مبانی نظری فرسودگی شغلی
مبانی نظری فرسودگی شغلی

توضیحات :

مبانی نظری فرسودگی شغلی در 16 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.


فهرست مطالب :

- فرسودگی شغلی
- مفهوم فرسودگی شغلی:
- نظریه های مرتبط با فرسودگی شغلی
خستگی عاطفی:
مسخ شخصیت:
عدم کارایی فردی:
۱ ـ تقسیم کار پیچیده و تخصصی شدن مشاغل
۲ ـ عدم حقوق مکفی :
۳ ـ دلسردی نقش(عدم علاقه به شغل) :
۴ ـ تعارض نقش (چند شغله بودن ) :
۵ ـ فشار نقش (توقعات متناقض )
- عوامل بروز فرسودگي شغلي
- انگیزش کارکنان و فرسودگی شغلی
منابع


بخشی از متن:

- فرسودگی شغلی
- مفهوم فرسودگی شغلی:
فرسودگی شغلی اصطلاحي است که گاهي به جاي آن از معادل هايي چون تنيدگي، تحليل رفتگي، بي رمقي، ازتوان افتادگي، زدگي از کار، خستگي مفرط، تهي شدگي و فرسايش رواني مي توان استفاده کرد. بين روانشناسان بر سر تعريف فرسودگی شغلی اتفاق نظر وجود ندارد.گروهي فرسودگی شغلی را با استرس شغلي يکي مي دانند.
"پاينس و ارونسون " در سال 1981 فرسودگی شغلی را از عمده ترين پيامدهاي اجتناب ناپذير استرس شغلي مي دانند که تا زماني که استرس از ميان برداشته نشود، هم چنان ادامه خواهد يافت. نتيجه فرسودگی شغلی از دست رفتن انگيزه، اشتياق، انرژي و کاهش عملکرد در زندگي است. فرسودگی شغلی تنها خستگي و فشار ناشي از کار نيست که بعد از کار مداوم به وجود آيد بلکه به سبک زندگي فرد و ساعات خارج از کار او نيز سرايت مي کنند.
فرسودگی شغلی براي اولين بار توسط " فرويدنبرگر" در دهه 1970، زماني که وي علايم خستگي را در کارکنان خود مشاهده کرد، تعريف شد. او اين پديده را سندرم تحليل قواي جسمي رواني ناميد که در افراد شاغل در حرفه هاي کمک رساني که افراد زمان زيادي از ساعت هاي کاري را در ارتباط نزديک با ساير مردم مي گذرانند، به وجود مي آيد. بنابراين مي توان گفت فرسودگی شغلی ، حالتي از خستگي جسمي، هيجاني و ذهني است که به دليل فشار مداوم و مکرر هيجاني ناشي از برخورد فشرده و دراز مدت با مراجعان به وجود مي آيد (رضائیان، 1383).
نتايج تحقيقات نشان مي دهند که فشار رواني مي تواند شامل هر دو بعد جسمي و رواني بشود. علايم و عوارض فشار رواني مي تواند به صورت جسمي، رواني و رفتاري تجلي پيدا مي کند . پژوهش ها نشان مي دهند که اگر فشاررواني (استرس) زمان زيادي ادامه يابد ممکن است زمينه ساز بيماري هاي جسمي يا هيجاني شود که به دليل فعل و انفعال هاي شيميايي است که درجريان فشار رواني رخ مي دهند.از آنجا که ميزاني از فشار رواني در بيشتر مشاغل وجود دارد حتي يک شغل رضايت بخش، امکان دارد به مرور زمان به منبع نارضايتي تبديل شود و شخص را در جهت فرسودگی شغلی سوق دهد (واکولا و نیکولائو ، 2005).
در ابتدا صاحب نظران تصور مي کردند که نشانه فرسودگی شغلی ، منحصر به حرفه هاي امدادي و ياري رساني مانند مددکاري اجتماعي، روانشناسي باليني و مشاوره است اما امروزه مشخص شده است که اين موضوع، يک مشکل بالقوه در تمام مشاغل به ويژه مشاغل آموزشی از جمله معلمان به شمار مي آيد.
سازمان ها به دليل فرسودگی شغلی در بين کارکنان هزينه هاي زيادي، به طور آشکار و پنهان به دليل اختلالاتي که توسط استرس ايجاد مي شود را متحمل مي شوند. علاوه بر آن باعث غيبت کارکنان از محل کار، کاهش کيفيت کار، تعارضات بين فردي با همکاران، مشکلات جسمي، رواني، تغيير شغل و نهايتا ترک خدمت مي شود. ترک خدمت هزينه هاي زيادي براي سازمان به دنبال دارد. از جمله هزينه هاي مربوط به پست بلاتصدي، هزينه هاي استخدام کارکنان جديد، هزينه هاي آموزش و هزينه هاي کاهش بهره وري است (سروری، 1388).

