ادبیات نظری تحقیق تیزهوشان و آموزش استعدادهای درخشان
ادبیات نظری تحقیق تیزهوشان و آموزش استعدادهای درخشان

توضیحات :

ادبیات نظری تحقیق تیزهوشان و آموزش استعدادهای درخشان در 66 صفحه در قالب ورد قابل ویرایش.


بخشی از متن :

-آموزش استعدادهای درخشان

- چه كساني تيز هوش هستند؟

گرچه نمره آزمون هوش مي تواند ملاك نسبتاً خوبي براي تعيين و تعريف افراد با هوش باشد اما بايد توجه داشت كه اين گونه آزمون ها قادر به اندازه گيري همه جنبه هاي هوش نيستند، براي مثال يكي از جنبه هاي تيز هوشي كه در تعريف و شناسايي آنان به كار مي رود قدرت رهبري و مديريت ونيز خلاقيت آنان است كه تست هاي هوش نمي تواند اين ويژگي را اندازه گيري كند (ملك پور ، 1380).



- آموزش تيز هوشان

در مورد آموزش تيز هوشان دو ديد گاه متفاوت وجود دارد. گروهي معتقدند ايجاد يك برنامه آموزشي ويژه براي تيز هوشان و جدا كردن اين دانش آموزان از افراد عادي آن‌ها را به عنوان تافته جدا بافته نشان مي دهد و ممكن است تيز هوشان دوستان خود را از دست بدهند و محيط هاي آموزشي متفاوت باعث ايجاد تفاوتهاي قابل توجهي در خود پنداري و طرز فكر اين دانش آموزان شود(گالاکر[1]، جيمز[2] ، 1998، به نقل از مهدی زاده و رضوانی، 1377).

در مقابل گروهي معتقدند دانش آموزان تيز هوش و با استعداد كساني هستند كه طبق تشخيص افراد صلاحيت دار به دليل استعداد بر جسته خود قادر به عملكرد عالي هستند. اين افراد به خدمات و برنامه آموزشي متفاوتي وراي آنچه معمولا از طريق برنامه عادي مدرسه ارائه مي شود نيازمندند. بسياري از معلمين گمان مي كنند اصلاح و سازگاركردن برنامه آموزشي براي تيز هوشان به معناي آن است كه صرفاً انواع طولاني تر و مفصل تر تكاليف دانش آموزان عادي را به آن‌ها بدهيم. در حالي كه مطابق اين ديد گاه محتواي دروس و شيوه هاي تدريس و معلمين آن‌ها با دانش آموزان عادي بايد متفاوت با شد. طرف داران ديدگاه دوم گلايه دارند كه كتابهاي درسي در حال حاضر مطالبي ساز ماندهي شده دارند و كودكان تيز هوش بدون كشف دانش به درك دانش ارائه شده در كتب مي پردازند. محتواي دروس اين كودكان بايد يادگيري خلاق را به آن‌ها بياموزد نه اينكه دانش آموز تقليد كننده دانش ارائه شده توسط معلم باشد(گالاکر، جيمز، 1998، به نقل از مهدی زاده و رضوانی، 1377). در كشور ما نظريه آموزش جداگانه تيز هوشان پذيرفته شده است. اما به نظر مي رسد لوازم تحقق اين نظريه مثل محتواي جداگانه دروس، شيوه هاي متفاوت ارزشيابي و ويژگي هاي معلمان و مديران اين آموزشگاهها مهيا نشده است. احتمالاً ديد گاه ساده‌اي كه معتقد است برنامه مفصل تر و طولاني تر دانش آموزان عادي بايد براي دانش آموزان تيز هوش اجرا شود، پذيرفته شده است.

