
توضیحات :
تحقیق روانشناسي شخصيت محمدرضا پهلوي در 22 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.
بخشی از متن :
مقدمه
يكي از مسائل مهم در روانشناسي، بحث شخصيت و نظريههاي مربوط به آن است. به جرأت ميتوان گفت آنچه مطالعات پراكنده روانشناسي را انسجام ميبخشد، تفسير اين يافتهها و مطالعات در قالب يك نظرية منسجمي است كه بتواند رفتار انسان را در تمامي ابعاد شخصيتي توجيه و تبيين نمايد.
شخصيت از واژه لاتين پرسونا (Persona) گرفته شده و به نقابي اشاره دارد كه هنرپيشهها در نمايش به صورت خود ميزدند. پي بردن به اينكه چگونه پرسونا به ظاهر بيروني اشاره دارد، يعني چهره علني كه به اطرافيانمان نشان ميدهيم، آسان است. بنابراين، بر اساس ريشة اين كلمه ممكن است نتيجه بگيريم كه شخصيت به ويژگيهاي بيروني و قابل مشاهدة فرد اشاره دارد، جنبههايي كه ديگران ميتوانند آنها را ببينند پس شخصيت فرد در قالب تأثيري كه بر ديگران ميگذارد يعني آنچه كه به نظر ميرسد باشد، تعريف ميشود. تعريفي از شخصيت در يكي از واژهنامههاي استاندارد با اين استدلال موافق است. اين تعريف ميگويد: شخصيت جنبة آشكار منش فرد است به گونهاي كه بر ديگران تأثير ميگذارد ولي مطمئناً هنگامي كه واژه شخصيت به كار برده ميشود منظور همين نيست. مقصود در نظر داشتن بسياري از ويژگيهاي فرد است، كليت يا مجموعهاي از ويژگيهاي مختلف كه از ويژگيهاي جسماني و سطحي فراتر ميرود. اين واژه تعداد زيادي از ويژگيهاي ذهني، اجتماعي و هيجاني را نيز در بر ميگيرد، ويژگيهايي كه ممكن است نتوانيم به طور مستقيم ببينيم، كه هر شخص امكان دارد آنها را از ديگران مخفي نگه دارد.
بررسي تعاريف ارائه شده از مفهوم شخصيت نزد روانشناسان نشان ميدهد كه تعريف شخصيت مانند بسياري از مفاهيم روانشناسي بر اساس بينش فلسفي و جهان شناختي دانشمندان مختلف صورت ميپذيرد. به عبارت ديگر روانشناسان شخصيت، هنگامي كه حاصل مطالعات و تفكرات و يافتههاي خويش را در باب شخصيت گردآوري و خلاصه ميكنند، آن را در تعريفي فلسفي ارائه ميدهند. از اينرو، جاي آن دارد كه پيش از پرداختن به روانشناسي شخصيت محمد رضا پهلوي، ديدگاه اسلام را دربارة شخصيت به اختصار معرفي كنيم.
«قل كل يعمل علي شاكلته فربكم اعلم بمن هو اهدي سبيلا»، بگو هر كسي بر شاكله خويش عمل ميكند و خداي شما به كسي كه راهش از هدايت بيشتري برخوردار است، داناتر است. قرآن كريم در اين آيه، عمل انسان را مبتني بر چيزي ميداند كه آن را «شاكله» مينامد. به عبارت ديگر منشأ اعمال آدمي شاكله اوست، با توجه به مفهوم شخصيت در روانشناسي ميتوان به طور اجمال شاكله را معادل مفهوم شخصيت در روانشناسي گرفت. به عبارت ديگر، هنگامي كه ما تلاش ميكنيم مفهوم شاكله را روشن نمائيم، در واقع ميكوشيم مفهوم شخصيت از ديدگاه اسلام را تبيين كنيم.
شاكله داراي معاني زير است: 1) نيت؛ 2) خلق و خوي؛ 3) حاجت و نياز؛ 4) مذهب و طريق؛ 5) هيئت و ساخت.
از آنجا كه تمامي موارد فوق، زيربناي رفتارهاي انسان قرار ميگيرند، ميتوان گفت كه شاكله بر تمامي معاني فوق تطبيق ميكند. به عبارت ديگر شاكله عبارت است از مجموعه نيات خلق و خوي، حاجات، طرق و هيئت رواني انسان.
