تحقیق در مورد سقوط سامانيان
تحقیق در مورد سقوط سامانيان

توضیحات :

تحقیق در مورد سقوط سامانيان در 17 صفحه در قالب Word قابل ویرایش.


بخشی از متن :

سامانيان منسوبند به سامان كه نام قريه اي بوده است از آباديهاي نزديك سمرقند و ايشان كه در اصل زرتشتي و از امراي محلي ايراني بوده اند در اين قريه به ارث امارت مي كرده اند و به همين جهت هر يك از ايشان را سامان خداه يعني بزرگ وصاحب قريه سامان مي خواندند .

به گفته اكثر مورخين ، سامانيان از فرزندان بهرام چوبينه سردار معروف هرمز چهارم وخسرو پرويزند ليكن اين انتساب هم مانند ساير نسبتهايي كه در قرون سوم و چهارم هجري براي امراي ايران نقل مي كرده اند محل تامل است به قول مشهور كه به افسانه بيشتر نزديك است تا به حقيقت ، سامان خداه جد امراي ساماني ابتدا به شغل سارباني سر مي كرده وپس از مدتي بر اثر همت بلند وبالا طلبي به اين شغل سر فرود نياورده ومانند يعقوب ليث به عياري وراهزني افتاده وپس از جمع ياراني چند بر شهر قديم چاچ (شاش) در محل تاشكند حاليه مستولي شده و به امارت آنجا رسيده است . امر مسلم اينكه يكي از اين سامان خدايان در ايام حكومت اسدبن عبدالله قشري بر خراسان قبول اسلام كرد و پسر خود را به نام حكمران خراسان اسد ناميد .

از زندگاني اسد اطلاع مبسوطي دردست نيست . او در ايامي كه مامون در مرو اقامت داشت با چهار پسر خود نوح واحمد والياس ويحيي به خدمت او آمد ومامون او و پسرانش را به خدمت خود گرفت . پس از وصول مامون به خلافت به امر اين خليفه غسان عباد پسر عم فضل و والي خراسان هريك از پسران اسد را به شغلي گماشت يعني سمرقند را به نوح سپرد وفرغانه را به احمد وچاچ را به يحيي وهرات را به الياس .

پس از مرگ الياس در 242 پسرش ابراهيم به سپاه سالاري اردوي طاهريان در خراسان رسيد واو چنانكه پس از مرگ الياس در 242 ابراهيم به سپاه سالاري اردوي طاهريان در خراسان رسيد و او چنانكه در تاريخ يعقوب ليث صفاري ديديم در 253 در پوشنگ هرات از امير صفاري شكست خورد و به نيشابور گريخت از فرزندان اسدبن سامان خداه احمد هفت پسر داشت : نصر و يحيي و يعقوب و اسماعيل و اسحاق و اسد و حميد.

احمد در ايام پيري امارت فرغانه و سمرقند را به پسر مهتر خود نصر واگذاشت وخود در سال 250 راه سراي ديگر گرفت نصر بر شش برادر رياست يافت وايشان همه امر برادر بزرگتر را مطيع وفرمانبردار گرديدند.

در سال 261 معتمد خليفه رسما منشور امارت جميع بلاد ماوراء النهر رابه نام نصربن احمد فرستاد ونصر در سمرقند اقامت اختيار نمود واز برادران اسماعيل را به نيابت خويش به بخارا فرستاد و برادران ديگر را هم هر كدام به شهري به ماموريت روانه نمود.

نزاع نصر واسماعيل با يكديگر در 275

اسماعيل مدتها از جانب برادر بزرگتر به عدل در بخارا حكومت مي كرد و پيوسته در رعايت احترام نصر جاهد بود و تا آنكه رافع بن هرئمه چنانكه در تاريخ صفاريان گذشت در خراسان خروج نمود و در ايامي كه بر نيشابور وخراسان شمالي مسلط بود به حكم مجاورت با اسماعيل طرح دوستي انداخت و صفاي بين اثنين تا آنجا قوي شد كه دوستي به اتحاد مبدل گرديد و پيوسته ما بين دو جانب مراسلاتي رد و بدل مي شد.

جماعتي از بدانديشان اين صفاي كامل را در چشم نصر ، نشانه اتحاد علي رغم او جلوه دادند وگفتند كه اسماعيل در خيال است كه به كمك رافع تو را از سمرقند براندازد و امير مستقل كل ماوراء النهر گرديد .

در رسيدن به بخارا اسماعيل برادر بزرگتر را بر تخت نشاند و خود چون چاكري در خدمت اوايستاد وبه قدري در احترام برادر مبالغه كرد كه نصر پنداشت اسماعيل او را تمسخر مي نمايد آنگاه او را با همراهي فراوان به سمرقند فرستاد و هنگام وداع به او گفت كه من كماكان در بخارا به نيابت تو باقي خواهم ماند وقدم از طريق چاكري فراتر نخواهم گذاشت.امير اسماعيل بن احمد را معمولا موسس ساماني مي دانند زيرا كه پس از مرگ برادر بزرگتر بر سراسر ماوراءالنهر امارت يافته وساير امراي ساماني فرمان او را گردن نهاده اند .

