ادبیات نظری تحقیق هویت سازمانی
ادبیات نظری تحقیق هویت سازمانی

ادبیات نظری تحقیق هویت سازمانی در 23 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.


بخشی از متن :

مقدمه


هویت سازمانی، شخصیت یا هویتی بصری است که می تواند در مورد گروهی از محصولات مشابه و یا خدمات هم خانواده از یک منبع مشترک، تحقق یابد. هویت سازمانی عاملی اساسی در جذب و نگهداری مشتری، افزایش میزان فروش و بهبود وضعیت اقتصادی محسوب می شود و نقش آن در زمانی که تعداد رقبای تجاری ارائه دهنده محصول یا خدمات افزایش می یابد، آشکارتر می شود. در طراحی و رواج هویت سازمانی، توجه به مسائل تبلیغاتی و بازاریابی و زیر شاخه های آنها ضروری بوده و نتیجه مطلوب آن است که وفاداری مشتری به هویت سازمانی افزایش یابد.

هویت سازمانی را با یک تعریف غیر دقیق می توان تعریف و تلقی یک فرد از محل کار خود و سازمان متبوع خود دانست که در رفتار و مناسبات اجتماعی بر رفتار وی تغییر ایجاد کند. این که به جز هویت و شخصیت فردی خود، یک هویت و شخصیت مستقل سازمانی را حاکم بر خود بداند و در مقابل شرایط مختلف بر اساس معیارهای هویت دوم رفتار کند. هویت سازمانی وقتی به شکل یک روح حاکم بر جریان کار تبدیل شود هر شخص جدید که وارد شرکت بشود هم تاثیر می پذیرد و خود را در سیستم قرار می دهد. داشتن یک هویت سازمانی باعث می شود که فرد مصالح سازمان و شرکت خود را بیشتر از منافع شخصی و یا زودگذر خود بداند و از جان برای آن کار مایه بگذارد، که موفقیت سازمان را موفقیت خود می داند، به محل کار خود نه به عنوان صرفا یک محل کار نگاه کند و به آن تعصب و عشق داشته باشد.

- مفهوم هویت و شناخت هویت اجتماعی


هويت مقوله‌اي است كه هم در سطح فرد مي‌تواند مطرح باشد و هم در سطح اجتماع. بررسي هويت قومي و هويت ملي بيشتر از اينكه در سطح فرد مطرح باشد در سطح اجتماع مطرح است. اولين نظريه‌ها براي تعيين و تعريف هويت، نظريه‌هايي هستند كه بيشتر فرد مدار بودند و واحد تحليل آنها فرد بود و بعدها كساني ديگر بحث هويت را در اجتماع مطرح كردند. در سطح فردي تحليل هويت كساني مثل ميد وگافمن و كولي را مي‌توان مثال زد كه تأثير زيادي روي كساني چون ريچارد جنكينز و هنري تاجفل – دو نظريه‌پردازي كه در سطح اجتماعي هويت كار مي‌كنند گذاشتند.
روانشناسان اجتماعي و جامعه‌شناسان و به طور كلي عالمان علوم اجتماعي مي‌خواهند بر اين واقعيت تأكيد كنند كه احساس هويت به واسطه ديالكتيك ميان فرد و جامعه شكل مي‌گيرد. هويت كم و بيش در نگرشها و احساسات افراد نمود مي‌يابد ولي بستر شكل‌گيري آن زندگي جمعي است. ”جرج هربرت ميد“ را از اين حيث مي‌توان پرچمدار نظريه هويت اجتماعي دانست كه فرايند دستيابي فرد به احساس و برداشتي كامل از خويشتن را بررسي مي‌كند. از نظر ميد، هر فرد هويت يا خويشتن خود را از طريق سازماندهي نگرشهاي فردي ديگران در قالب نگرشهاي سازمان يافتة اجتماعي يا گروهي شكل مي‌دهد» (گل‌محمدي، 1380). مطرح شدن مفهوم “Self” دروازة تازه‌اي را براي تعريف از «خود» باز كرد، تعريفي كه لزوماً و اجباراً در مقابل با «ديگري» معني پيدا مي‌كند. به بيان ديگر تصويري كه فرد از خود مي‌سازد و احساسي كه نسبت به خود پيدا مي‌كند، بازتاب نگرشي است كه ديگران نسبت به او دارند. در اين رساله از نظريات دو تن از نظريه‌پردازان هويت اجتماعي بنامهاي ريچارد جنكنيز و هنري تاجفل استفاده خواهم كرد. جنكنيز نظريه هويت اجتماعي خود را تا حدودي در كتابش تحت همين عنوان بازگو كرده است. و هنري تاجفل هم نظرية مقوله‌بندي (مثبت) را در هويت اجتماعي مطرح كرده است (قلی پور و همکاران، 1388).