در مورد آموزش تيز هوشان آنچه بيشتر مورد توافق است ضرورت توجه به نيازهاي ويژه اين گروه از دانش آموزان است. اما آنچه مورد توافق نيست جدا سازي مدارس تيز هوشان از مدارس عادي است. در بسياري از كشورها توجه به نيازهاي آموزشي دانش آموزان تيز هوش با غني سازي برنامه مدارس عادي و ايجاد كلاسهاي ويژه براي تيزهوشان در مدارس عادي انجام مي گيرد. جداسازي مدارس تيز هوشان تدريس سنتي را بسيار آسان مي كند.زيرا در تدريس سنتي معلم همه كاره است و مي خواهد هر چه بيشتر معلومات خود را به دانش آموزان منتقل كند ولي تنوع استعداد هاي دانش آموزان و تفاوت در سرعت يادگيري اين كار را مشكل مي سازد و با جدا سازي، افراد تيز هوش كنار هم قرار مي گيرند و معلم مي تواند سريع تر دانسته هاي خود را آموزش دهد.مدافعان جدا سازي مدارس تيزهوشان برنامه خاصي را براي آن‌ها پيشنهاد مي كنند. بنابراين صرف جدا سازي از ديدگاه اين افراد كافي نيست بلكه برنامه آموزشي نبايد فقط طولاني و مفصل كردن برنامه هاي مدارس عادي باشد. نوع برنامه، ويژگي هاي معلمان و نحوه مديريت نيز بايد شرايط خاصي داشته باشد. گروهي نيز با طرح مسئله برابري اجتماعي معتقدند جداسازي عده‌اي از شهروندان و آموزش ويژه آن‌ها، عملي غير دموكراتيك و نخبه پروري است (کاظمی،1380).


- ضرورت توجه به آموزش استعدادهای درخشان

همان طور که افراد از نظر ظاهری با هم متفاوتند از نظر خصایص روانی مانند هوش، استعداد و رغبت هم تفاوت های آشکاری در افراد وجود دارد. تفاوت های فردی از قدیم مورد توجه فلاسفه و اندیشمندان تربیتی بوده چنان که افلاطون در کتاب جمهوریت عنوان می کند که هر فرد باید به شغلی متناسب با استعدادها و توانایی هایش گمارده شود و اشاره می کند که اشخاص بطور یکسان به دنیا نمی آیند بلکه از نظر استعدادهای طبیعی با یکدیگر تفاوت دارند. یک شخص برای نوع خاصی از شغل و دیگری برای شغلی دیگر مناسب است(آناستازی،[3] 1985 به نقل از ناسار، 1385).

کودکان تیزهوش و دارای استعداد خاص که ارزشمند ترین منابع طبیعی هر جامعه و سازندگان واقعی جهان آینده هستند، استحقاق متناسب با استعداد و توانایی خود را دارند. استعداد و توانایی های ذاتی دانش آموزان تیزهوش در کلاس های معمولی هدر می رود. بنابراین، بی عدالتی است که آنان نادیده گرفته شوند و از رشد مهارت ها و توانایی های آن ها جلوگیری به عمل آید(دیویس و ریم،[4] 2004، ترجمه محی الدین بناب، 1390).

در سراسر قرن گذشته، عقیده رایج این بود که دانش آموزان دارای توانایی بالا، نیازی به توجه ویژه یا امکانات اضافی ندارند. در نتیجه، فرآیند پیش بینی امکانات آموزشی و سایر تمهیدات برای تیزهوشان در مدارس، بطور کلی به فراموشی سپرده شده بود. در دهه های اخیر، این واقعیت به رسمیت شناخته شده و پذیرفته شده است که همه دانش آموزان نیاز به پشتیبانی متناسب با توانایی خودشان- خواه بالا یا پایین – دارند، تا بتوانند استعدادهای بالقوه خود را پرورش دهند(مونکس و فلوگر،[5] 2005، ترجمه گلشن مهرجردی، 1387).

به طور رسمی در سال 1972 میلادی،«مارلند »[6] در گزارش خود در کنگره ایالات متحده، تعریف مشهور خود را از تیزهوشی و استعداد ارائه داد:

«کودکان تیزهوش و مستعد به منزله افرادی واجد خصایص برجسته هستند که برای عملکرد عالی آمادگی دارند. این کودکان نیازمند خدمات و برنامه های آموزشی و پرورشی متمایزی هستند که با برنامه عادی و دانش آموزان متوسط تفاوت دارد. سعی بر آن است تا از این طریق و به تدریج، آن ها بتوانند سهم خاص خویش را برای خود و جامعه تحقق بخشند. کودکانی که در یک یا چند زمینه ذیل از عملکرد بالایی برخوردارند، تیزهوش تلقی می شوند: قابلیت هوش عمومی، قابلیت تحصیلی ویژه، تفکر خلاق و آفریننده، توانایی رهبری، قابلیت در هنرهای بصری و عملی، توانایی روانی و حرکتی. بر اساس این تعریف بود که توجه خاصی به تیزهوشان تحصیلی، خلاق، رهبر و روانی- حرکتی بذل شد و در پی آن تیزهوشان در کانون مورد توجه قرار گرفتند. گذشته از تعریف هوش و انواع تیزهوشی، گزارش«مارلند» از جهت دیگری نیز حائز اهمیت بسیار است و آن اینکه لزوم ارائه خدمات و برنامه های آموزشی و پرورشی متمایز از دیگر دانش آموزان در این گزارش به صراحت اعلام می شود. این بیانیه از آن نظر اهمیت می یابد که به بحث های گسترده ای که در زمان نشر گزارش در آمریکا، بلکه سراسر دنیا درباره تیزهوشان و لزوم یا عدم لزوم برنامه های آموزشی متمایز برای آنان در جریان بود، خاتمه داد. در این گزارش به صراحت اعلام شده که آموزش و پرورش متمایز برای تیزهوشان، هم به نفع همه دانش آموزان اعم از تیزهوشان و غیر آن است و هم منافع آینده جامعه را تضمین می کند»(نقل از کاظمی حقیقی، 1380).

