توضیحات :
تحقیق در مورد زيبايي شناسي در آثار سلطان محمد ، هنرمند نقاشٍ مكتب تبريز 14 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.
بخشی از متن :
چكيده :
سلطان محمد ، هنرمند نقاش مكتب تبريز 2 ، يكي از برجسته ترين نگارگران ايراني ست كه مي تواند ، از ديدگاه هاي مختلف ، با كمال الدين بهزاد ، هنرمند شاخص مكتب هرات ، برابري و همسنگي نمايد . اگر بهزاد در مسير تحول هنر خود ، مانند جنيد سلطاني تبريزي ، خود را با رنگ هاي هماهنگ و گرم ، با تركيب بندي هاي استوارو قطريِ نامتعادل ، با فشرده كردن فضا در محدوده ي نگاره هاي خود، خويشتن را بر جهان هنر تحميل مي كند ؛ سلطان محمد نيز ، به نوبه ي خود، با بهره گيري از رنگ هاي متضاد و مكمل ، با تركيب بندي هاي محوري قطري و عمودي و نيز با محور قرار دادن نقطه ي ديد بيننده در اثر ، و با پيوند دادن فضاي بي مرز بيروني به فضاي نگاره هاي درونی ، خويشتن را بر تارك هنر نگارگري ايراني مستقر مي سازد . همان اندازه كه بهزاد در بستن فضاي نگاره و پوند دادن آن با فضاي بيننده ، بيننده را در اثر خويش محبوس مي سازد ، سلطان محمد بر خلاف ، به باز نگاه داشتن فضاي بيروني و حذف مرزها و ارتباط دادن آن بوسيله ي منظره ها و عناصر تركيبگر نگاره ها ، بيننده را در يك فضاي روحاني و عرفاني بدون مرز غوطه ور مي سازد. او فضا، حركت ، زمان و شكل را با ذوب كردن رنگها در يكديگر به هم پيوند مي دهد . او بي شك هنرمند بزرگ و عارفي ست كه آن اندازه كه شايستگي مقام و مرتبت اوست ، به جهانيان شناسانده نشده است .
واژه هاي كليدي : كمال الدين بهزاد ، سلطان محمد ، ذره گرايي ، تركيب بندي استوار و نا متعادل ، نقطه ـ محور
مقدمه :
سلطان محمد ، هنرمند نقاشٍ مكتب تبريز 2 ، از هنرمندان ايراني ست كه شاخص ترين نقاش مكتب تبريز 2 مي باشد . و علاوه بر ابداع هاي متعددي كه در نقاشي ايرانٍ عهد صفويان ايجاد كرده است تأثير بسيار زيادي را هم بر هنرمندان همعصر خود در مكتب تبريز و حتي در مكتب اصفهان و مكتب شيراز 2 نيز آزموده است . در تاريخ تولد او اختلاف ست . برخي او را متولد سال 870 و برخي 880 هجري قمري نوشته اند ، بنابرين در ربع چهارم سده ي نهم هجري متولد شده و در نيمه ي اول سده ي دهم ( نيمه ي نخست سده ي پانزدهم مسيحي) به اوج شهرت و اقتدار هنري رسيده است .
از همكاران و معاصران او در تبريز ، مي توان آقاميرك ، مير خليل منصور ، سيد ميرزا علي (پسر سلطان محمد ) ، محمدي ، (كه برخي او را نيز فرزند سلطان محمد دانسته اند) ، مير سيد علي ، و مظفر علي از شاگردانش را مي توان نام برد. ازين ميان ، محمدي بيشتر به طراحي علاقه مند ست و صحنه هاي زندگي روستائي را طراحي مي نمايد. طراحي هاي او از يك واقعي گرايي ويژه برخوردارست . آقا ميرك و مير خليل مصور تأثيرات زيادي از سلطان محمد برگرفته اند . بعضي از تاريخ هنر نويسان سلطان محمد و آقاميرك را در يك رديف دانسته اند (1) ؛ شايد اين اشتباه از آنجا ناشي شده باشد كه اين دو هنرمند ارتباط هاي هنري و دوستانه ي بسيار زيادي با هم داشته اند .
*****
درك آثار سلطان محمد ، شايد به آسانيِ درك آثار كمال الدين بهزاد نباشد ، هر چند كه سلطان محمد در مواردي از بهزاد نيز متأثر شده است ( بنابر نوشته ي برخي از نويسندگان و تاريخ هنر نويسان چون شيلا كنباي) ؛ بايد توجه داشت كه سلطان محمد در زمان خود و در محيط هنري خود به اندازه كافي از شهرت و از اقتدار هنري برخوردار بوده است كه بتواند تأثير گذار باشد تا ثير پذير ؛ ولي در حقيقت او، اگر او از كسي متأثر شده باشد ، از جنيد سلطاني تبريزي (مشهور به جنيد بغدادي ، شايد به اين دليل كه او بنيان گذار مكتب بغداد می باشد ) ست . جنيد ، نه تنها بر سلطان محمد تأثير گذاشته است بلكه بهزاد نيز از او متأثر شده است . در برخي از آثار دوره اول شكوفايي بهزاد ، ما تأثير هاي جنيد سلطاني را بخوبي مشاهده مي كنيم ( صحنه ی آمدن همايون به درِ کاخ همای با صحنه ی فرار يوسف از زليخا از ديدگاه رنگ وعناصر تزيينی مقايسه گردد). در نگاره ي » رفتن همايون به دركاخ هماي » ، تزيينات هندسي ديوار دروني كاخ به رنگ لاجورد و با طرحي مشبك و در هم تنيده مي باشد . ما اين گونه آذينگري را در آثار بهزاد هم مي بينيم. از سوي ديگر ، تركيب بندي اين كار همانند » فرار يوسف از زليخا » (اثر جاودانه ي بهزاد) ، از يك تركيب بندي بر اساس اصل » عدم تعادل پايدار » ، كه در سده هاي هفدهم و هيجدهم ، در ايتاليا و سپس در ساير كشورهاي اروپا بوسيله ي جريان كاتولك-درباري » باروك » مطرح گرديد، مشاهده مي شود . چون اين آثار اغلب بدون امضاء هستند ، بعضي از كارشناسان آنها را به جنيد و بعض ديگر به بهزاد نسبت داده اند ازين بررسي يك پرسش و يك » ادعا » مطرح مي گردد ؛ پرسش اين ست كه آيا اين نگاره از جنيد سلطاني ست و بهزاد در ديگر كارهايش از اوتقليد كرده است و يا اصولاً اين اثر از بهزاد ست؟ و آن ادعا چنين ست : تا پيش از سده ي شانزدهم مسيحي در هنرهاي خاور و باختر چنين اصلي در هنر بيان نشده بود . و جريان باروك آنرا در سده ي هفدهم مطرح مي سازد، در حاليكه بهزاد ، يك سده پيش از آن به شايستگي ازين اصل در آثار خود استفاده مي كند .
و..
478_1579504704_35925_8524_1765.zip0.03 MB |