محيط ديكتاتوري و كودكي محمدرضا
محمدرضا پهلوي در سال 1298 خورشيدي به دنيا آمد. مادر او تاجالملوك همسر دوم رضاخان بود؛ خانوادهاي از مهاجرين كه پس از انقلاب بلشويكي روسيه از آذربايجان به ايران آمدند. رضاخان از اين زن چهار فرزند داشت: شمس، محمدرضا و اشرف (دوقلو) و عليرضا.
محمدرضا دوران كودكي را در فضايي كه ديكتاتوري بر آن حاكم بود، گذراند. اين مسئله، عامل مهمي در شكلگيري شخصيت او بود. خانوادهاي كه تابع اصول ديكتاتوري است معمولاً رشد كودكان را محدود ميسازد. در اين خانواده، يك نفر حاكم بر اعمال و رفتار ديگران است. در چنين خانوادهاي فقط ديكتاتور تصميم ميگيرد، هدف تعيين ميكند، راه نشان ميدهد، وظيفه افراد را مشخص ميسازد، امور زندگي را ترتيب ميدهد. همه بايد مطابق دلخواه ميل او رفتار كنند. او فقط، حق اظهارنظر دارد و دستور او بدون چون و چرا بايد از طرف ديگران به معرض اجرا درآيد. برنامة كار افراد را ديكتاتور معين ميكند و در كوچكترين عملي كه ديگران انجام ميدهند، دخالت مينمايد. تنها ديكتاتور از استقلال برخوردار است. ارزش كار ديگران به وسيله ديكتاتور تعيين ميشود. آنچه را كه او خوب دانست خوب است و آنچه به نظر او بد جلوه كرد، بد تلقي ميشود. ديكتاتور در كارهاي خصوصي اعضا خانواده دخالت ميكند، او ميتواند از ديگران انتقاد كند، ولي آنچه خود او انجام ميدهد بدون چون و چرا بايد مورد تأييد ديگران واقع شود. مصالح خانواده و اعضاء آن را فقط او تشخيص ميدهد و ديگران بايد نظر او را در اين مورد قبول كنند.
در محيط ديكتاتوري ترس و وحشت بر افراد غلبه دارد. شخصيت و تمايلات و احتياجات كودك به هيچ وجه مورد توجه نيست. احتياجات اساسي كودك درخانوادهاي كه وضع ديكتاتوري برقرار است، تأمين نميشود. از محبت خبري نيست. فرزند، مانند ديگران در مقابل ديكتاتور شخصيتي ندارد و به عنوان يك عضو قابل احترام با او رفتار نميشود. كودك در چنين خانوادهاي احساس امنيت نميكند و وضع او هميشه متزلزل است. هدف از انجام كارها را نميداند و جرئت نميكند دليل آنها را بپرسد. نظم و انضباط به وضعي زننده و غيرقابل تحمل در خانه رسوخ دارد. اجراي تمايلات ديكتاتوري و پيروي از دستورات او حافظ نظم و انضباط در خانه است. كودك حق اظهار نظر ندارد و بايد كوركورانه آنچه را كه ديكتاتور تعيين ميكند، انجام دهد. حق ندارد در امور مربوط به خود نيز تصميم بگيرد.
كودكاني كه در محيط ديكتاتوري پرورش مييابند، در ظاهر حالت تسليم و اطاعت ازخود نشان ميدهند، ولي در واقع دچار هيجان و اضطراب هستند. اين كودكان اغلب در مقابل ديگران حالت خصومت و دشمني به خود ميگيرند. به كودكاني هم سن يا كوچكتر از خود آزار مي رسانند. معمولاً چون افكار و عقايد خاصي را بدون چون و چرا پذيرفتهاند، افرادي متعصب بار ميآيند. از به سر بردن با ديگران عاجز هستند. در زمينه عاطفي و اجتماعي رشد كافي ندارند. در كارهاي گروهي نميتوانند شركت كنند و اغلب متزلزل و ضعيفالنفس هستند.
و...
2832_1580269174_36346_8524_1046.zip0.02 MB |