بطور کلی زمینه آموزش استعدادهای درخشان بر اساس این واقعیت تقریباً پذیرفته شده است، که بعضی از یادگیرندگان عملکرد منحصر به فرد و پتانسیل بالایی در حوزه های یادگیری، خلاقیت، رهبری یا هنری در مقایسه با دیگر افراد، از خود نشان می دهند. با این وجود بررسی ظرفیت های یادگیری، ارائه برنامه ها و خدمات متمایز از مهد کودک تا دانشگاه و حتی در سطوح فارغ التحصیلی و تخصصی توجیه می شود(رنزولی،[7] 2012).


- نظام آموزش استعدادهای درخشان

در نظام آموزش و پرورش، دانش آموزان تیزهوش و با استعداد در گروه های سنی و پایه های تحصیلی مختلف، مشغول تحصیل می باشند. به عقیده لیون[8](1981) آن ها نه به لحاظ نژاد، وضعیت اجتماعی، اقتصادی و ملّیت بلکه به لحاظ توانایی های استثنایی خود در اقلیت قرار دارند. گالاکر(1998) بر این باور است که دانش آموزان تیزهوش از میان کودکان استثنایی کمترین خدمات را دریافت می کنند(شکوهی یکتا و پرند، 1386). علاوه بر این به عده ای از دانش آموزان به لحاظ آموزشی بی توجهی می شود. کودکانی که در خانواده هایی با سطح اجتماعی اقتصادی بالا زندگی می کنند، فرصت های آموزشی بیشتری در اختیار دارند و می توانند جهت تقویت مهارت‌ها و توانایی های خود آموزش ببینند. هم چنین کودکانی وجود دارند که از هوش و استعداد بالایی برخوردارند، ولی شرایط زندگی یا معلولیت هایی که دارند، مانع شکوفایی استعدادها و ظرفیت های بالقوه آن ها می گردد؛ بنابراین لازم است که نظام آموزش و پرورش هر کشور، به این گروه ها توجه کافی مبذول دارد(هالاهان و کافمن،[9] 1380، به نقل از شکوهی یکتا و پرند، 1386). برای تحقق فرصت های برابر برای همه، چاره ای جز یک برنامه آموزشی متمایز شده و متمایز کننده وجود ندارد. این وضعیت، تنها در صورتی قابل تحقق است که امکان ایجاد یک ساختار منعطف، تنوع شیوه های تدریس و نیز «غنی سازی» مواد و محتوای آموزشی در مدرسه وجود داشته باشد. تحت این شرایط، کودکان و نوجوانان تیزهوش می توانند بر اساس نیازهای رشد و فراگیری شان، پرورش یابند(مونکس و فلوگر، 2005؛ ترجمه گلشن مهرجردی، 1387).

بنابر عقیده رنزولی(2012) هنگامی که آموزش و پرورش برنامه های استعدادهای درخشان مطرح می شود، باید خدمات لازم برای رشد این ظرفیت های بالقوه و پتانسیل ها مورد بررسی قرار گیرد نه برچسب گذاری بر دانش آموزان که مستعد یا غیرمستعد هستند و بزرگ ترین چالش در نظام آموزش استعدادهای درخشان توسعه سرمایه گذاری سنتی در تولید سرمایه فکری و خلاق است(رنزولی، 2012).


