پيشينه و مباني نظري ارزيابي عملکرد و تمرکز و عدم تمركز در سازمان و ابهام
پيشينه و مباني نظري ارزيابي عملکرد و تمرکز و عدم تمركز در سازمان و ابهام

پيشينه و مباني نظري ارزيابي عملکرد و تمرکز و عدم تمركز در سازمان و ابهام در 135 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.


مبانی نظری وپیشینه تحقیق ارزیابی عملکردو تمرکز و عدم تمركز در سازمان و ابهام ( عدم اطمينان )


فصل دوم :مروری بر ادبيات تحقيق

1 – 2 گفتار اول مباني مديريت و الگوهاي ارزيابي عملكرد 16

1– 1– 2 مقدمه 16

2 – 1 – 2 سير تاريخی مديريت.. 18

3 – 1 – 2 مفاهيم سازمان و مديريت: 20

4 – 1 – 2 مکاتب مديريت علمی. 27

5 – 1 – 2 سطوح، مناطق، مهارتها و مسئوليت های مديريت.. 42

6 – 1 – 2 اثر بخشی عملكرد مديران. 51

2 - 2 گفتار دوم : حسابداری مدیریت.. 70

1 - 2 – 2 مقدمه 70

2 - 2 – 2 تاریخچه حسابداری مدیریت.. 70

3 – 2 – 2 مفاهیم حسابداری مدیریت.. 79

4 – 2 – 2 ویژگی های كیفی اطلاعات حسابداری مدیریت.. 85

5 – 2 – 2 حرفه حسابداری مدیریت.. 86

6 – 2 – 2 آیین رفتار حرفه ای. 88

7 – 2 – 2 كاربردهای حسابداری مدیریت : 90

9 – 2 – 2 جایگاه حسابداری مدیریت درجهان امروز. 103

3 – 2 گفتار سوم : تمرکز و عدم تمركز در سازمان. 105

1 – 3 – 2 مقدمه 105

2 – 3 – 2 تعریف تمرکز و عدم تمرکز. 105

3 – 3 – 2 اصول تفویض اختیار : 106

4 – 3 – 2 محدودیت های تفویض اختیار. 107

5 – 3 – 2 عوامل تعیین كننده حدود و میزان تفویض اختیار : 108

6 – 3 – 2 ارتباط تصمیم گیری و تمرکز. 111

7 – 3 – 2 ارتباط تمرکز، پیچیدگی و رسمیت.. 116

8 – 3 – 2 محاسن و معایب عدم تمركز: 120

4 – 2 گفتار چهارم : ابهام ( عدم اطمينان ) 121

1 – 4 – 2 مقدمه 121

2 – 4 – 2 تعريف محيط. 121

3 – 4 – 2 محيط عمومی در برابر محيط اختصاصی. 122

4 – 4 – 2 محيط واقعی در برابر محيط ذهنی. 123

5 – 4 – 2 رابطه محيط و ساختار سازمان. 124

6 – 4 – 2 چارچوب ارزيابي محيط. 126

7 – 4 – 2 سازش با محيط نامطمئن. 129

8 – 4 – 2 چارچوبی برای واکنش های سازمان دربرابر محيط نامطمئن. 137

5 – 2 گفتار پنجم : پیشینه تحقيق 139





مقدمه

از بدو شناخت آگاهانه واقعیت های اجتماعی، انسانی، اقتصادی و ... توسط انسان و با توجه به ﻣﻮﻗﻌﻴﺖهائی که در شرایط خاصی بوجود آمدند( اعم از بازار ، سیاست، اقتصاد، مسائل انسانی و ...) مدیریت شناخته شد و شیوه ای گردید برای هدایت کردن و راهنمایی نمودن عقلانی و منطقی امور از طریق سازمان دادن به فعالیت ها و تعیین استراتژی ها برای حصول به هدف یا اهداف مورد انتظار.

