توضیحات :
فایل تحقیق شرح مختصري از شاهنامه دارای 33 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.
بخشی از متن :
سالهاي سال است كه از مرگ خداوندگار خرد و آگاهي مي گذرد، سالهاي سال است كه حكيم بزرگ توس رخ در نقاب خاك كشيده است و جان نورانيش را به عالم بالا پرواز داده است، اما همانگونه كه خود مي گويد «نميرم از اين پس كه من زنده ام… گواهي كه نمرده است و هنوز هر ايراني آزاده اي با شنيدن سخن نغزش جاني تازه مي گيرد و انديشة بلند و نيكش را ستايش مي كند.
گزيده حاضر نگاهي دارد به ده عنوان كتاب، كه طي چند سال اخير پيرامون فردوسي و شاهنامه انتشار يافته است، ذكر يك نكته اينجا ضروري مي نمايد و آن اينكه اگر مشت را نمونة خروار بدانيم بايد بر افول شاهنامه ؟؟معاصر گريست، چرا كه منابعي كه ما به صورت تلخيص ذكر كرده ايم يا مشاهدة ديگر عناويني كه اين تحقيق بهانه اي شد تا مطالعه شود و در اينجا نيامده است اين سؤال را در ذهن ايجاد مي كند كه راستي ماچقدر در كنه مطالب شاهنامه غور كرده ايم و به چه ميزان «جزره رمز معني برده ايم» و راستي آيا حق شاهنامه و فردوسي اين است؟ گاهي تأليفاتي مشاهده مي شود كه انسان از اين كه حتي نام فردوسي بر پشت آنها حك شده است شرمسار مي شود. به اميد روزي كه شاهنامه پژوهي بي هيچ غرضي در خدمت تجلي انديشه والاي فردوسي درآيد.
اين اثر مقدمه مترجم، پيشگفتار و مقدمه مولف و نه فصل را شامل ميگردد. در مقدمة مترجم، او پس از توضيحي كوتاه پيرامون فردوسي و شاهنامه به شيوهي پژوهش پروفسور بويدسن اشاره ميكند و بيان ميدارد كه او معتقدست اتكا به منابع مكتوب به تنهايي نميتواند ما را به شاهنامهي فردوسي رهنمون گردد. منابع شفاهي گرفته و خود روايات را حسين اجراي نقالي ديده و شنيده است.
در پيشگفتار، اينگونه بيان ميكند كه موضوع اساسي كتاب اين است: كه «چگونه ميتوان يك شكل از ادبيات كلاسيك را تداوم يك سنت شفاهي پيشين دانست؟» ديويدسن معتقدست كه شاعر در اين كتاب در حقيقت به مفهوم پادشاهي اعتبار ميبخشد بدينصورت كه شاعر پا پروردن و اعتبار بخشيدن به پهلوان در مقدمه شاعر (كه خود فردوسي ست) و پهلوان (رستم، كسيكه ذدر ذهن ما شخصيتهاي حماسي و اساطيري را تداعي مينمايد) را محور اصلي كتاب حاضر بر ميشمرد.
نويسنده معتقدست كه منظور اصلي اين كتاب نه زندگي نامهي شخصي فردوسي است و نه «تاريخي» كه ميتوان از خلال شاهنامه نگاشت. بلكه منظور شعريست كه زندگي شاعر نمونهي آن است و داستانيست كه شاعر روايت مينمايد آن هم شعري كه آميزهاي است از تاريخ و اسطوره.
در مورد رستم با شخصيتي روبرو هستيم كه مخلوق شاعرانهاي از نوع اساطير به نظر ميآيد، نه يك واقعيت تاريخي.
همچنين نويسنده اذعان ميدارد كه در اين تحقيق نظري مخالف نظر نولد كه و ساير متخصصان ايران شناسي كه روايات رستم را خارجي و يا داخل شده در سنت پادشاهان ميدانند – مطرح ميگردد.
در ادامهي مقدمه با نگاهي اجمالي به نكات برجستهي چهار سلسلهي امپراتوري ايران قبل از اسلام يعني پيش اديان، كيانيان، اشكانيان و ساساني بيان ميكند كه دو سلسلهي اول، بخصوص اول، ريشه در اساطير دارند و دود درمان بعدي، تاريخياند.
در فصل يك، پيرامون اعتبار فردوسي كه خالق تنها حماسه ملي معتبر ايران است به بحث ميپردازد و به سخت ژول مول در اين باره اشاره مينمايد كه ماهيت شاعر و پهوان را نشان ميدهد. ژول مول مينويسد: فردوسي چنان تجليلي از زندگي رستم كرده است كه ديگر هيچ نويسنده ايراني نميتواند پس از او اينگونه در اين باره قلم بزند.
