مبانی نظری معنی ومفهوم باورومصادیق باورهای فطری
مبانی نظری معنی ومفهوم باورومصادیق باورهای فطری

مبانی نظری معنی ومفهوم باورومصادیق باورهای فطری در 19 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.


فهرست مطالب :


بخش اول :معنی ومفهوم باور،راههای رسیدن به آن وتوجیه باور..........................................................

3-1-1-باور درلغت...........................................................................................................................

3-1-2-مفهوم باور...........................................................................................................................

3-1-3-راههای رسیدن به باور..........................................................................................................

3-1-4-توجیه باور............................................................................................................................

بخش دوم :باورهای دینی ونظریه فطرت دردیدگاه اسلام...................................................................

3-2-1-معرفت شناسی دینی.............................................................................................................

3-2-2-تبیین باورهای دینی..............................................................................................................

3-2-3-پایه بودن باورهای دینی ومنشاء آنها.......................................................................................

3-2-4- نظریه فطرت در دیدگاه اسلام................................................................................................

3-2-5- باورهای فطری ازنظر منطق دانان مسلمان...............................................................................

3-2-6- نتیجه گیری...........................................................................................................................

بخش سوم:مصادیق باورهای فطری.......................................................................................................

3-3-1- تشخیص احکام وباورهای فطری.............................................................................................

3-3-2-اشاره اجمالی به احکام فطریات................................................................................................

3-3-3-فطری بودن اصل وجود مبدا متعال.............................................................................................

3-3-4-فطری بودن اصل وجود معادورستاخیز.......................................................................................

3-3-5-فطری بودن اصل نبوّت ورُسل...................................................................................................

فهرست منابع ومآخذ:

بخشی از متن :

بخش اول :معنی ومفهوم باور، راههای رسیدن به آن وتوجیه باور

3-1-1- باور در لغت

«اصل این کلمه از ریشه «وَر» به معنی برگزیدن وبرتری دادن وگرویدن است»[1] وباز شناختن واعتقاد داشتن نیز می دهد .وکلمه «وار» پهلوی وباور پارسی از ریشه «وَر» پهلوی اشتقاق یافته است.

ودرفرهنگ نفیسی [2] لغت باور به معنی قبول و تصدیق سخن واستوار وراست واعتبار می باشد.

همچنین در فرهنگ فارسی دکتر محمد معین [3]«لغت باور به معنی 1-قبول سخن وپذیرش قول کسی ،2-یقیقن واعتقاد می باشد.»

لغت باور درکتاب فرهنگ المحی [4] به معنی ایمان،ثقه ،تصدیق،معتقدوعقیده آمده است.

«درفرهنگ فشرده سخن، [5] لغت باور،حالت یاحادث ذهنی که باعث اعتماد،اعتقاد،یا یقین انسان وپذیرش امری به عنوان حقیقت یا واقعیت می شود،عقیده.

3-1-2- مفهوم باور«Belief»

مفهوم باور در معرفت شناسی مفهومی محوری است و بسیاری از مفاهیم بنیادین معرفت شناسی مانند صدق و کذب و توجیه درباره آن به کار می روند یعنی باورها هستند که به صدق یا کذب متصف می شوند واز موجه بودن یا موجه نبودن آنها سخن به میان می آید. باور را می توان با عقیده مترادف دانست و عقیده داشتن، معتقد بودن واعتقاد ورزیدن را میتوان معادل باور داشتن به کار برد. درتفاوت میان باور وبارو داشتن باید گفت که باورداشتن فعل است اما باور حاصل فعل است اما اعتقاد می ورزیم وحاصل فعل ما باور یا عقیده است همانطور که حاصل فعل یادگرفتن ،یادگیری وحاصل فعل دانستن ،دانش وعلم است. اغلب فیلسوفانی که به ماهیت باور پرداخته اند ،آن را یکی از حالات درونی ،ذهنی تلقی کرده اند که می توان مستقیماً از طریق درون نگری از وجود آن مطلع شد. این حالت ذهنی، مرکبی است که دارای دو مؤلّفه است :یک مؤلّفه آن حاکی از قصد واراده است یعنی باور حالتی معطوف به مقصود است وهر باور غرض وقصد خاصی را باز می نمایاند. مؤلّفه دیگر عِلّی است ؛به این معنی که باورها علت رفتارهایی هستند که از ما صادر می شوند وبه مثابه نقشه ای عمل می کنند که هدایت وراهنمایی ما رابرعهده دارند.[6]

باور از مفاهیم ذوالاضافه است ومتعلّق می خواهد ،متعلق باور قضیه است.یعنی وقتی محتویات قضایا با نگرش معیّنی نسبت به آنها همراه شوند حالات ذهنی خاصی را بوجود می آورند که بدان ها باور اطلاق می شود.