- نظریه های مرتبط با فرسودگی شغلی
ماسلاچ و همکاران (2001) فرسودگی شغلی را دارای سه مولفه اصلی می داند:
خستگی عاطفی: عامل اصلی فرسودگی است و آشکارترین درجه نشانه های فرسودگی می باشد. این بعد از فرسودگی شغلی دلالت بر پاسخ اساسی به استرس است. در حقیقت خستگی عاطفی یک بعد مورد نیاز برای تعریف فرسودگی شغلی است و بدون آن مفهوم فرسودگی ناقص است. به بیان دقیق، خستگی عاطفی موجب می شود تا کارگران به لحاظ هیجانی و شناختی از کارشان فاصله بگیرند و احتمالا این راهی برای مقابله با فشارهای کاری است. خستگی عاطفی در واقع وجود احساساتی است که در آن شخص نیروهای هیجانی خود را از دست داده است و قادر به برقراری روابط عاطفی با دیگران نیست (ماسلاچ، 2001).
مسخ شخصیت: مارو (2002؛ به نقل از بهزادی، 1383) در بازنگری تعدادی از مطالعات مربوط به فرسودگی معتقد است که مسخ شخصیت معمولا بعد از خستگی عاطفی روی می دهد و در واقع نوعی پاسخ مستقیم به استرس شغلی است. به عبارت دیگر نسخ شخصیت به پاسخ های غیراحساسی، نامربوط و خشن نسبت به مراجعین (خدمات گیرندگان) و همکاران و احساسات منفی و نگرش های منفی همراه با سرزنش دیگران اطلاق می گردد.
عدم کارایی فردی: رابطه بین عدم کارایی فردی با دو بعد دیگر فرسودگی تا حدودی پیچیده تر است. در بعضی از تحقیقات به نظر می رسد که بعد عدم کارایی فردی، نتیجه دو بعد دیگر فرسودگی است ولی در موارد دیگر این فرضیه مورد تأیید قرار نگرفته است و تأکید می کند که این مولفه ها به جای اینکه به صورت زنجیروار قرار داشته باشند، به طور موازی و به همراه همدیگر رشد می کنند (ماسلاچ، 2001). به عبارت دیگر موفقیت فردی به احساس کفایت و پیشرفت موفقیت آمیز در کار با افراد اطلاق می شود. افرادی که دچار کاهش موفقیت فردی می شوند از تلاش های حرفه ای خود برداشت های منفی دارند و احساس می کنند که در شغل خودشان پیشرفتی ندارند و در کار و تلاش و حرفه خویش نتایج مثبت به همراه ندارند.
در نظریه ای دیگر جانسون (2005؛ به نقل از رضاخواه، 1386) فشارهای روانی ناشی از محیط کار را به بخش های زیر تقسیم می کند:
۱ ـ تقسیم کار پیچیده و تخصصی شدن مشاغل :
در عصر صنعت و مدرنیسم و زندگی شهری بوروکراسی اداری و تقسیم کار امری پیچیده و اجتناب ناپذیر است. ‌تخصصی شدن شرایط کار در کنار فواید بسیاری که دارد از حیث روحی و روانی از دو جهت آسیب زا ست.
الف – تخصصی شدن و تقسیم کار، انجام کار یکنواخت و تکراری را برای فرد موجب می شود. خستگی روانی ناشی از کار و خستگی روان نتیجه چنین فرآیندی است.
ب – احساس عدم تأثیرگذاری در تولید نهایی سازمان : این حالات روانی بر اثر کار تخصصی فوق العاده شدید ایجـــاد می شود .
فرد یک کار کوچک را به صورت یکنواخت انجــام می دهد ( مثلاً در ساختن یک تلویزیون فقط قسمتی از دستگاه را با پیچ می بندد) و احساس می کند در تولید نهایی نقش چندانی ندارد (کشاورزان از این حیث مثال خوبی هستند که در تولید محصول از ابتدا تا انتها خود را شریک و دخیل می دانند در نتیجه احساس تعلق به محصول و کار در آنها خیلی بالا‌ست) .