قبل از هرچيز جا دارد كه به تعريف هويت از منظر جنكينز (1995) اشاره شود. او «هويت اجتماعي» و «هويت» را مترادف هم فرض مي‌گيرد و در اين خصوص مي‌گويد: «همة هويت‌هاي انساني به يك معنا هويت‌هاي اجتماعي هستند، ممكن نيست غير از اين باشد. فقط به خاطر آنكه هويت به معنا مربوط مي‌شود و معنا خصيصة ذاتي واژه‌ها و اشياء نيست، معنا همواره نتيجه توافق و عدم توافق است، همواره موضوع قرارداد و نوآوري است، همواره تا اندازه‌اي به اشتراك گذارده مي‌شود و تا اندازه‌اي در باب آن چون و چرا مي‌شود» .
هويت مقوله‌اي است كه از نظر ريچارد جنكنيز برساخته مي‌شود و چون به معنا مربوط مي‌شود مي‌توان دربارة آن به چون و چرا پرداخت. او هويت را اينگونه تعريف مي‌كند: «اين عبارت به شيوه‌هايي كه به واسطة آنها افراد و جماعت‌ها در روابط اجتماعي خود از افراد و جماعتهاي ديگر متمايز مي‌شوند اشاره دارد و برقراري و متمايز ساختن نظام‌مند نسبتهاي شباهت و تفاوت ميان افراد، ميان جماعتها و ميان افراد و جماعت‌ها است. شباهت و تفاوت با هم اصول پوياي هويت، و كنه زندگي اجتماعي هستند» . در ادامه چنين مي‌آيد كه هويت يك بازي است كه در آن رودررو بازي مي‌شود. هويت اجتماعي درك ما از اين مطلب است كه چه كسي هستيم و ديگران كيستند و از آن طرف، درك ديگران از خودشان و افراد ديگر چيست؟ و از اين لحاظ است كه او معتقد است كه هويت اجتماعي همانند معنا ذاتي نيست و محصول توافق و عدم توافق است و مي‌توان در باب آن نيز به چون و چرا پرداخت. و پيرو اين نظر مي‌تواند به تبع موقعيت تغيير كند.
لغت هويت مستلزم درك دو معناي متضاد است. دو معنايي كه در تقابلهاي دوگانه در مقابل هم قرار مي‌گيرند ولي در واقع در اينجا تكميل كنندة يك مفهوم بنام هويت هستند. اين دو معنا شباهت و تفاوت هستند. گفتيم كه هويت يعني دانستن اينكه ما چه كسي هستيم و ديگران كي هستند. بنابراين ما بايد با هم ديگر شباهت داشته باشيم و ديگران هم بايستي با ما متمايز باشند. در حقيقت شباهت درون گروهي ما در قبال تفاوت برون گروهي ما از ديگران است. در واقع تفاوت و شباهت براي مقوله هويت دوروي يك سكه هستند و اين در كار جنكنيز تحت عنوان ديالكتيك بروني – دروني شناسايي آمده است كه مي‌توان اقرار كرد جنكنيز در اينجا متأثر از كار هربرت ميد در خصوص «من فاعلي» و «من مفعولي» است. ميد ميان «من فاعلي» (عامل جاري فرديت يگانه) و «من مفعولي» (رويكردهاي دروني شدة ديگران داراي اهميت) فرق قايل است.

شكل‌گيري هويت فردي در فرايند اجتماعي شدن ريشه دارد. خويشاوندي و قوميت جز هويتهاي اوليه‌اي هستند كه در مراحل بعدي زندگي از هويتهاي ديگر مستحكم‌تر و در برابر دگرگوني انعطاف‌پذيرتر مي‌شوند. يعني هر فردي در مواقعي كه اقتضا كند خود را در مقوله‌اي مثبت تعريف مي‌كند. هويت مستلزم خودآگاهي به اين امر است كه چي هستي؟ كي و كجا هستي؟ بنابراين هويت هيچگاه امري يكجانبه نيست. بلكه حاصل يك فرايند و دستاوردي عملي است.

فایل هایی که پس از خرید می توانید دانلود نمائید

ادبیات نظری تحقیق هویت سازمانی_1617275548_47131_8524_1070.zip0.03 MB
پرداخت و دانلود محصول
بررسی اعتبار کد دریافت کد تخفیف
مبلغ قابل پرداخت : 19,000 تومان پرداخت از طریق درگاه
انتقال به صفحه پرداخت