از جمله مطالبی که درباب باور حائز اهمیت بسیاری است ،این است که آیا ما در قبال باورهای خود فعّالیم یا این که منفعلانه واجد آن ها می شویم ؛به عبارت دیگر آیا باور امری مربوط به اراده است ومابا اراده خودباوری را برمی گیریم ویا باور دیگری را فرو می گذاریم یا این که باور داشتن یا نداشتن موضوعی است که از حیطه تصمیم گیری وفعالیت ارادی ما خارج است؟

درتاریخ فلسفه ،دکارت وهیوم از جمله کسانی هستند که به طور مشخص یکی از این دو رای را برگزیده اند.دکارت برآن است که تصدیق موضوعی است مربوط به اراده که می تواند به نحوه ارادی انجام پذیرد یا ازآن ممانعت به عمل آید وهیوم برخلاف دکارت ما را در برابر باورهایمان بسیار منفعل معرفی می کندو می گوید باورحالتی است که ما خود را واجد آن می یابیم وباید آن را تحمل کنیم،خواه مطلوب ما باشد وخواه نباشد.


هر کدام ازاین دورای مویّداتی دارد؛مثلاً این واقعیت که ما باورهایی را تصدیق می کنیم که کم وبیش معقولند واز پذیرش باورهای غیرعقلانی سرباز می زنیم، مویّد فعّال بودن ما در برابر باورهایمان است یا این امرکه ما انسان هایی را که دارای باورها و اعتقادات ناروا هستند، مستحق سرزنش می دانیم ادعای ارادی بودن باورها را تقویت می کند، اما در مقابل این که نمی توان به صرف تصمیم ،چیزی را عقلاً پذیرفتنی نیست،باورکرد وبه فرمان اراده قضیه ای را که عقل آن را برنمی تابد،متعلق باورخود قرار داد، با غیر ارادی بودن باور سازگارتر است؛یعنی اگرباورکردن یا نکردن در حیطه اراده واختیار ما بود، باید می توانستیم به صرف تصمیم گرفتن هر قضیه ای را باور کنیم. [7]

آنچه تاکنون درباب باور گفته شد براساس این تلقی بودکه باوردارای وصف همه یا هیچ است؛ یعنی یا فرد چیزی را باور می کندویا این که از باورکردن آن چیز اجتناب می ورزد بدون این که بین باورکردن وباورنکردن حد میانه ای وجود داشته باشد، اماگاه گفته می شود که باوردرجه پذیر است وممکن است فردچیزی را باشدت بیشتری باور کند؛ به این معنی که ممکن است شخص معتقد ازمیان در قضیه ای که هرکدام درجای خود متعلق باور اوهستند،یکی را بیشتر باورکند ووقوع آن را محتمل تر بداند.از این منظرمی توان باباورها به عنوان احتمالات برخورد کرد.




مطلبی دیگرکه باید در اینجا بیان شود این است که میانً اعتقاد بهً واعتقاد به این کهً چه تفاوتی گذاشته می شود این تفاوت حاکی از آن است که باور واعتقاد تنها ظهور گزاره ای ندارد بلکه گاه باور به جای این که نقش معرفتی داشته باشد نشان دهنده اعتماد ما به یک فرد یا یک چیز است.توضیح این که ما گاه کلمه اعتقاد یا باور را به کار می بریم ومراد ما این است که شخصی به قضیه ای اعتقاد دارد، یعنی نسبت به یک قضیه نظر موافقی دارد و صدق ومطابقت آن را با واقع ،تصدیق می کند، اما همه باورها از این نوع نیستند، بلکه گاهی مراد ازاعتقاد داشتن به فرد یا چیزی، اعتماد داشتن به آن فرد یا چیز است نه اعتقاد به قضیه ای درباره آن یا تصدیق قضیه ای که حاوی خبری درباره آن است .با این بیان اعتقاد به کسی یا چیزی به معنای آن است که ما به آن کس یا چیز تعلق خاطر داریم ومطلوب اورا مطلوب خود می دانیم وبراوتکیه می کنیم.



[1] - پورداوود،ابراهیم،فرهنگ ایران وباستان ،ص 62.

[2] - دکتر علی اکبر،نفیسی،فرهنگ نفیسی ،ج1،الف تاپ.

[3] - دکتر محمد ،معین ،فرهنگ فارسی ،ج1،واژه باور.

[4] - سید ابوالحسن ،فهری،فرهنگ فارسی - عربی ،المحیط، واژه باور.

[5] - دکتر حسن ،انوری،فرهنگ فشرده سخن، ج1،واژه باور.

[6] - نرگس،نظرنژاد،آیا ایمان به خدا عقلانی است.ص 5.

[7] - همان ص 6.

فایل هایی که پس از خرید می توانید دانلود نمائید

مبانی نظری معنی ومفهوم باورومصادیق باورهای فطری_1581706374_37032_8524_1506.zip0.04 MB
پرداخت و دانلود محصول
بررسی اعتبار کد دریافت کد تخفیف
مبلغ قابل پرداخت : 19,000 تومان پرداخت از طریق درگاه
انتقال به صفحه پرداخت