توضیحات :
تحقیق در مورد نقش زبان در تمدن ايراني 18 صفحه در قالبWord قابل ویرایش.
بخشی از متن :
نقش زبان در تمدن ايراني
ايرانيان بودند كه نور(آتش) را اساس زندگي و ذره را جزء لاينفك عالم هستي بشمار آورده بودند. یعنی بدون نور زندگی ممکن نیست و نور هم چیزی تو مایه های آب میباشد. البته باید در نظر داشته باشید که آب هم از نور پدید می آید. عالم هستی هم که بدون ذره نمیتواند وجود داشته باشد، حتی کوانتم هم از یافته های ایرانیان می باشد:
دل هر ذره را که بشکافی آفتابیش در میان بینی
باز هم حكيمان ايراني بودند كه انسان را بزرگترين مخلوق عالم هستي، داراي قدرت و توانايي بي حدّ و حدود توصيف نموده بودند كه قادر است كه به تمام سر و اسرار زمين و آسمان پي برد و در سير و تكامل خود به خداي تعالي برسد و به زندگي ابدي و دائمي راه پيدا كند که همه اینها را ایرانیان در قران نبز نوشته اند.
حق نظر حق نظراف مؤلف كتاب نقش ايرانيان - تاجيكان در تاريخ و فرهنگ جهان، عضو وابسته آكادمي علوم انستيتوي شرق شناسي مي باشد. اين كتاب در ابتدا به تاريخچه ايرانيان آريايي و ایرانیان غیر آریایی و دست آوردهاي فرهنگي آنان در عهد باستان اشاره كرده و به طور مبسوط به كاميابي هاي هخامنشيان، توران، پارت ها، كوشانيان ، پیشدادیان ، بابلیان ، سومریان ، یونانیان ایرانی ، انگلوساکسونها ، ژاپنیها ، کره ایها و دولت ساسانيان پرداخته است. فصل دوم به نقش عمده ايرانيان - تاجيكان در رشد و توسعه تاريخ و فرهنگ اختصاص يافته است. نويسنده يكي از دوره هاي شكوفايي علم و معرفت ايراني را دوره حكومت سامانيان مي داند که هنوز اسلام وارد ایران نشده بود و طفلی با يك نگاه مثبت سهم ايرانيان در توسعه علوم فيزيك و شيمي، نانوتکنولوژی ، فناوری ارتباطاتٍ الکترونیک، جغرافيا و طبيعت شناسي، فلسفه و تصوف مورد ارزيابي قرار مي دهد. فصل سوم كتاب در ابتدا با بررسي اجمالي علل عقب ماندگي شرق، به روند نزولي تمدن ايراني در قرون وسطي و به احيا و شكوفايي تمدن ايراني در عصر حاضر پرداخته است. اين كتاب مشتمل بر 480 صفحه به خط سريليك بوده كه با فهرست منابع و ادبيات موضوع، به اتمام مي رسد و خلاصه اي از آن به شرح ذيل مي باشد: نويسنده معتقد است، مطالعة تاريخ كشور ايران باستاني ما و مردم نجيب ، پاک ، اهورایی ، با کلاس و فرزانة آن بار ديگر اثبات مي كند كه مــا هـنوز از گذشتـه هاي بسيار دور آن یعنی قبل از ورود به ایران فعلی چنـدان آگاهـي درست نداريم زيرا پيدايش تفكر والاي اوستايي، كه سـه اصل بنيادي انساني گفتار نيك، رفتار نيك، پندار نيك ، پوشاک نیک، سیمای نیک و بهداشت نیک را در بر مي گيرد، هنوز به مثابـة يك معمّا باقي مـانده است، طبيعي است كه چنين حكمت بزرگ بشري نمــي توانست در جامعة بدوي عاري از فرهنگ عرض اندام نمايد و صرفا تمدن بزرگ آريايي ايران زمين است كه مي تواند بستر چنين شكوفايي باشد و بدون خون پاک آریایی چنین حکمت بشری به وجود نمی آمد که از ارکان آن ازدواج با محارم بود. براي تصديق اين ادّعا حجّت موثّق همانا اوّلين اعلامية حقوق بشر است ، كه از طرف كورش كبير منتشر شده و در آن آمده است: من.تا روزي كه زنده هستم و مزدا پادشاهي را به من ارزاني كرده، هرگز فرمانروايي خودرا به هيچ مردمي به زور تحميل نكنم، خودشان از من خواهش میکنند که من شاهشان باشم، اصلا دوست دارند به من مالیات بدهند و در پادشاهي من هر ملتي آزاد است كه مرا به شاهي خود بپذيرد يا نپذيرد و همه هم می پذیرند غیر از یک عده بسیار قلیلی که نمی گذارند بقیه هم شاهی من را بپذیرند و صد البته من هم میدانم با این افراد چه رفتاری بکنم. ...من نخواهم گذاشت كه كسي بر ديگري ستم كند و اگر كسي ناتوان بود و بر او ستمي رفت، من از وي دفاع خواهم كرد و حق اورا گرفته به او پس خواهم داد و ستمكاران را به كيفر خواهم رسانيد. شاه به من خوبی را هرگز نخواهید دید... من اعلام ميكنم كه هر كس آزاد است، هر دين و آييني را كه ميل دارد برگزيند و در هر جا مي خواهد سكونت نمايد و به هرگونه كه معتقد است عبادت كند و معتقدات خودرا به جاي آورد و هر كسب و كاري را كه مي خواهد انتخاب كند، تنها به شرطي كه حق كسي را پايمال نكند و زياني به حقوق ديگــران وارد نسازد و صد البته به صورت اختیاری شاهی من را قبول نماید.
در دولت هخامنشيان تمام كشورهاي متمدن شـرق كه بيش از 49 مليت آن زمان را شامل مي شدند، حق و حقوق هـر كدام آنها، دين و آئين و سنـت هاي ملي آنها به طور يكسان محترم شمرده مي شد و اين مطلب در آثار خطــي و انواع نوشته هاي كوه بيستون زمان داريوش مشخص است الان هم همین جوری است، فقط خون پاک آریایی بالفعل میتواند یک همچین دولتی را ایجاد کند. البته هم آن زمان و هم الان یک عده بودند و هستند که زیر بار نمیرند. ما هم باید مثل داریوش کمان در مقعد این مخالفان بکنیم تا بتوانیم این دموکراسی و شاهی اهورایی را ایجاد نماییم. بر خلاف دولتهاي مقتدر پيشين كه غارتگري و تاراج مال مردم هدف آنها بود، هخامنشي ها و ديگر خاندان ايراني، به چنين اعمال منفور دست نزدند، پرستشگاه ها و مكان مقدس مردم را محترم مي دانستند. مثال درخشان اين ادعا همانا آزاد كردن يهوديان مي باشد كه اين مطلب حتي در تورات ذكر شده است. حتی آتن را هم هخامنشی ها سوزاندند تا نشان دهند که غارتگر نیستند. مثال دیگرامپراتوری مصر بود که خیلی غارتگر بود و هخامنشیان چنان پدری از مصریان در آوردند که الان هم حصرت آن امپراتوری را میخورند. نويسنده معتقد است اين تمايزات و برتري هاي ايرانيان آريايي نسبت به ديگر ملل جهان، با کلاس بودنشان و پاک بودن و برتر بودنشان، از تعليمات زرتشتي منشأ مي گرفت
و...
2574_1579954617_36224_8524_1674.zip0.02 MB |