در نتیجه این دو وضعیت یعنی کار یکنواخت و احساس عدم مشارکت مؤثر در تولید نهایی ممکن است، خستگی روان حاصل شود به همین دلیل اخیراً ‌ژرژ فریدمن، نظریه کار پاره پاره را پیشنهاد نموده است ، کاری که فرد در یک مؤسسه به چند وظیفه شغلی می پردازد.
۲ ـ عدم حقوق مکفی :
اکثر کارکنان زیرخط فقر زندگی می کنند ، لذا عدم برآوردن نیازهای استاندارد شده مادی از یک سو و احساس بی ارزشی (به دلیل عدم تناسب پاداش با وظیفه انجـام شده ) موجبات استرس های روانی در کار می شود.
۳ ـ دلسردی نقش(عدم علاقه به شغل) :
می دانیم در جامعه ما فرصت های شغلی متناسب با عرضه نیروی کار وجود ندارد در نتیجه اگر سه فاکتور علا‌قه،‌استعداد و آینده شغلی را برای انتخاب مثلاً رشته تحصیلی مهم بدانیم معمولاً به دلیل فرصت های شغلی و محدودیت انتخاب شغل افراد از فاکتور علا‌قه و استعداد صرف نظر می کنند و فقط به این می اندیشند که یک شغلی داشته باشند و این موضوع موجبات دلسردی آنان را به شغل فراهــم می سازد، موضوعی که به دلسردی نقش تعبیر می شود.
۴ ـ تعارض نقش (چند شغله بودن ) :
تعارض نقش زمانی است که فرد چندین کار را همزمان انجام می دهد و انجام هر یک در تضــاد با دیگری است. متأسفانه کارکنان ادارت به دلیل کمبود حقوق مکفی معمولاً به سمت مشاغل دوم و سوم هــدایت شده اند که خود تعارض نقش را برای آنان موجب شده و این پدیده بر فرسودگی و خستگی روانی در محیط شغلـــــی می افزاید.
۵ ـ فشار نقش (توقعات متناقض ) :
فشار نقش زمانی است که کارمند یا مدیر در انجام وظایف شغل با انتظارات متفـــاوت روبرو می شود ، مثلاً‌ یک مدیر از کارمند انتظاری داشته باشد و همکاران انتظار دیگر ، ارباب رجوع،‌ همسایگان، ‌اقوام، ‌خویشان و دوستان هر یک انتظارات خاصی را از دارنده یک موقعیت شغلی ممکن است داشته باشند. این وضعیت فشار برای کارکنان و مدیران فراهم می سازد که خود موجب خستگی روانی و فرسودگی می گردد.
اما از آنجایی که آسیب هایی در بیرون از محیط کار هم به فرد وارد می آید که تأثیر بسزایی در محیط کار فردی و اجتماعی وی دارد، لذا به عنوان عامل ششم باید فرد این آسیب ها را بشناسد و بتواند آنها را کنترل کند؛ این آسیب ها یا مربوط به محیط خانواده است یا مربوط به سطح اجتماعی که نگرانی هایی را برای فرد ایجاد می کند، مانند نگرانی تأمین آینده فرزندان نگرانی ناشی از تکنولوژی و صنعتی شدن، نگرانی ناشی از سرعت تعلیـم و امنیت اجتماعی ، امنیت فرهنگی و اجتماعی.
در هر صورت فرد باید از یک طرف بار این نگرانی ها را بشناسد و از تداخل آن در محیط کار جلوگیری نماید و از طرف دیگر مدیران باید شناخت نسبی از وضع خانوادگی و جایگاه اجتماعی و نگرانی های کارکنان خود داشته باشند (رضاخواه، 1386).

فایل هایی که پس از خرید می توانید دانلود نمائید

مبانی نظری فرسودگی شغلی_1581840542_37184_8524_1349.zip0.02 MB
پرداخت و دانلود محصول
بررسی اعتبار کد دریافت کد تخفیف
مبلغ قابل پرداخت : 19,000 تومان پرداخت از طریق درگاه
انتقال به صفحه پرداخت