ادبیات نظری و پیشینه پژوهش توانمندسازی کارکنان (فصل دوم )
ادبیات نظری و پیشینه پژوهش توانمندسازی کارکنان (فصل دوم )

ادبیات نظری و پیشینه پژوهش توانمندسازی کارکنان (فصل دوم ) در 23 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.


بخشی از متن :

بخش اول : توانمندسازی

2 ـ 1 ) مقدمه:

توانمندسازي اصطلاحي است كه در طول چند سال مقبوليت سريع و فزاينده اي يافته است. عموميت يافتن ديدگاه توانمند سازى برخي از نويسندگان را وادار كرده است كه دهه 1990 را عصر توانمند سازى بنام اند توانمند سازى ، اثر بخشي نقش هاى مديريت سنتي و ساختار سازماني سنتي را به چالش كشيده است. توانمند سازى بدون ايجاد تغييرات مناسب در سلسله مراتب بوروكراسي سنتي غير ممكن است و آن نيازمند يك ساختار سازماني تخت با سطوح سلسله مراتبي كمتر و بهبود ارتباط بين تيم ها مى باشد. توانمند سازى يعني عمل تفويض اختيار همراه با مسئوليت ها در قبال انجام وظايف محوله. ايده توانمند سازى كاركنان در سازمان هاي امروزي به دليل حجم فزاينده اي از مسئوليت هايي كه كاركنان بر عهده مى گيرند داراي اهميت بسيار است. توانمند سازى كاركنان به منظور انتقال قدرت در سازمان، مشاركت دادن زير دستان در رهبري، بهبود اثربخشي از طريق افزايش قدرت و در نهايت افزايش انگيزش دروني كار مطرح شده است. توانمند سازى احساس تملك كارمند را نسبت به كارش افزايش مى دهد به نحوي كه او نسبت به كارش احساس غرور مى كند و انجام وظايف را با ميل و رغبت بر عهده مى گيرد، در غير اين صورت يك نگاه خالي از احساس نسبت به كارش خواهد داشت. كاركناني كه توانمند تر هستند تعهد و رضايت بيشتر و فشار هاى شغلي كمتري دارند، احتمالاً همكاري و مشاركت كاري بيشتري دارند. با اجراي فرايند توانمند سازى كاركنان، به آساني مى توان به اهداف سازمان دست يافت و از مزايايي همچون بهبود شرايط كار، افزايش رضايت شغلي كاركنان، رضايتمندي ارباب رجوع و... برخوردار شد( عبدالهي، 1385 ).

در محيط هاى سازماني جديد كه اغلب با اصلاحاتي مانند: پيچيدگي، آشفتگي، تغييرات و سرعت شتابان توصيف شده اند، كاركنان بايد انعطاف پذير، خود فرمان، كارآفرين، مسئوليت پذيرتر و طالب ابتكار و آزادي عمل باشند. در ساختار هاى سازماني و سبك هاى مديريت بايد تغييرات اساسي رخ دهد به طوري كه همه كاركنان در فرايند تصميم گيري مشاركت داده شده، گروه هاي كاري تشكيل شوند، قدرت و اختيار بيشتري به زير دستان تفويض گردد و ساختار سازماني شبكه و جانشين ساختار سلسله مراتب مى گردد. تحت چنين شرايطي سازمان ها بايد زنده تر، پوياتر و منعطف تر باشند و مديران نيز به علايق و آراء كاركنان توجه بيشتر داشته باشند. كاركنان بايد خود لذا گردانندگان سازمان ها در اثر تغييرات ، را متعلق به سازمان و مالك آن بدانند موج آساي قرن بيست و يكم ناگزير به باز انديشي و باز آفريني روش هاي، الگوها و افكار خود در مورد نيروي انساني شاغل هستند. نتيجه اينكه در تعامل بين ويژگي هاى كاركنان و ضرورت هاى محيطي سازمان ها مجبورند كه از وضعيت فعلي كاملاً دور شده و به وضعيت جديد روي آورده و به سازمان هايي تبديل شوند كه به قول « چارلز هندی » كمتر شباهتي به سازمان هاي سنتي داشته باشند كه ما به آنها عادت داريم. صاحب نظران مديريت و روان شناسان سازماني، براي مواجه شدن با اين چالش ها و نگراني ها، ايجاد فرهنگ توانمند سازى كاركنان را پيشنهاد مى كنند.