- اهداف آموزش استعدادهای درخشان

در عصر حاضر هسته مرکزی آموزش استعدادهای درخشان، علاوه بر مهارت های شناختی، توجه به مهارت های غیرشناختی می باشد. در این زمینه می توان از بررسی گاردنرز گود ورکس[10] نام برد که بر تعالی، اخلا و مشارکت تأکید می کند و این نتیجه گیری را عنوان می کند که بسیاری از افراد جوان، خواهان کار برای بهتر کردن جهان هستند(فیش من و گاردنر،[11] 2009). هم چنین بررسی استنبرگ[12](1998) بر روی هوش، که هدف آن دستیابی به خیر عمومی از طریق تعادل بین منافع درون شخصی، بین شخصی و فراشخصی می باشد؛ و تأکید سلیگمان[13](1998) بر روانشناسی مثبت، که با توسعه قدرت ها و فضیلت های صفاتی، سر و کار دارد(رنزولی، 2012).

در مجموع اهداف آموزش استعدادهای درخشان، توسعه استعداد و ظرفیت های افراد جوان، برای رسیدن به عزت نفس و هم چنین افزایش گنجینه حل کنندگان خلاق مسائل و تولیدکنندگان دانش در جامعه می باشد.اگرچه ممکن است بحث هایی در جهت و یا برعلیه مقاصد بالا وجود داشته است، اما اکثر صاحب نظران بر سر اهداف مرتبط با خود شکوفایی و یا مشارکت اجتماعی که عموماً بر فلسفه های دموکراتیک آموزش استوار هستند، توافق دارند. دو هدف فوق بسیار با هم مرتبط هستند و بر همدیگر اثر متقابل و حمایتی دارند. اگر با این دو هدف در مورد آموزش استعدادهای درخشان، توافق صورت گیرد و اگر اعتقاد بر این باشد که برنامه‌های ما باید نسل بعدی رهبران و کارگزاران جامعه را که سهم مهمی در همه زمینه های خلاقیت انسانی داشته باشند، را ایجاد می کند، آن گاه برنامه های آموزش ویژه آنان باید بر بهره وری خلاق تأکید کنند نه یادگیری درسی صرف(رنزولی، 2012).


- اهداف برنامه های آموزشی دانش آموزان تیزهوش و بااستعداد

* تهیه برنامه برای کمک به برآورده ساختن نیازهای روانی، اجتماعی، آموزشی و شغلی دانش آموزان تیزهوش و با استعداد

* کمک برای آماده شدن در انتخاب هوشمندانه، یادگیری مستقل، حل مسأله و عمل خودانگیخته

* تقویت مهارت های حل مسأله، تفکر خلاق، برقراری ارتباط، مطالعه مستقل و پژوهش

* تقویت علایق فردی

* دور هم جمع کردن دانش آموزان توانمند و انگیخته برای حمایت و انگیزش عمومی

* به حداکثر رساندن یادگیری فردی و به حداقل رساندن بی حوصلگی، سردرگمی، و ناکامی

* به طور خلاصه، کمک به دانش آموزان در جهت شناختن توان بالقوه خود و کمک هایشان به خود و جامعه(دیویس و ریم،2004، ترجمه بناب، 1390).


- تاریخچه آموزش تیزهوشان

1) تاریخچه تیزهوشی و آموزش تیزهوشان در جهان

«تیزهوش» شناخته شدن به ارزش های هر فرهنگ در زمان و مکان وابسته است. چنین نبوده که داشتن مهارت های تحصیلی عمومی یا استعداد در بخش های اختصاصی تر هنری، علمی، اقتصادی، یا ورزشی به صورت پیوسته «تیزهوشی های» مطلوب به شمار آمده باشد. بنا به اظهار مایر[14](1965) اسپارت قدیم، تیزهوشی را در اصطلاح های نظامی تعریف می کرد. پسران آتنی وارد آموزشگاه های خصوصی می شدند و به وسیله عالمان تعلیم داده می شدند. در رم، پسران و دختران وارد آموزشگاه های سطح نخست می شدند، اما آموزش عالی تنها از آن پسران بود. اروپای دوره رنسانس به هنرمندان، معماران و نویسندگان تیزهوش خود، با ثروت و احترام پاداش می دادند. سلسله تانگ[15] چین در قرن هفتم کودکان نابغه، در دربار سلطنتی پرورش می یافتند. آنان مفهوم استعداد چندگانه تیزهوشی راپذیرفته بودند، تشخیص داده بودند که استعدادها باید پرورش داده شوند، و باور داشتند که کودکان باید مطابق با توانایی های خود آموزش ببینند. در اواخر دهه 1800، ژاپن آموزش سطح بالا را تنها برای کودکان سامورایی تأمین می کرد. در چند مدرسه عالی نیز کودکان تیزهوش بدون توجه به تبارشان پذیرفته می شدند.

