توضیحات :
فایل ورد با موضوع ناسيوناليسم دارای 27 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.
بخشی از متن :
مهم ترين گرايش سياسی ای که شيرازه جامعه ما را تهديد ميکند، ناسيوناليسم قومی است. اين گرايش سياسی از نظر فکری ضعيف و از لحاظ تشکيلاتی نامنسجم است. اما اين ضعف ها نبايستی قشر آزاديخواه و سکولار جامعه را از پتانسيل مخرب اين تفکر غافل بدارد. ناسيوناليسم قومی طرفدارن فعال و متفکر دارد. تعدادی هستند که، آگاهانه يا ناآگاهانه، بذر کينه قومی ميکارند. زمينه ساز بوجود آمدن اردوهای متخاصم قومی هستند. سعی دارند که هويت قومی را جايگزين هويت انسانی شهروندان بکنند.
انواع ناسيوناليسم
ناسيوناليسم بردو نوع است: ناسيوناليسم "مدنی" و ناسيوناليسم قومي.
ناسيوناليسم مدنی به سيستم سياسی ای گفته می شود که ساختار سياسی جامعه بعد از اضمحلال سيستم فئودالی را شکل داد. هرچند اشاره به حقوق شهروندی، برابری در مقابل قانون، کم اثر کردن ارزشهای مذهبی و فئودالی و تمايل به اتکا بيشتر به منطق علمی از ويژگيهای اين سيستم سياسی به شمار ميرود، اما کليدی ترين ماموريت ناسيوناليسم "مدنی"، ساختن هويت ملی يا فراقبيله ای بجای هويت عشيره ای، و سازمان دادن دولتهای متمرکز سراسری بجای سيستمهای ملو ک الطوايفی بوده است. بعبارت ديگر، ناسيوناليسم مدنی با ساختن مليت ها، ساختار جامعه را طوری بازسازی کرد که امکان رقابت سرمايه را در جغرافياهای سياسی متفاوت فراهم آورد.
اما متفکرين طرفدار جامعه سرمايه داری و يا متاثر از رسانه های اصلی عقيده ندارند که ملت يک پديده ساخته شده است. طبق اين تفکر، ادعا ميشود که "ملت" به گروهی از انسانها اطلاق ميگردد که دارای نژاد، فرهنگ و تاريخ مشترک هستند. اما،اين تعريف، کامل نیست. زیرا ملتها زيادی هستند که از اقوام مختلف تشکيل و دارای ريشه های تاريخی و فرهنگی متفاوت هستند. امریکا و کانادا نمونه های از اين "ملت"ها هستند. از طرف ديگر، جوامع فراوانی هم وجود دارند که فرهنگ، تاريخ و نژاد مشترک دارند اما ملتهای مختلفی را تشکيل داده اند. کشورهای عربی نمونه اين ملتها است. اين واقعيات روشن نشان ميدهد که ملت ساخته و پرداخته عده ای صاحب زور و ثروت است. هرچند پسوند "مدني" به اين نوع ناسيوناليسم اضافه شده است اما واقعيت اين است که ناسيوناليسم نيروی محرکه جنگ بين انسانها، و "ملت" محصول جنگها ميباشد. برای نمونه ملت کانادا محصول جنگ بين انگليسی زبانها، فرانسويها و مردم بومی کانادا است. ايالات متحده آمريکا محصول جنگ بين آمريکا، انگليسيها، مردم بومی آن سرزمين و اسپانيائی ها ميباشد. جنگهای ناپلئون ملت فرانسه را ساخت. شکست ولزيها و اسکاتلنديها از انگليسی ها، منجربه تولد انگلستان گرديد. جنگ جهانی اول و قتل عام ارمنی ها ملت ترکيه را بوجود آورد. کشورهای عربی و آفريقايی محصول جنگ و رقابت کشورهای اروپائی هستند. اينها تازه بهترين نمونه های ناسيوناليسم مدنی هستند. پروسه تشکيل دولتهای ملی بروشنی بر اين واقعيت تاکيد دارد که ملت عبارت است از مجموعه افرادی که در اثر جنگهای مختلف در چارچوبه های سياسی معينی تحت کنترل تشکيلاتی به نام دولت در آمده اند. پرچم، سرود، آئين های ملی و...علاوه بر مشخص ساختن اردوی گروههای متنوع صاحب ارتش و سرمايه، حکم داروی مسکن برای تخفيف درد پروسه ملت سازی و ملت پروری دارد.