مدیریت به تعریف فوق محدود نمی گردد، بلکه به عبارتی ﻣﻰتوان آن را فن توفیق عوامل توسعه اقتصادی شامل زمین، کار ، سرمایه و هماهنگی دانست که مدیریت بخشی اعظم و عمده آن یعنی هماهنگی را شامل ﻣﻰشود. به تعبیری دیگر مدیریت عبارت می باشد از مهارت تبدیل برنامه ها به اهداف پیش بینی شده در مطلوب ترین کیفیت و همچنین انجام دادن اهداف سازمان از طریق هماهنگی منابع انسانی، مالی، فنی و اطلاعاتی در متن محیط مشخص و معینی با توجه به عواملی از طریق بدعت گذاری ، خلاقیت، مسئولیت مشترک و بالاخره داشتن علم و هنر متشکل کردن، هماهنگ نمودن، رهبری و کنترل فعالیت های گروهی به منظور رسیدن به هدف و یا هدفهای مشترک تعریف نمود.

مدیریت دارای تعاریف و تعابیر فراوانی است که با توجه به استنباط تعریف کننده آن شکل و مفهوم ویژه ای دارد ولی علیرغم تفاوت های ظاهری، کلیه تعارف دارای یک و یا چند وجه مشترک از قبیل «هماهنگی» ، « تلفیق مساعی فکری و مادی » برای نیل به هدف های مشترک هستند. به طور کلی در کلیه تعاریف، حصول به هدف یا هدفهای معین مورد تأکید بوده زیرا بدون وجود هدف، مدیریت معنی و مفهومی نخواهد داشت.

بنا به نظر استيفن لينستيد مدیریت یک فرآیند اجتماعی و هسته مرکزی سازمان رسمی است که عهدﻩدار سازمان دادن به هرنوع از فعالیت ها و اطلاعات و گروه های غیر رسمی فعال در سازمان ﻣﻰباشد.( لينستيد،1995؛13 ) [1] .

به عقیده رابرت کرایتر ، مدیریت عبارت می باشد از فرآیند حل مسائل مربوط به تأمین اهداف سازمان به نحو مطلوب، از طریق استفاده مؤثر و کارآمد از منابع در یک محیط در حال تغییر. به زعم وی عناصر تشکیل دهنده این تعریف عبارت می باشند از :

فرآیند حل مسائل از طریق تصمیم گیری / هدف های سازمان و توجیه این اهداف/ کارائی/ منابع کمیاب / محیط در حال تغییر.(كرايتر،1980؛6 ) [2].

پیتر دراکر درباره مدیریت چنین می گوید : مدیریت علمی است که یک گروه بی هدف را به یک گروه هدف دار و مؤثر تغییر می دهد. به عبارت دیگر مدیریت با اعمال تغییر در گروﻩهای انسانی عامل تحول و ابداع اجتماعی می باشد. به تعبیر وی ابداع و نوآوری چیزی نیست جز اینکه دگرگونی ها را به چشم فرصت ها نگریستن و از آنها برای ایجاد تحول بهره گرفتن (دراكر،1987؛18 ). [3]

مری پاکر فالت[4] از مدیریت بعنوان عامل ایجاد تغییرات اجتماعی نام برده و جوهره اصلی آن را هنر و دانش هماهنگ کردن عوامل انسانی با ضرورت های اجتماعی دانسته است. به عقیده وی مدیریت عبارت از علم ، هنر و یا سلیقه متشکل کردن، هماهنگ نمودن، رهبری، کنترل و اداره فعالیت های دسته جمعی برای نیل به هدف در حداکثر کارائی می باشد ( متكالف و اورويك،1940؛11) [5].

از تعریف فوق چنین استنباط می شود که مدیریت شامل فعالیت هایی است که انجام اهداف و مقاصدی را هدایت می نماید و مدیران افرادی هستند که درگیر این فرآیند می باشند.

پرستون و پست[6] می گویند فعالیت های مدیریتی بدون توجه به عوامل انسانی قابل بحث و گفتگو ﻧﻤﻰباشد و موفقیت مدیران در سازمان ها با فعالیت هایی که انجام می دهند معلوم می گردد نه با صرف عنوان شغل سازمانی.