توانمند سازى نيروي انساني و به تبع آن توانمندي سازمان مى تواند سازمان را در مقابل شرايط متحول جديد آماده نموده و آن را بيمه نمايند. با وجود فرهنگ توانمند سازى ، هر كس در هر جايگاه شغلي و رده سازماني، قابليت تصميم گيري و مديريت متكي به خود را خواهد داشت. نظام هاى نوين مديريت تاكيد فراواني برمنابع انساني داشته و آن را مهمترين دارايي سازمان به شمار آورده و ارج نهادن به ارزش ها و نياز هاى كاركنان را مؤثرترين گام در راه تحقق اهداف سازمان مى دانند. امروزه در بسياري از سازمان هاي پيش رو رابطه بلند مدت بين كاركنان و سازمان يكي از اركان موفقيت تلقي مى شود، چرا كه چنين رابطه اى سازمان را از يك سو مطمئن مى سازد كه در صورت سرمايه گذاري آموزشي و ارتقاي دانش و مهارت افراد مى تواند از بازده اين سرمايه گذاري در سال هاي آتي بهره مند شود و از سوي ديگر كاركنان در مورد امنيت شغلي و تامين نيازهاي خود و خانواده شان در سال هاي آتي اطمينان حاصل مى كنند. لذا سازما نها در تلاشند امنيت شغلي كاركنان را از طريق توان اسازى آنها در ابعاد مختلف تامين نمايند و به دنبال آن زمينه هاى بروز خلاقيت و نو آوري و استفاده از امكانات براي رسيدن به حداكثر بازده را فراهم سازد.


2 ـ 2 ) تعریف توانمندسازی:

واژه توانمندسازی در فرهنگ فشرده آکسفورد « قدرتمند شدن » ، « مجوز دادن » ، « ارائه قدرت » و « توانا شدن » معنی شده است. توانمندسازی به مجموعه فنون انگیزش اطلاق می شود مه به دنبال افزایش سطح مشارکت کارکنان به منظور بهبود عملکرد آنان است. ویژگی اصلی توانمندسازی کارکنان همسو کردن اهداف فردی و سازمانی است. در توانمندسازی کارکنان نه تنها نیازمند اختیارند بلکه می باید آموزش کافی و اعتبار مالی و اطلاعات اساسی نیز داسته باشند تا بتوانند در زمینه تصمیم های خود پاسخگو باشند. برخی دیگر توانمندسازی را شکلی از عدم تمرکز که مستلزم واگذاری اختیار تصمیم گیری های اساسی به زیر دستان است، تعریف کرد. توانمندسازی، کارکنان را به مشارکت در مدیریت قادر می سازد. و اصطلاحی وسیع تر از خویشتن داری ( خودکنترلی ) است ( خانعلیزاده و همکاران، 1389،ص 24 ).

ایکلند بیان میکند که مفهوم توانمندسازي براي اولین بار در حوزه روانشناسی اجتماعی در سال 1981 توسط راپاپورت مطرح شده است. طبق بیانات راپاپورت ٣توانمندسازي افزایش توان و امکانات مردم به منظور کنترل بر زندگی خودشان میباشد.

اندرسون و همکاران سطوح متفاوتی را در مفهوم توانمندسازي شناسایی کردهاند: 1 ـ سطح فردی، 2 ـ سطح سازمانی ، 3 ـ سطح روانشناختی و 4 ـ سطح جامعه .

دوکلمه مترادف براي واژه توانمندسازي در فرهنگ لغت وجود دارد : اختیار و قدرت ؛ اما به جاي این دو واژه ، مترادفی که به بهترین شکل توانمندسازي را توصیف میکند مجوز میباشد.اما در مورد اینکه چنین مجوزي چگونه باید به شکل عملی تبدیل شود :

● کار کنان سازمان را قادر می سازد در چهارر چوب سازمانی بدون مراجعۀ مکرر به عامل قدرت در سازمان فعالیت انجام دهند.

