ادبیات نظری تحقیق روابط عاشقانه قبل از ازدواج، دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج
ادبیات نظری تحقیق روابط عاشقانه قبل از ازدواج، دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج

ادبیات نظری تحقیق روابط عاشقانه قبل از ازدواج، دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج در 26 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.


بخشی از متن :


نظریه­های روانشناختی روابط عاشقانه


بسیاری از مدل­های نظری معروف به بررسی رابطه­های عاشقانه و دوستانه می­پردازند که به چند مورد از مهمترین آنها اشاره می­کنیم، اینکه چه عواملی موجب بروز رفتارهای عاشقانه می­شوند؟ و چگونه این روابط تقویت می­شوند.


- نظریه جذب و کشش[1]

نظریه جذب و کشش به عنوان یکی از موضوع­های مطرح در روانشناسی اجتماعی برای توضیح رابطه­های عاشقانه و دوستانه تلاش می­کند. مطابق با این نظریه، انسان به عنوان کنش­گر اجتماعی همیشه کنش­های عقلانی معطوف به هدف مشخصی ندارد. رابطه­های عاشقانه، خودجوش، رازگونه و شگفت­انگیز بین افراد تنها هنگامی روی می­دهد که تحت­تأثیر کنش­متقابل عاطفی واقع شود. همجواری، ارتباط و دوستداری، همانندی و جاذبه جسمی از عامل­های کارآمد بر جذب و کشش می­باشد. اصل همجواری بر این واقعیت تأکید می­کند که در عمل، رابطه­های دوستانه و عاشقانه و مجذوب شدن افراد به یکدیگر به شدت تحت تأثیر فاصله مکانی می­باشد. به عنوان نمونه در گزینش همسر که بیشترین حد روابط عاشقانه و مجذوب شدن را به همراه دارد، فاصله مکانی نقش کارآمدی دارد. اغلب ازدواج بین مردان و زنانی روی می­دهد که در همجواری یکدیگر مانند محل تحصیل یا محل کار بوده­اند. فرضیه ارتباط و دوستیاری بر این موضوع تأکید می­کند که در شرایطی ویژه، هرچه افراد گروههای گوناگون قومی، نژادی و غیره بیشتر در ارتباط با هم باشند، بیشتر به نگرش های بهینه نسبت به یکدیگر دست می­یابند و بیشتر به یکدیگر همدلی پیدا کرده و جذب و کشش بین آنها بیشتر خواهد شد. همچنین روان­شناسان اجتماعی فرضیه همانندی را مطرح کرده­اند و بر این باورند که مردم کسانی را ترجیح داده و مجذوب آنها می­شوند که در شیوه­­های زندگی با ایشان اشتراک داشته باشند. سرانجام روان­شناسی اجتماعی در آزمون­های گوناگون به این نتیجه رسیده­اند که جاذبه جسمی نقش کارآمدی در جذب و کشش افراد به یکدیگر ایفاء می­کند(احمدی،1387: 123-115).


- نظریه دلبستگی[2]

نظریه دلبستگی در سال 1969 توسط بالبی[3] گسترش یافت. بر اساس این نظریه همة افراد با مجموعه­ای از سیستم­های کنترل رفتاری[4] به دنیا می­آیند که این سیستم­های رفتاری باعث می­شود که نوزادان و بچه­ها رفتارهایی را از خود بروز دهند که در نهایت بقای آنان را به ویژه در دوران نوازدی و کودکی تضمین می­کنند. بالبی بر این اعتقاد بود که نگهدارندگان اولیه کودک حکم "تکیه گاه امن"[5] را دارند که بچه­ها می­توانند در مواقع بیماری، خستگی و زمانی که احساس خطر می­کنند به آنها پناه ببرند(بوت و همکاران،2009: 560). دلبستگی عبارت است از ارتباط روانی پایدار بین دو انسان. بالبی عقیده داشت که پیوندهای اولیه که بین کودک و پرستارش شکل می­گیرد تأثیر فوق العاده­ای در طول زندگی فرد دارد. دلبستگی در رابطه والد-کودک به رابطه عاشقانه در بزرگسالی انتقال می­یابد و می­تواند بر شناخت، هیجان و رفتار در زندگی فرد تأثیر بگذارد. مطابق با نظریه بالبی در حالی که بچه­ها بزرگ می­شوند، تجارب دلبستگی با والدینشان به صورت الگوهای عمل کننده درونی[6] در آنها درونی می­شود. از نظر بالبی الگوهای عمل­کنندة­­درونی به صورت کاملاً واقعی نمایانگر تجارب دلبستگی بچه­ها هستند. الگوهای عمل­کنندة درونی بیانگر حوادث گذشته نیستند بلکه به تجارب ذهنی افراد اشاره دارند که بدون شک می­­توانند بر نحوه رفتار او تأثیر­گذار باشند. از اینرو الگوی درونی­شدن دلبستگی در فرد می­تواند بر تجارب بزرگسالی تأثیرگذار بوده و نحوه عملکرد رفتار وی را تعیین کند. بر همین اساس بالبی معتقد است افرادی که در کودکی از والدین­شان عشق و گرمی دریافت کرده­اند به هنگام بزرگسالی در ارتباط با دیگران از خود سازگاری بیشتری نشان می­دهند اما کودکانی که در دلبستگی اولیه با والدینشان دچار مشکل بوده­اند در بزرگسالی در ارتباطات­شان با دیگران ناسازگار خواهند بود(ارسلان و اری،2010: 745-744).