مدیریت به نظر نامبردگان عبارت می باشد از فرآیند هدف گذاری، هماهنگی منابع انسانی و فنی و مالی در متن محیطی مشخص و معین (پرستون و پست،1990؛6 ).[7]

گریفین با اندک تفاوتی با تعریف فوق می گوید مدیریت عبارت می باشد از هماهنگی منابع مختلف اعم از انسانی، فیزیکی، مالی و اطلاعاتی که با توجه به اصول سازماندهی، برنامه ریزی، تصمیم گیری ، رهبری و کنترل انجام می شود. ( گريفين،1990؛7 ) [8].

به هر حال مدیریت با عنوان تعریفی که از آن ارائه می شود به اعتقاد «ابراهام مازلو» دارای دو بعد ساختاری اساسی است و اول بهره برداری اقتصادی و سعی در بالا بردن کیفیت کالا، ارائه خدمات و غیره که از این مرحله بُعد توجه به تولید را شامل می شود. دوم مسائل اجتماعی و انسانی، یعنی مراقبت در رعایت بهداشت روانی کارکنان، دادن انگیزش و تشویق آنها در حرکت به سوی«خودشکوفایی» اعمال روش و تکنیک های لازم برای افزایش احساس امنیت و وفاداری به سازمان و غیره می باشد که این بُعد توجه به انسان عنوان شده است. این دو بعد اساسی چنانچه در نسبت مناسب قرار گیرند کارائی مدیریت در بالاترین حد ممکن را باعث ﻣﻰشوند.


2 – 1 – 2 سير تاريخی مديريت

عقاید و نظرات مدیریت به سادگی و ناگهانی بوجود نیامده بلکه در طول قرن ها و با تأثیر گرفتن از سه نیروی تعیین کننده شکل گرفته اند. این نیروها که عبارت می باشند از نیروهای اجتماعی، نیروهای اقتصادی، نیروهای سیاسی نه تنها فرآیند مدیریت را از گذشته های دور در احاطه داشته اند بلکه به تئوری امروزین مدیریت همچنان گذشته تأثیر خود را وارد می سازند، که به شرح زیر به آنها اشاره می شود ( مازلو،1965؛39-28 )[9].

نيروهای اجتماعی

نیروهای اجتماعی هنجارهای و ارزش هایی هستند که خصوصیات افراد از هر نوع فرهنگ خاصی را مشخص می سازند. طی سالهای سال ماهیت در حال تغییر دائمی نیروهای اجتماعی در کشورهای پیشرفته در تئوری های مدیریت تأثیر فراوانی گذاشته اند. در روزهای اولیه تأسیس شرکتها، مؤسسات صنعتی و یا اداری، صاحبان شرکت یا مؤسسه خود عهده دار مدیریت می شدند. با گسترش کسب و کار، مدیران حرفه ای برای مدیریت مؤسسه یا شرکت دعوت شدند و کار سازمان یافته به تدریج ریشه گرفت و حقوق اجتماعی کارگران و کسب و کاری که به آن مشغول بودند و بصورت غیر قابل تصوری در طول این سالها تغییر نمود.

در سالهای بسیار پیش کارگران روزانه اجرت دریافت می داشتند و دائما در معرض تهدید اخراج بودند. امروزه قدم های بلندی در راه بهبود مسائل اجتماعی کارگران برداشته شده است. ورود جریان افکار آزادی خواهانه و اعمال عدالت درمحیط کار به نحو فزاینده ای امری معمولی و عادی شده است. کارکنان و کارگران به وسیله قوانین پوشش داده می شوند و سازمان ها به طور روزافزونی به ارزش ها و نیازهای کارگران توجه و حساسیت نشان ﻣﻰدهند (اسكات، 1988؛298-277 ). [10]

تغییرات در این نیرو و سایر نیروها نقش مهمی در شکل دادن به تئوری مدیریت و مناطقی از قبیل «انگیزش» ، «رهبری» و «مدیریت منابع انسانی» ایفا نموده است.

نيروهای اقتصادی

همانند نیروهای اجتماعی،نیروهای اقتصادی نیز در شکل گرفتن تئوری های مدیریت نقش بسزایی داﺷﺘﻪاند. اغلب کشورهای سرمایه داری، که دارای اقتصاد آزاد بر پایه اصول مالکیت خصوصی، آزادی اقتصادی و رقابت بازار همراه با نقش محدود حکومت می باشند، فرایندی را بوجود آورده اند که در تکوین تئوری های مدیریت نقش قابل توجهی داشته است.

