به نوع بخصوصي از مساله محدود كند، بلكه در جهت روشن كردن اين واقعيت است كه كانون مطالعه، در مورد حل مساله اي است كه درون محيط اجتماعي طبيعي رخ مي دهد. بنابراين نظرات و پژوهش در مورد حل مساله اجتماعي با انواعي از مشكلات از جمله مشكلات شخصي ( مثل پول، دارايي )، مشكلات فردي/درون فردي ( شناختي، هيجاني، رفتاري، سلامتي ) و مشكلات اجتماعي ( مثل خدمات عمومي و جرم ) سرو كار دارد. يك مساله يا موقعيت مساله زا به عنوان هر موقعيت يا تكليف زندگي مي باشدكه نيازمندپاسخی براي كنش سازگارانه است .
نيازمندیها در يك موقعيت مساله زا ممكن است اساساً در محيط (مثل خواسته هاي تكاليف مهم ) يا در درون فرد باشد. موانع ممكن است شامل تازگي، مبهم بودن، غير قابل پيش بيني بودن، محركهاي تعارض برانگيز، كمبود مهارت در عملكرد باشد. يك مشكل ويژه ممكن است يك واقعه زماني و خاص ( مثل از دست دادن سرويس اداره، يا يك بيماري حاد ) يك مجموعه از وقايع مشابه يا مرتبط (تخطي دختر نوجوان از وظايف خود ) يا يك موقعيت مستمر و مداوم ( مثل درد مداوم، احساسات تنهايي يا ملامت ) باشد. يك راه حل، پاسخ يا الگوي پاسخ مقابله اي ويژه ( شناختي يا رفتاري ) است كه براي يك موقعيت مساله ساز ويژه بكار رود .
يك راه حل مؤثر راه حلي است كه هدف حل مساله را ارتقا مي دهد ( مثل تغيير موفقيت و يا واكنش هاي هيجاني فرد به آن، به طوري كه ديگر به عنوان يك مساله مد نظر نباشد ) و در همان زمان باعث افزايش پيامد هاي مثبت و كاهش پيامد هاي منفي مي شود .
اين پيامد هاي مربوط، علاوه بر تاثير خود فرد، بر ديگران نيز تاثير مي گذارد و پيامد هاي بلند مدت آن همچون پيامد هاي كوتاه مدت، مطلوب هستند. همچنان كه اشاره شد يك نظريه حل مساله اجتماعي بايد بين دو مفهوم (( حل مساله )) و (( به كاربري راه حل )) تمايز قايل شود. اين دو فرآيند از لحاظ مفهومي متفاوت بوده و مستلزم مجموعه هاي متفاوتي از مهارتهاست. (( حل مساله )) اشاره به فرآيند يافتن راه حل مساله هاي ويژه دارد.به نظر مي رسد مهارتهاي حل مساله كلي باشند،درحالي كه انتظار ميرود مهارتهاي بكاربري راه حل با توجه به نوع مساله و راه حل، در ميان موقعيت گسترده و متنوع باشند. به علت متفاوت بودن آنها، مهارتهاي حل مساله و بكاربري راه حل هميشه با هم همبسته و مرتبط نيستند. از اين رو ممكن است برخي بيماران و مراجعان در مهارتهاي (( حل مساله )) مشكلاتي داشته باشند اما مهارتهاي ((كاربري راه حل)) خوب و مطلوبي ازخود نشان بدهند.(دي زوريلاونزو، 2000، به نقل از چانگ ، 2004).


2-8 فرآیند حل مساله شامل 5 گام است
ادراک خویشتن ، تعریف مساله ، تهیه فهرستی از راه حلهای مختلف ، تصمیم گیری در مورد مناسب ترین راه حل، امتحان کردن راه حل انتخابی .
2-8-1 ادراک خویشتن:
قدم اول در حل موفقیت آمیز مسایل این است که این ادراک و باور را در خود پرورش دهیم که (( من می توانم مشکلم را حل کنم )) مساله گشاهای موفق موقعیت مشکل زا را به عنوان بخشی از زندگی تلقی می کنند و به این واقعیت واقفند که مقابله منطقی و آرام با چالش ها مهمتر بهتر از برخورد تکانشی و بدون فکر با مشکلات است. برای ایجاد نگرش حل مساله ای در خود باید بتوانید به خودتان بگویید ((بخشی از زندگی مواجه شدن با مشکلات است، وقتی با مشکلی مواجه می شوم باید آرام و خونسرد باشم و برای انتخاب بهترین راه حل ممکن بر مهارتهای حل مساله خود تکیه کنم )) ،(ال ، 1999، ترجمه، محمد خانی ،1389 ) .