مطالعات زیادی تأثیر سبک­های دلبستگی ایجاد شده در کودکی را بر رشد بزرگسالی مورد توجه قرار
داده­اند. نتایج تحقیقات انجام شده علاوه بر آنکه نقش الگوهای دلبستگی را بر رشد و ساختار شخصیت بزرگسالی مشخص ساخته است، به طور اخص بیانگر این نکته است که کودکانی که از الگوهای دلبستگی ناایمن برخوردار هستند، در بزرگسالی نیز در روابط عاشقانه، روابط دوستانه و حتی رفتارهای سازگارانه جمعی مشکلاتی را متحمل می­شوند(عارف نظری و مظاهری،1384: 395).


- نظریه شناخت اجتماعی

نظریه یادگیری اجتماعی یکی از نظریاتی است که توسط آلبرت بندورا (1977)ارائه شده و به عقیده بسیاری، یکی از تأثیرگذارترین نظریه­های یادگیری و رشد محسوب می­شود. بندورا اخیراً در سال 1986این تئوری را تحت تئوری شناخت اجتماعی مجدداً نامگذاری نمود تا از سایر تئوریهای یادگیری اجتماعی متمایز شود. نظریه شناخت اجتماعی نظریه­ای برای تبیین رفتارهای انسانی است که هم به خصائل درونی و هم به رخدادهای محیطی توجه دارد. نظریه شناخت اجتماعی عناصر میکانیکی و ارگانیکی رفتار را درنظر می­گیرد، اما یک نظریه کاملاً موقعیتی است. زیرا رفتار شخص را در ارتباط با محیط توضیح می­دهد. مطابق این تئوری ،عوامل شخصی، رفتاری و موقعیتی به طرز پیوسته جهت تعیین آنچه ما فکر می­کنیم، و آنچه ما انجام می­دهیم، در تعامل می­باشند. نظریه باندورا همچنین بر فرایندهای خود ارزیابی افراد تأکید می­کند. اهداف شخصی و خود ارزیابی­ها می­تواند تأثیر قابل توجهی بر روی آنچه افراد انجام می­دهند، داشته باشد(گودین،1990: 108).

این نظریه بر اجتماعی کردن افراد تأکید دارد: این که افراد چگونه به وسیلة تجربیات، روابط خانوادگی و گروه همسالان تحت تأثیر قرار می­گیرند. مطابق این نظریه رفتار انسان با عوامل شناختی یا شخصی، تأثیرات محیطی و رفتار در تعامل است(بندورا،2001: 29).

از دید نظریه­پردازان یادگیری اجتماعی ((شرطی شدن کلاسیک و عامل)) تنها قسمتی از رفتار و تکامل انسان را در بر­ می­گیرد. رفتارهای دیگری هم وجود دارد که از راه تقویت و شکل­گیری یاد گرفته نمی­شوند، بلکه انسانها آنها را از راه مشاهده یاد می­گیرند. لذا مفهوم ((تقلید)) در اکثر نظریه­های یادگیری اجتماعی نقش مهمی بازی می­کند. مطالعات اجتماعی نشان می­دهد که رفتار کودکان به رفتار والدین و سایر الگوهای آنها (گروه همسالان) شبیه است. باندورا معتقد است که تنها تجربه مستقیم آموزگار انسان نیست. انسان از همان ابتدا از مشاهده رفتار دیگران و پیامد رفتار آنان درس­ها فرا می­گیرد و چیزها می­آموزد.

به نظر بندورا صرف قرار گرفتن در معرض رفتار ((الگو)) بی آنکه پاداش یا تنبیهی در کار باشد برای یادگیری رفتار کافی است. همچنین وی معتقد است یادگیری مشاهده­ای منحصر به تقلید رفتار الگو نیست. تلوزیون، کتاب، مجله، دستورالعمل و مانند اینها هم ((الگوی نمادین)) ارائه می­کنند.

عوامل چندی بر تقلید مؤثرند که از جمله قدرت و منزلت الگو است. هرچقدر قدرت و منزلت الگوی تقلید بیشتر باشد اثر آن بر رفتار تقلیدی افراد بیشتر است. تحقیقات باندورا و هوستون نشان می­دهد که داشتن رابطه صمیمی با الگو همراه با تقلید بیشتری است و اگر روابط سرد و خنثی باشد، تقلید کمتری صورت می­گیرد. همچنین اگر فرد در گذشته به خاطر تقلید تقویت شده باشد، آمادگی بیشتری برای تقلید خواهد داشت. سابقه محرومیت از پاداش و ضعف در اعتماد به نفس یا اتکاء بر احتمال تقلید می­افزاید و بالاخره تحریک یا آمادگی عاطفی، رفتار تقلیدی را تشدید می­کند.

از نظر وی باید یادگیری و عمل را از هم تفکیک کرد. وی معتقد است گرچه انسان خیلی چیزها می­آموزند ولی غالباً به کارهایی مبادرت می­ورزد که برایش مقبول یا سودمند باشند که این خود مبین وجود و اهمیت کنترل درونی است(ثنایی،1368: 17 ).




[1] -Attraction Theory

[2] -Attachment Theory

[3] -Bowlby, J

[4] - Behavioural control systems

[5] -Secure base

[6] - Interal working models

فایل هایی که پس از خرید می توانید دانلود نمائید

ادبیات نظری تحقیق روابط عاشقانه قبل از ازدواج، دوستی دختر و پسر قبل از ازدواج_1615198261_46691_8524_1644.zip0.18 MB
پرداخت و دانلود محصول
بررسی اعتبار کد دریافت کد تخفیف
مبلغ قابل پرداخت : 19,000 تومان پرداخت از طریق درگاه
انتقال به صفحه پرداخت