«فصل دوم دربارهي « اعتبار شاهنامه فردوسي» است. و در اثبات اعتبار شاهنامه شاعر و پهلوان به بقاي آن استدلال مينمايد و معتقدست كه براي مشخص شدن برتري فردوسي بر ساير سرايندگان حماسه ملي نيازي نيست ضوابط امروزي شعري خود را به كار گيريم بقاي شاهنامهي فردوسي نشانهاي روشن بر برتري فردوسي و شاهنامهاش بر ساير شاهنامههاست و بقاي آن باعث شد، تا هيچ كس براي بازگويي روايت شاهنامه طبع آزمايي نكند.
«ميراث شعر شفاهي» فردوسي فصل سوم را تشكيل ميدهد. در اين فصل مولف بيان ميكند كه شاهنامهي فردوسي ادامهي سنت شفاهي در كسوت مكتوب است اما مستقل، و نشانهي بسيار مهم مستقل بودن نقالان از شاهنامهي فردوسي را در مطالب زيادي ميداند كه در سنت روايات شفاهي هست در حالي كه در هيچ يك از ادبيات حماسي شناخته شده وجود ندارد.
در فصل چهارم كه عنوان آن «كتاب شاهان، حماسهي پهلوانان» است و مولف در اينجا بر اين باورست كه اين دو گانگي ميتواند در قالب نوعي سنت داستانسرايي وجود داشته باشد، سنتي كه باورهاي مردم دربارهي شاهان را با باورهاي پهلوانان به هم ميآميزد. در اين فصل به تمايز اين دو مقوله و روشنفكري پيرامون هر يك پرداخته ميشود.
و فصل پنجم با عنوان «شاه و پهلوان» تا حدي ادامهي فصل گذشته است بر سازگاري مفهوم ايراني «كتاب شاهان» با «حماسهي پهلوانان» تأكيد ميكند و تلفيق حكايات پادشاهان داستانهاي پهوانان، بخصوص رستم، در عهد ساسانيان و حتي قبل از آنان، در زمان اشكانيان، را به سنتي ملي تعبير مينمايد و در ارائهي اين استدلال، جزئيات بيشتري را از اساطير يونان باستان دربارهي رابطهي بين اريستئوس به عنوان پادشاه و هركول به عنوان پهلوان اضافه مينمايد.
«رستم، پاسدار حكومت» موضوع فصل ششم است در اين فصل از رستم به عنوان پاسدار حكومت ياد ميكند و در بررسي موضوع رستم او را جزئي جدايي ناپذير از خود مفهوم پادشاهي ميداند كه به تنهايي فتنه را دو ميكند و در دفاع و تخت موظف به حمايت از پادشاهست حتي اگر شاه، او را برسد جمعيت و در حضور همگان سرد و بي آبرو كرده باشد. همانطور كه خود نيز بر تاج بخشياش اذعان ميدارد:
منم گفت شير اوژن و تاج بخش
به درشد به خشماند آمد به رخش
فصل هفتم «موضوع پدري پيشرش و نارس در داستان رستم و سهراب»است در اين فصل مولف بعد از گزارشي به اجمال از داستان رستم و سهراب، به داوري مينشيند. و معتقدست كه رستم فقط كاري را كه مجبور به انجام آن بود، كرد زيرا هر چه باشد او مدافع تاج و تخت ايرانيست و بايد پيوسته متناسب با عنوان خود، تاج پخش، عمل كند، اگر چه شايستگي لازم جهت شاهي را داراست.
هشتمين فصل («ديوسكوريسم» بين پدر و پسر، سرمشقي براي اقتدار در شاهنامه) است.
است. واژهي ديوسكوريسم از نام يوناني Dioskouroi به معني «فرزندان آسمان» گرفته شده و به دو قلوهاي ملكوتي گفته ميشود كه در اساطير و آيين يوناني به كاستر و پلي ديوكس معروفند. او نوعي مكمل بودن را در رفتار دوقلوها مييابد؛ اگر يكي تمايل به ستيزه جويي و جنب و جوش دارد، ديگر منفعل و كم تحرك است و در اني مبحث بر همين جنبهي پدر و پسر بحث شده است.
«بزم و رزم» به عنوان فصل پايانيست كه مولف آنها را بهترين مناسبت براي شاعر و پهوان بر ميشمرد در شاهنامه معمولاً پهلوانان شخصيتهايي هستند. جنگجو كه به دو كار علاقهي خاص دارند: بزم و رزم.
و.....
740_1577611832_34940_8524_1973.zip0.03 MB |