2-8-2 تعریف مساله :
اولین کاری که در مواجه شدن با یک تهدید یا چالش می توانید انجام دهید، شناخت دقیق مساله است. مشکلات و تعارضات اساسی را مشخص و سپس فهرستی از اهداف خودتان را تهیه کنید. در این مرحله از حل مساله، افراد حمایت کننده نظیر دوستان و اعضای خانواده می توانند با تربیت شما برای اتخاذ نگرشی عینی و در نظر گرفتن تمام جنبه ها مساله مفید و موثر واقع شوند. (ال. 1999: ترجمه، محمد خانی :1389).
2-8-3 تهیه فهرستی از راه حل های مختلف:
در این مرحله است که شما طرح های الف، ب و ج را مشخص می کنید. برای ایجاد طرح ها و برنامه های خوب شما باید انعطاف پذیر باشید. قبل از انتخاب یک شیوه عمل، بهتر است که تمام راه حل های احتمالی را بررسی کنید. هر طرح احتمالی را که مناسب تر است یاداشت کنید. خلاق باشید و تا آنجا که می توانید راه حل های زیادی را مطرح کنید ،به این ترتیب شما عقاید و ایده های زیادی را در اختیار خواهید داشت که می توانید از طریق آنها اقدام کنید. در این مرحله نیز افراد حمایت کننده می توانند در بارش فکر وسيال سازي ذهني به شما كمك كنند تا از چسبيدن به يك روش ثابت خودداري كنيد و به دنبال راه هاي جديد باشيد .
2-8-4 تصميم گيري :
پس از آن كه وقت كافي براي تعريف مشكل و بررسي راه حل هاي مختلف صرف كرديد، اكنون آماده ايد تا درباره يك شيوه كار تصميم بگيريد. اگر از مشكلاتي كه پيش رو داريد، شناخت تاملي داشته باشيد و فهرستي از راه حل هاي مختلف نيز تهيه كرده باشيد، تصميم گيري بسيار ساده و آسان تر خواهد بود. براي اين كار يك نگاه اجمالي به پاسخ هاي احتمالي بياندازيد، كدام يك علمي تر و امكان پذير است. پس از انتخاب مناسب ترين پاسخ نتايج احتمالي آن را پيش بيني كنيد. به ياد داشته باشيد كه در بيشتر موقعيت ها فقط يك راه حل درست وجود ندارد. پاسخ هاي ما به چالش هاي زندگي، داراي نقاط قوت و ضعف هستند. اگر اولين انتخاب شما مؤثر واقع نشد بايد انعطاف پذيرباشيد و طرح هاي ديگر را امتحان كنيد(ال .1999،ترجمه، محمدخانی :1389).
2-8-5 امتحان كردن راه حل انتخابي :
اگر راهكاري براي حل مشكل انتخاب كرده ايد موفقيت آميز بود چه بهتر، در غير اين صورت، بايد مراحل حل مساله را مجدداً مرور كنيد. آيا مشكل را بدرستي شناسايي و تعريف كرده ايد ؟ آيا تمام راه حل هاي ممكن را در نظر گرفته ايد ؟ شما بايد پذيراي همه راه حل ها باشيد و هميشه به خاطر داشته باشيد كه يك مساله گشا هستيد. (ال. 1999: ترجمه، محمد خانی :1389).


2-9 چهارچوب نظري
حل مسأله، یک استراتژی آموزشی می باشد ک در یک یادگیری گروهی به کار برده می شود. محققان بسیاری، این استراتژی را به شیوه های متفاوت تعریف کرده اند که در زیر به چند مورد از مفاهیم حل مسأله از دیدگاه های مختلف می پردازیم.
(آلتن ، 2003)، حل مسأله را پاسخی می¬داند که فرد به موقعیتهای سخت و مهم که نیازمند تفکر انتقالی است.
(هیرنل ، 2000، به نقل از آلتن، 2003)، حل مسأله را مهارتی پایه و اساسی برای شناسایی یک مسئله می داند وی، حل مسأله را یک فرایند سیستماتیک می داند که برروی تحلیل موقعیت دشوار تمرکز می کند و معمولاً شامل مرحله تصمیم گیری است.
یک رویکرد سیستماتیک در حل مسأله به فرد در شناخت بهتر خود و نشان دادن عکس العمل مناسب به موقعیت های دشوار کمک می کند.
(دزوریلاونزو، 1999) مسئله گشایی را فرایندی می داند که به وسیله آن فرد می کوشد یک راه حل مناسب برای یک مشکل پیدا کند. آنها مسئله گشایی را، یک فرآیند خود محور می دانند که شامل استراتژیهایی برای غلبه بر مسئله است. این فرآیند شامل سه جزء است: 1- مسأله یا مشکل 2- یک راه حل 3- فرایند مسأله گشایی.