اسماعيل پس از مراجعت از ري وقزوين به ماوراء النهر ، بقيه ايام خود را صرف جهاد در طرف توران كرد و چند نوبت به آن سمت تاخت – اسماعيل ساماني گذشته از شجاعت وهمت وجوانمردي ، مردي بسيار پرهيزكار بود – در نتيجه همين سيرتهاي نيكوست كه معاصر بن اسماعيل او را به لقب امير عادل ملقب ساخته اند وچون مرد او را هميشه به نام امير ماضي ياد كرده اند.

احمد در اول كار لشكر به سمرقند برد وآنجا را كه از طرف پدرش سپرده به اسحاق بن احمد عم او بود از اسحاق گرفت واسحاق را به اسيري به بخارا آورد .

واقعه عمده امارت احمد يكي لشگر كشي او به دست صلعوك ،حكمران ري وبلعمي وزير مشهور پدرش به طبرستان و قيام ناصر كبير علوي بر عمال سامانيان در 301 و راندن ايشان از طبرستان بود.

چون احمد بن اسماعيل كشته شد ، پسرش نصر هشت ساله بود ، بزرگان و امراي ساماني بر امارت او اتفاق كردند و ابو عبدالله جيحاني به وزارت او منصوب شد و زمام كارها را دردست خود گرفت .

به علت كودكي امير نصر مد عياني چند بر سر خلاف سامانيان برداشتند و يكي از ايشان اسحاق بن احمد برادر اسماعيل بود كه امير شهيد احمد او را از سمرقند برداشته ودر بخارا محبوسش كرده بود . اسحاق پس از كشته شدن احمد از حبس رهايي يافت وبه دستياري پسرش الياس لشكري فراهم آورد و به بخارا حمله برد ليكن سپهسالار امير نصر حمديه بن علي كوسه اورا مغلوب كرد اسحاق زنهار خواست و نصر او را بخشود.

قيام حسن بن علي مرو رودي بر ضد سامانيان با قيام ساير مدعيان ايشان تفاوتي بزرگ داشت وآن اينكه حسين بن علي بر اثر تبليغات دعات اسماعيليه كه در اين تاريخ در ري و خراسان و ماوراءالنهر با جهدي تمام مردم را به اين مذهب وتبعيت از خلفاي فاطمي مصر مي خواندند به مذهب اسماعيلي گرويده و از جمله مبلغين آن دعوت بود و در عداد شيعيان فاطمي در آمده و چون جمع كثيري از ايرانيان خراسان به آيين اسماعيلي اقبال نموده ، قيام حسن بن علي اهميت خاصي پيدا كرد و صريحا بر ضد اساس حكومت سامانيان و خلفاي عباسي بغداد مخدومين امراي ساماني بود.

قسمت عمده فتنه ها به تدبير و هنرمندي حمديه سپهسالار و ابو عبدالله محمد بن احمد جيهاني وزير دانشمند امير نصر دفع شد.جيهاني وفات يافت ، امير نصر وزارت خود را در عهده ابوالفضل محمد بن عبيدالله بلعمي كه در عهد اسماعيل واحمد نيز وزارت كرده بود گذاشت و بلعمي كه مردي فاضل و كاردان بود تا سال 326 وزارت امير نصر را در عهده خود داشت فتنه بزرگي كه در عهده وزارت بلعمي بروز كرد ، خروج سه برادر نصر بود برادر او در سال 318. نصر اين سه برادر را براي آنكه مدعي او نشوند در قلعه بخارا محبوس كرده بود.

وزارت امير نصر بعد از عزل ابوالفضل بلعمي در سال 326 به پسر جيهاني وزير اول او يعني ابو علي احمد بن محمد جيهاني رسيد كشور گشايي امير نصر و وقايع خارجي دوره امارت او :

فتح و بسط دولت ساماني در ايام امارت 30ساله امير نصر بن احمد صورت گرفته بود و پيشرفت عمده اين كار بيشتر مرهون كفايت وتدبير دو وزير نامي او عبدالله جيهاني اول و ابوالفضل بلعمي اول و روساي لشكري او مثل :علي كوسه وابوبكر محمد بن مظفر چغاني وپس او ابو علي احمد است .

بعد از قتل اسفار وامارت يافتن مرد آويچ سردار او در ري وطبرستان و گرگان امير زياري صلاح خود را در سازش با سامانيان دانست و گرگان را به نصيحت بلعمي به امير نصر واگذاشت وامير نصر آنجا را با سپهسالاري اردو و حكومت خراسان به ابوبكر سپرد.

در خلال اين احوال يعني در سال 322 مقارن همان تاريخي كه بويه بر شيراز استيلا يافته بود.

و...

فایل هایی که پس از خرید می توانید دانلود نمائید

2798_1580111446_36296_8524_1825.zip0.02 MB
پرداخت و دانلود محصول
بررسی اعتبار کد دریافت کد تخفیف
مبلغ قابل پرداخت : 19,000 تومان پرداخت از طریق درگاه
انتقال به صفحه پرداخت