در اقتصاد آزاد، قابل دسترس بودن منابع و سهولت در تأمین آن و انواع کالاها و خدمات مورد نیاز مصرف کننده با توجه به رقابت فشرده و بسیار سنگینی که بین شرکت های تولید کننده کالاهای مشابه قرار دارد، کوچکترین ضعف اعم از ناقص بودن اطلاعات و یا عدم توانایی مدیریت در تجزیه و تحلیل انبوه اطلاعات دریافت شده می تواند برای شرکت یا سازمان فاجعه آفرین باشد.

از طرفی سیستم اقتصادی و امکانات قابل دسترس تماما سهم بزرگی در اعمال هرآنچه را که مدیریت ﻣﻰتواند انجام دهد به عهده داشته اند. به علاوه، گرایش اقتصاد عمومی از یک طرف و طبیعت رقابت شرکت ها از طرف دیگر به مقدار زیادی بر سازمان ها تأثیر می گذارد. همچنین رقابت از طرف دیگر کشورها نیز نقش مهمی در این زمینه بازی می کند. به هر حال در چارچوب تئوری های مدیریت امروز، نیروهای اقتصادی بر طرز تفکر مدیران در مناطق مختلفی از مدیریت شامل تجزیه و تحلیل محیط، برناﻣﻪریزی استراتژیکی و طرح سازمان تأثیر عمیقی گذاشته است.

نيروهای سياسی

از دیگر نیروهایی که در فرایند تکامل تئوریهای مدیریت تأثیر فراوانی داشته اند نیروهای سیاسی ﻣﻰباشند. نیروهای سیاسی که همواره با نهادهای حکومت همراه هستند بر تئوری های مدیریت در ابعاد کلی و خاص تأثیر عمیق می گذارند. به طور مثال سیاست های کلی در تنظیم کسب و کار نقش مهمی در اداره امور سازمانی برای چگونگی انتخاب بهترین راه جهت اعمال مدیریت ایفاء می نماید.


نیروهای اجتماعی

نیروهای اقتصادی

نیروهای سیاسی

توسعه تئوریهای مدیریت










شکل 1 – 2 نیروهای مؤثر در توسعه تئوریهای مدیریت ( گريفين،1990؛39-40 )[11]


3 – 1 – 2 مفاهيم سازمان و مديريت:

تعريف سازمان:

سازمان عبارت است از مجموعه ای از افراد که برای تحقق اهدافی معین همکاری می کنند. در همه سازمانها از انسانها استفاده می شود و همه آنها هدفمند بوده، از « تقسیم کار» بهره می گیرند. یک تقسیم کار خوب، با در نظر گرفتن زنجیره هایی از اهداف، هدفهای عملکردی هر سطح را به مثابه ابزاری برای دستیابی به هدفهای عملکردی سطح بالاتر ( غایتها ) به کار می گیرد. سازمانهای موفق محصولات یا خدمت با ارزشی را به محیط خارجی خود ارائه می کنند و در ازای آن سعی می کنند با دریافت منابع اولیه مورد نیاز، عملیات خود را استمرار بخشند. (شرمرهورن و دیگران،1994؛26) [12].

تعريف مديريت

مدیریت ، فراگرد به کارگیری مؤثر و کارآمد منابع مادی و انسانی بر مبنای یک نظام ارزشی پذیرفته شده است که از طریق برنامه ریزی، سازماندهی، بسیج منابع و امکانات، هدایت و کنترل عملیات برای دستیابی به اهداف تعیین شده، صورت می گیرد. ( شکل 1 – 1 ) این تعریف، پنج نکته اساسی ذیل را که زیربنای مفاهیم کلی مدیریت در حوزه های نظریه پردازی و کاربرد هستند، در بر دارد:

  1. مدیریت یک فراگرد است .
  2. مدیریت بر هدایت تشکیلات انسانی دلالت دارد.
  3. مدیریت مؤثر مبتنی بر تصمیم گیری مناسب و دستیابی به نتایج مطلوب است.
  4. مدیریت کارآ ، متضمن تخصیص و مصرف مدبرانه منابع است.
  5. مدیریت بر فعالیتهایی هدفدار، تمرکز دارد.