در نخستین دوران تشکیل کشور امریکا، چندان توجهی به آموزش کودکان تیزهوش و با استعداد نمی شد. جوانان تیزهوش برای جواز ورود به دبیرستان و دانشگاه باید هم موفقیت تحصیلی داشتند و هم توانایی پرداخت هزینه آن را(نیولند،[16] 1976، نقل از دیویس و ریم، 2004، ترجمه بناب، 1390).

با اجباری شدن آموزش، تحصیل در دسترس همگان قرار گرفت، با این همه، خدمات ویژه برای کودکان تیزهوش به صورت پراکنده ارائه می شد(ابراهام،[17] 1976؛ گرین لاو و مکینتاش،[18] 1988؛ هک،[19] 1953؛ ویتی،[20] 1967). از حدود سال های 1800 تا سال های رکود اقتصادی آمریکا، بعضی از آموزشگاه ها به ویژه در شهرهای بزرگ، گروه بندی دانش آموزان هم قوه، جهش کلاسی، فشرده کردن مطالب آموزشی و کلاس های ویژه را راه اندازی کردند. با این همه، از سال های 1920 تا 1930 تفکر«عصر آدم معمولی» بر عدالت تأکید داشت. بنابر اظهارنظر پاسو[21](1997) در اروپا برخلاف ایالات متحده، گروه بندی دانش آموزان هم قوه و گروه بندی برحسب توانایی(قرار دادن دانش آموزان هم سطح در یک کلاس) زیاد بحث برانگیز نبوده است. البته، در انگلستان آگاهی طبقاتی شدیدی که جامعه بریتانیا را فرا گرفته بود، یعنی تنفر از ثروت ارثی و عنوان های موروثی(بدون استحقاق)، به بی میلی براری خواهانه از هزینه شدن وجوه آموزشی نارسای موجود، برای کمک به دانش اموزان تیزهوش که پیشاپیش امتیازی نصیبشان شده است، منجر شود و تا اواخر دهه 1990 در زمینه افراد تیزهوش در انگلستان اقدامی نشد(گراس،[22] 2003، نقل از دیویس و ریم، 2004، ترجمه بناب، 1390). تاریخچه جدیدی که زیربنای توجه شدید امروزی به آموزش تیزهوشان را شکل می دهد در نوشته های فرانسیس گالتون،[23] آلفرد بینه،[24] لوئیز ترمن[25] و لتا هالینگورث[26] آغاز می شود و به دنبال آن تأثیر فضاپیمای روسی به فضا، بازنگری جنبش تیزهوشان در امریکا و در سراسر جهان، ایجاد مرکز پزوهش ملی درباره تیزهوشان و بااستعدادها، برپایی جنبش اصلاح آموزشی ضدگروه بندی، و تنگناهای یادگیری با هم آموزی فرا می رسد. از نیمه دهه 1970 به بعد، علاقه به وفق دادن نیازهای آموزشی کودکان تیزهوش و بااستعداد، پیشرفت خود را با آگاهی همگانی، بیشتر از پیش آغاز کرد. جنبش آموزش تیزهوشان یک جنبش جهانی هست، هرچند بعضی کشورها آینده نگری های خاصی برای دانش آموزان توانمند را تازه آغاز کرده اند(نقل از دیویس و ریم، 2004، ترجمه بناب، 1390).



[1] .Kaulagar

[2] .Jemez

[3]. Anastasian

[4]. Davis &Rimm

[5]. Monks &Pfluger

[6]. Marland

[7]. Renzulli

[8]. Lyon

[9]. Hallahan& Kauffman

[10]. gardners good works

[11]. Fischman& Gardner

[12]. Sternberg

[13]. Seligman

[14]. Meyer

[15]. Tang

[16]. Newland

[17]. Abraham

[18]. Greenlaw and Mcintosh

[19]. Heck

[20]. Witty

[21]. Passow

[22]. Gross

[23]. Galton

[24]. Alfred Binet

[25]. Lewis Terman

[26]. LetaHolingworth

فایل هایی که پس از خرید می توانید دانلود نمائید

ادبیات نظری تحقیق تیزهوشان و آموزش استعدادهای درخشان_1614144080_46184_8524_1496.zip0.08 MB
پرداخت و دانلود محصول
بررسی اعتبار کد دریافت کد تخفیف
مبلغ قابل پرداخت : 19,000 تومان پرداخت از طریق درگاه
انتقال به صفحه پرداخت