● کارکنان سازمان بر نتایج تمرکز کرده و توسط نظارتهاي شدید،محدود نمی شوند.

● در این فرایند اختیار عمل بالا حتی بیشتر از محدودة توانمند سازي یا بهبود مستمر لازم می باشد.

● قوانین کاري موجود می باشند اما به صورت بیان ارزشها و یا منشور اخلاقی هر یک از کارکنان در مسیر تحقق اهداف

● سازمان،در استفاده از ابتکار عمل آزاد می باشند.

به عقیدة ایوانز و لیندسی : توانمندسازي واگذار کردن مسئولیتهاي جدید به مدیران است. آنها باید استعداد و توانایی کارکنان را توسعهدهند، آنها را به خطر جویی ترغیب نمایند و موفقیتها را به رسمیت بشناسند( شیروانی و احمدی، 1389،ص 2 و 3 ).

توماس و ولت هاس ( 1990 ) توامندسازی روانشناختی را فرآیند اقزایش انگیزش درونی شغلی می دانند که شامل چهار حوزه شناختی ، یعنی احساس شایستگی، تاثیرگذاری، احساس معنی دار بودن و حق انتخاب می شود. مطالعات میشرا ( 1992 ) بعد اعتماد را به ابعاد فوق افزود و پنج بعد روانشناختی توانمندسازی به شرح زیر می باشد:

شایستگی : شایستگی به درجه ای که یک فرد می تواند وظایف شغلی را با مهارت و به طور موفقیت آمیز انجام دهد، اشاره دارد. افراد توانمند نه تنها احساس شایستگی، بلکه اطمینان دارند که قادرند کارها را با کفایت انجام دهند. آنها احساس برتری شخصی می کنند و معتقدند که می توانند راهی برای رویارویی با چالش های جدید بیاموزند و رشد کنند.

استقلال : خود مختاری یا داشتن حق انتخاب به معنی آزادی عمل و استقلال فرد در تعیین فعالیت های لازم برای انجام دادن وظایف شغلی اشاره دارد. احساس استقلال به معنی تجربه احساس انتخاب در آغاز فعالیت ها و نظام بخشیدن به فعالیت های شخصی است. استقلال فعالیتی را شامل می شود که با احساس آزادی عمل و تجربه حق انتخاب همراه است. استقلال یک احساس نیاز روانی است.

موثر بودن : موثر بودن یا تثیر گذاری یا به قول وتون و کامرون ( 1998 ) پذیرش پیامدهای شخصی در جایی است که فرد می تواند بر نتایج راهبردی، اداری و عملیااتی شغل اثر بگذارد. تاثیرگذاری عکس ناتوانی در تاثیرگذاری است. این بعد بع درجه ای اشاره دارد که رفتار فرد در اجرای اهداف شغلی متفاوت دیده شود، بدین معنی که نتایج مورد انتظار در محیط شغلی بدست آمده است.

معنی دار بودن : معنی دار بودن فرصتی است که افراد احساس کند اهداف شغلی مهم و با ارزشی را دنبال می کنند در جاده ای حرکت می کنند که وقت و نیروی آنان با ارزش است. معنی دار بودن، یعنی با ارزش بودن اهداف شغلی و علاقه درونی شخص به شغل. معنی دار بودن تناسب بین الزامات کاری و باورها، ارزش ها و رفتارهاست.

فایل هایی که پس از خرید می توانید دانلود نمائید

ادبیات نظری و پیشینه پژوهش توانمندسازی کارکنان (فصل دوم پایان نامه)_1617515285_47161_8524_1320.zip0.07 MB
پرداخت و دانلود محصول
بررسی اعتبار کد دریافت کد تخفیف
مبلغ قابل پرداخت : 19,000 تومان پرداخت از طریق درگاه
انتقال به صفحه پرداخت