شكل 2 – 2 رابطه اصول مدیریت و مبانی ارزشی حاکم بر سازمان(کارلیسل، 1976؛ 5) [13]



مديريت به منزله علم، هنر و حرفه

واقعاً مدیریت چیست؟ مدیریت تا چه حد مبتنی بر یافته های علمی است؟ مدیریت علم است یا هنر؟ آیا مدیریت اساساً یک حرفه است؟

بخشی از دانش مدیریت از طریق آموزش فرا گرفته می شود، ولی بخش دیگر از آن باید ضمن کار آموخته شود؛ به این ترتیب آن بخش از مدیریت را که با آموزش فرا گرفته می شود، «علم مدیریت» و بخشی از آن را که از طریق کسب تجارت و اندوخته ها و به کارگیری آنها در شرایط گوناگون حاصل می شود، « هنر مدیریت » می دانند. به دیگر سخن، علم « دانستن» است و هنر « توانستن ». مدیریت با عواملی متغیر نظیر پول، مواد، محصولات، خدمات، و کارکنان سر و کار دارد. عواملی که پیش بینی درباره آنها دشوار و انطابق آنها با معیارهای علمی مشکل است. با وجود این، صاحبنظران در تلاشند تا هر چه بیشتر قوانین علمی را در فراگردهای مدیریت کشف کنند.

به طور کلی، هر حرفه باید دارای ویژگیهای ذیل باشد:

  1. مشتمل بر مجموعه ای از مهارتهای فنی و دانسته های نظری باشد.
  2. مستلزم رعایت ضوابط اخلاق حرفه ای باشد.
  3. از تشکیلاتی با قدرت تنبیه یا اخراج « افراد فاقد توانایی حرفه ای و صلاحیت اخلاقی » برخوردار باشد.
  4. برنامه های آموزشی ویژه یا ضمن خدمت، برای افراد شاغل در آن حرفه، قابل ارائه باشد. ( دانکن،1975؛16) [14] .

با توجه به اینکه شغل مدیریت از دو ویژگی اول و چهارم برخوردار است ولی فاقد ویژگیهای دوم و سوم است، نمی توان آن را در شمار « مشاغل حرفه ای » قرار داد.

اهميت مديريت

اهمیت مدیریت به حدی است که در هنگام مواجهه با بحران رهبری ، بینانگذاران واحدهای بازرگانی و صنعتی، با جذب مدیران توانمند، زمینه را برای آغاز دوره تکامل بعدی، یعنی رشد از طریق هدایت، فراهم می آورند. بعضی معتقدند که خود کارکنان قادرند وظایف مدیریت را نیز انجام دهند و به واحد مدیریت جدا و مستقل نیاز ندارند. ولی هنوز مورخین و جامعه شناسان، نهادی را نیافته اند که بدون داشتن سلسله مراتب اداری پایدار مانده باشد (گلوئیک، 1977؛ 7) [15].

به علاوه بسیاری از صاحبنظران موفقیت و شکست نهادها را ناشی از تفاوت در نحوه مدیریت آنها می دانند. به اعتقاد پیتردراکر، عضو اصلی و حیات بخش هر سازمان، مدیریت آن است ( دراکر، 1974؛351 )[16].

هارولد کونتز، مدیریت را مهمترین زمینه فعالیتی انسان می دانند و معتقد است که وظیفه اصلی مدیران در همه سطوح و همه نهادهای اجتماعی این است که محیطی را طراحی، ایجاد و نگهداری کنند که اعضای سازمان بتوانند با فعالیت و همکاری گروهی در آن، به اهداف معین خود دست یابند (کونتز و دیگران، 1988؛ 4) [17].