اكثر تحقيقات انجام شده در مورد حل مساله اجتماعي و بطور كلي ادبيات پژوهشي موجود، مبتني بر مدل حل مساله اجتماعي اي است كه ابتدا توسط دي زوريلا و گلد فريد (1971) توصيف شده است و بعداً توسط دي زوريلاونزو (1999،1982) به اصطلاحاتي گسترش يافته اند. اين مدل فرض مي كند كه پيامدهاي حل مساله در جهان واقعي به طور گسترده از طريق دو فرآيند نسبتاً مستقل از هم تبیين مي شود:
الف ) جهت گيري مساله ب ) مهارت حل مساله .
جهت گيري مساله قسمت انگيزشي فرآيند حل مساله است، در حاليكه مهارت حل مساله فرآيندي است كه در آن شخص سعي مي كند يك راه حل مؤثر سازگار با يك مساله ( مستقل ) ويژه را از طريق كاربرد منطق راهبردها و تكليف هاي حل مساله بيابد. جهت گيري مساله شامل يك بعد توجهي براي تشخيص مشكلات است، زماني كه طي زندگي روزمره رخ مي دهند، همچنين مجموعه اي از طرحواره هاي شناختي – هيجاني نسبتاً پايدار كه توصيف مي كند چگونه يك شخص به نوعي در مشكلات زندگي و علاوه بر آن در مورد توانايي كلي خود در مورد حل مساله، فكر و احساس مي كند. جهت گيري مساله مؤلف هيجاني فرآيند حل مساله است )كه مربوط به عمل يك سري از طرحواره هاي سازنده می باشد ) و به يك آگاهي و ادراك عمومي شخص از مسايل روزمره باز مي گردد .اين طرحواره ها مي توانند اجراي حل مساله را در موقعيت هاي بخصوص تسهيل كرده يا بازداري كنند. از سوي ديگر مناسب بودن راه حل، جستجو براي يافتن راه حل از طريق كاربرد تكنيكهاي اختصاصي حل مساله است كه در جهت افزايش احتمالي يافتن بهترين راه حل يا پاسخ مقابله اي در يك موقعيت ويژه، طراحي مي شوند.(دي زوريلا، 1992 ) .
این مولفین به تشريح مؤلفه ها و مهارتهاي حل مساله پرداخته اند ،و از نظرآنان جهت گيري مثبت به مساله به عنوان يك مبارزه طلبي مي باشد. باور به اين مسايل قابل حل هستند، باور به توانايهاي شخصي خود براي حل موفقيت آميز مسايل باور به اينكه حل موفقيت آميز مساله وقت گير است وتلاش وپافشاري و مداخله دقيق در حل مساله،تا اجتناب از آنها.
از سوي ديگر جهت گيري منفي به مساله يك آمادگي شناختي، هيجاني مختل بود. و عبارت است از تمايل عمومي براي در نظر گرفتن مساله به عنوان يك تهديد معني دار براي موفقيت فرد. باور اينكه مسائل غير قابل حل هستند، شك داشتن به توانايي هاي شخصي خود براي حل موفقيت آميز مسايل و ناكام و آشفته شدن هنگام رويارويي با مسايل زندگي ادراك مساله به زماني كه مشكلات در زندگي روزمره روي مي دهند اشاره داشته و فرد به عوض اينكه آنها را مورد غفلت قرار داده يا انكار كند، تمايل و آمادگي هاي كلي براي شناسايي وتشخيص آن دارد. اين مؤلفه به علت اينكه ساير طرحواره هاي جهت گيري مساله و مجموعه هاي مهارت هاي حل مساله را فعال مي سازد. از اهميت خاصي برخوردار است. يك اسناد مثبت و تسهيل كننده مستلزم آمادگي و تمايل كلي به ادراك مساله به عنوان وقايع عادي و رويدادي براي همه است نه اينكه آنها را به برخي مشكلات و كمبود هاي فردي و پايدار اسناد بدهد. اسناد مساله احتمالاً بر ارزيابي مساله تاثير مي گذارد كه اشاره به ارزيابي شخص از اهميت و مربوط بودن مساله، گزينش كلي به ادراك يك مساله به عنوان يك چالش يا فايده بالقوه است نه اينكه ديدن مشكل به عنوان يك موقعيت تهديد كننده ياآسيب رسان، ادراك كنترل شده در مؤلفه عمده دارد: 1 – خودكارآمدي تصميم يافته به مساله، يا باور كلي به اينكه فرد در انجام موثر مساله و به كاربري راه حل توانمند است. 2 – انتظار پيامد حل مساله مثبت تصميم يافته، يا باور به اينكه مسايل در زندگي قابل حل هستند. تعهد به كوشش و زمان همچنين دو مؤلفه دارد :

فایل هایی که پس از خرید می توانید دانلود نمائید

مبانی نظری و پیشینه پژوهش مهارتهای خودآگاهی و حل مساله_1580468747_36451_8524_1352.zip0.14 MB
پرداخت و دانلود محصول
بررسی اعتبار کد دریافت کد تخفیف
مبلغ قابل پرداخت : 19,000 تومان پرداخت از طریق درگاه
انتقال به صفحه پرداخت