ناسيوناليسم قومی به گرايش سياسی ای اطلاق ميشود که قوميت، زبان و آداب و رسوم جامعه منتسب به قوم "خودش" برايش مقدس بوده و برای گرفتن سهمی از قدرت اين ويژگيها را به پلاتفرم سياسی تبديل ميکند. تقدس خون، خاک و زبان، کهنه پرستی، منزه جلوه دادن قوم "خود"، اهريمن سازی از ا قوام دیگر، اشاعه تنفر قومی از ويژگيهای فکری ناسيوناليسم قومی است. برای اشاره به محصول ناسيوناليسم قومی ميتوان به وقايع افغانستان ،يوگسلاوی در دهه نود ميلادی، نسل کشی رواندا و کشتار در فلسطين و اسرائيل و وقايع چچن اشاره کرد. برای روشن شدن بيشتر موضوع، سعی خواهد شد، درک ناسيوناليسم قومی را ازجايگاه زبان، قوميت و فرهنگ مورد بررسی قرار گيرد .
تقدس زبان
از نظر ناسيوناليسم قومی، زبان مکالمه حکم يک بخش مقدس از هويت قومی را دارد که بايستی از آن به هر قيمتی پاسداری نمود.
1. برخلاف نظر ناسيوناليسم، زبان يک وسيله برای ارتباط انسان با افراد پيرامونش است. اين وسيله فرهنگی هم متغير است. مدام و هم زمان با تحولات اقتصادی و اجتماعی جامعه در حال تغيير و دگرگونی است، بوجود می آيد و محو ميشود و يا تبديل به چيز ديگر ميگردد. اين نکته را هم ياد آور شوم که فراگيری زبانی غير از زبان محلی هر کسی را با فرهنگ تر ميکند. اما علت اينکه طرفداران ناسيوناليسم قومی آنرا "بی فرهنگی" قلمداد ميکند در جائی ديگر بايستی جستجو کرد.
2. زبان های فارسی وپشتو به دلايل قابل توضيحی به عنوان زبانهای رسمی کشور انتخاب شده است. متعاقب گسترش سرمايه داری و ضرورت استفاده از تکنولوژی و علوم جديد و سازمان دادن جامعه مدرن و تشکيل دولتهای متمرکز وجود يک زبان سراسری که همه شهروندان بتوانند با هم ارتباط برقرار کنند ضرروری شد ه است و جهان هرچه بیشتر بطرف یک زبانی پیش میرود. در قرن 17 تنها 25 درصد از مردم انگليس به زبان انگليسی امروزی صحبت ميکردند. بعد از استقلال ايتاليا تنها 2.5 درصد از جمعيت آن کشور به زبان ايتاليائی امروز تکلم ميکردند. اما نياز به آموزش علوم و تکنولوژی، دولتمردان را واداشت که يک لهجه را از ميان لهجه های رايج انتخاب و به زبان سراسری کشور تبديل کنند. طبعا زبانی به عنوان زبان سراسری انتخاب ميشد که در مناطق شهرنشين اصلی بيشترين رواج را داشت.
خلاصه، زبان يک ارزش فرهنگی نبود که توسط عظمت طلبی به بقيه تحميل شود. ناسيوناليسم قومی بوسيله ستايش زبان ايل و تبار خود و تکفير زبان اقوام دیگر قصد دارد که سوخت مورد نياز برای ايجاد تنفر قومی را آماده و نيرو بسيج کند.
و...
2588_1577605801_34930_8524_1069.zip0.02 MB |