کارائی مديران

کار را می توان فعالیتی دانست که برای سایر افراد محصولی با ارزش تولید می کند. موضوع کار و شیوه های مطلوب انجام آن، به گونه ای که افراد، سازمانها و به طور کلی جامعه را کامیاب و برخوردار گرداند، به مطالعه مدیریت معنی و مفهوم ویژﻩای می بخشد.

در پاسخ به این سوال که « مدیر کیست؟ » می توان گفت که « مدیر کسی است که مسئولیت عملکرد یک یا چند نفر در سازمان را بر عهده دارد » مدیران با مجموعه متنوعی از عناوین به منزله (سرپرست، رهبر گروه، رئیس بخش، مدیر اداره، معاون و مانند آن، انجام وظیفه ﻣﻰکنند و کارکنان را به کار ﻣﻰگیرند. مدیران و کارکنان، منابع مهم و ارزنده ای برای سازمان محسوب می شوند. آنها منابع دیگر سازمان، نظیر اطلاعات، فن آوری، مواد خام، تسهیلات و پول را برای تولید کالاها و ارائه خدمات، به کار می برند. بنابراین در پاسخ به این سوال که «مدیران چه می کنند؟ » گفته می شود که « مدیران اثربخش » منابع انسانی را به طرقی که هم به عملکرد عالی و هم سطح مطلوب رضایت خاطر کارکنان منجر گردد، به کار ﻣﻰگیرند. توجه و علاقه توأم به « عملکرد » و « رضایت خاطر » موضوع اصلی مدیریت در محیطهای کاری است.

همان طور که در شکل زیر ملاحظه می شود، می توان دو شاخص « اثربخشی » و «کارآئی» را برای ارزیابی عملکرد به کار برد. برای ارزیابی کار یا میزان کسب هدف، از شاخص اثربخشی عملکرد استفاده می شود. برای مثال، اثربخشی عملکرد یک سرپرست تولید، بدین گونه سنجیده می شود: واحد تحت سرپرستی وی، از حیث کمیت و کیفیت خروجیها، به چه میزان از خرده هدفهای روزانه خود رسیده است.« کارآیی عملکرد »، شاخصی است که هزینه منابع صرف شده در فراگرد «کسب هدف» را ارزیابی می کند، یعنی با مقایسه خروجیهای به دست آمده و ورودیهای مصرف شده، کارآیی سیستم را ارزیابی می کند. به این ترتیب برای سنجش کارآیی، علاوه بر هزینه تأمین منابع انسانی ( به عنوان یکی از مهمترین عوامل )، هزینه استفاده از تجهیزات، نگهداری تسهیلات و نرخ بازگشت سرمایه و نظایر آن مورد ملاحظه قرار می گیرند. در این تعبیر از کارآیی، کارآترین سرپرست کسی است که واحدش بتواند با کمترین هزینه مواد و دستمزدی روزانه کار کند. در واقع موفقیت واقعی مدیر در گرو اثربخشی فعالیت وی برای کسب هدف و کارآیی عملکرد است .



[1]- Stephen Linstead ,1995,13

[2]- Robert Kreiter ,1980,6

[3]- Peter F. Drucker , 1987,18

44-Mary Parker Follet-

[5]- Metcalf & Urwick ,1940,11

6-Lee E.Preston & James E. Post-

[7]- preston & Post,1990,6

2-Ricky W.Griffin ,1990,7

[9]- Maslow,1965,28-39

[10]- William G. Scott ,1988,277-298

[11]-Griffin ,1990,39-40

[12] - John.R.Shermerhorn et al,1994,26

[13] - Howat,M.Calisle,1976,5

[14]- Jack W Duncan,1975,16

[15]- William .F Glueck ,1977,7

[16]- Drucker,1974,351

[17]- Harold Koontz et al,1988,4

فایل هایی که پس از خرید می توانید دانلود نمائید

پيشينه و مباني نظري ارزيابي عملکرد و تمرکز و عدم تمركز در سازمان و ابهام_1621833550_48580_8524_1673.zip0.95 MB
پرداخت و دانلود محصول
بررسی اعتبار کد دریافت کد تخفیف
مبلغ قابل پرداخت : 19,000 تومان پرداخت از طریق درگاه
انتقال به صفحه پرداخت