توضیحات :
تحقیق دفاع اجتماعي يا نظري كوتاه در باره حقوق كيفري دارای 54 صفحه قابل ویرایش فایل ورد.
بخشی از متن :
مقدمه
مفهوم دفاع اجتماعي مانند بسياري از مفاهيم اجتماعي و فلسفي و حقوقي تعاريفي مختلف و حتي متضاد دارد. پس از آنكه فرضيه بازتاب شرطي از عرصه كالبد شناسي به عرصه حقوق و تعليم و تربيت راه يابد، حقوق كيفري هدفي جز آن نداشت كه وقوع جرم ممانعت كند و مجرم را به كيفر مقرر در قانون برساند. فوير باخ فيلسوف حقوق كيفري آلمان در قرن نوزدهم نخستين بار فرضيه الزام رواني را به ميان آورد. مطابق اين فرضيه ، كيفر در وهلة نخست براي عبرت ديگران به كار ميرود. به علت وجود مجازات، مجرمان احتمالي از لذت ارتكاب جرم چشم مي پوشند و هر اندازه جرم سنگين تر باشد مجازات آن نيز بايد شديدتر باشد. اين فرضيه از فرضية بازتاب شرطي نشاني دارد، ولي طرح بازتاب شرطي مرهون ابتكار و تحقيقات علمي پاولوف است. اين فرضيه كه در جهان پزشكي مصاديق فراوان دارد و زايمان بي درد يكي از نتايج آن است ، نخستين با در عرصة پزشكي و روانشناسي به ميان آمد. پاولوف در 1903 براي كنگره بين المللي پزشكي در مادريد گزارشي نوشت كه اين گزارش به صورت كتابي درآمد به نام « روان شناسي و بيماري رواني تجربي حيوانات» وي نخستين بار در اين كتاب از «بازتاب شرطي» نام مي برد و آن را در مقابل بازتاب فطري يا بلاشرط قرار مي دهد و اين بازتاب شرطي در طي زمان به بازتاب فطري تبديل ميشود. پاولوف با تحقيقات خود دربارة ترشح بزاق از طريق محرك رواني ، به مفهوم بازتاب شرطي پي برده بود. مطابق اين مفهوم ، مغز فعاليتي بازتابي دارد كه با ايجاد روابط عصبي تازه، در جهت منطبق كردن خود با محيط به كار مي افتد.
تاثير اين فرضيه ، گذشته از عرصه پزشكي و روان شناسي ، در جرم شناسي و حقوق به معني اعم كلمه بسيار فراوان است. آنچه فوير باخ از آن به الزام رواني تعبير مي كرد در فرضيه پاولوف مبنايي كلي و علمي مي يابد كه مي تواند براي حقوق كيفري و جرم شناسي و سياست كيفري ره آوردي گرانمايه باشد.
حقوق كيفري كه مكتب دفاع اجتماعي حامي آن است قبل از همه سعي دارد به مدد اين فرضيه هاي علمي و اجتماعي ، ماهيت بشر را بشناسد و با شناسايي اين ماهيت، يا به عبارت ديگر با شناسايي شخصيت بشري، در مقام ارشاد و اصلاح او برآيد. فرضيه بازتاب شرطي، بشر را قابل تربيت و ارشاد مي داند بازتابهاي ذاتي يا فطري رويهم رفته بيشتر از دو يا سه بازتاب نيست كه وجود طبيعي بشر بدانها بستگي دارد؛ ولي وجود اجتماعي و مدني بشر ، مجموعه اي از بازتابهاي شرطي است . فرضيه بازتاب شرطي در عرصة اجتماعي و تعليم و تربيت، اعمال بشري را عاري از حسن و قبح مي داند. در اين فرضيه بشر چون لوحي ساده است كه هر نقشي را در آن مي توان نگاشت .
از نظر تاريخي متكلمان اسلامي بي آنكه سختي از فرضيه بازتاب شرطي در ميان باشد، با انكار حسن و قبح اعمال بشري راه را براي تربيت بشر و اصلاح مجرمان باز كرده اند.
امام محمد غزالي در كتاب «المستصفي» كه يكي از كتابهاي معتبر علم اصول فقه است دربارة انكار حسن و قبح ذاتي اعمال چنين مي گويد:
معتزله بر اين عقيده اند كه اعمال به شايسته و ناشايسته تقسيم مي شود و اين شايستگي و ناشايستگي به ضرورت ادراك ميشود، مانند رهانيدن غريق و شكر منعم و شناختن حسن راستگويي و قبح كفران و آزردن بيگناه . نسبت حسن و قبح افعال از آن نظر است كه معني حسن و قبح را به خوبي معلوم نكرده اند. افعال يا موافق با غرض است و يا مخالف با غرض. هر فعلي كه با غرض موافق باشد شايسته است و هرچه مخالف باشد ناشايسته . هيچ فعلي نيست كه با لذت شايسته باشد . قتل و كفران نعمت در شرايطي شايسته مي شود و در شرايطي ناشايسته .
غزالي درباره رهانيدن غريق مثالي آورد كه از نظر روان شناسي اهميتي بسزا دارد رهانيدن غريق از آن نظر است كه انسان خود را به جاي غريق و در حالت وي مي پندارد و ديگري را كه از رهانيدن وي روي بر مي گرداند به علت آنكه رفتار وي مخالف با غرض اوست آن را ناروا مي داند و دوباره به خود بر مي گردد و اين بي اعتنايي را نسبت به كسي كه در حال غرق شدن است دربارة خود مي سنجد و براي آنكه اين زشتي ناشي از و هم را از نفس خود دور كند به رهانيدن غريق مي پردازد. و اگر رهانيدن غريق بدين علت رواني كه گفتيم نباشد علتي ديگر دارد كه آن اميد به پاداش و نام نيك است كه آن هم خود غرضي است در اينجا غزالي تعبيري دارد كه بسيار عاشقانه و عالي است:
الانسان اذاجالس من عشقه في مكان ، فاذا انتهي اليه احب في نفسه تفرقه بين ذلك المكان و غيره و لذ لك قال الشاعر:
امر علي الديا ديار ليلي اقبل ذالجدار و ذالجدارا و ماتلك الديار شغفن قلبي ولكن حب من سكن الديا را
امام فخر رازي نيز در كتاب «براهين البهائيه» كه در علم كلام و به فارسي است بر اين عقيده است كه حسن و قبح با عقل نيست، با تجويز شرع است.
چنانكه مي بينيم متلكمان اسلامي، يعني آن دسته كه به حسن و قبح ذاتي و عقلي اعمال شرعي اعتقاد ندارند، مانند نيچة فيلسوف قرن نوزدهم آلمان نيستند كه بخواهند اساس شرع و اخلاق را در هم بريزند و از نو براي بشر و استعدادهاي ذاتي او تعريفي بيابند، و...
و...
181055_1578811043_35614_8524_1841.zip0.04 MB |